عاشورا و اربعین در عصر رسانههای پرهیاهو
خبرگزاری تسنیم – فرشاد براتی کهریزسنگی – تصور کنید امروز، دهم محرم است؛ آفتاب سوزان صحرای کربلا بر نیزهها، خاک، خیمهها و بدنهای بیجان میتابد. کاروانی اندک، در محاصره ارتشی انبوه، آخرین ایستادگی خود را آغاز کرده است و صدای فریادها، نالهی کودکان تشنه، و خطبههای امام(ع)، در میان عطش و خاک، طنینانداز است.
ناگهان صدایی بلند میشود: «هل من ناصر ینصرنی؟» ـــ و این صدا، نه فقط فریاد یاری، بلکه فراخوانی به وجدان تاریخ است.
اما اینبار، آنچه اتفاق میافتد، در سکوت نیست؛ این حادثه، در قرن بیستویکم رخ داده است. دوربینهای تلفن همراه همزمان از زوایای مختلف این لحظات را ثبت میکنند. برخی ویدئوها تا نیمه ضبط میشوند؛ در یک ویدئو تنها فریاد «هل من…» شنیده میشود و بعد صدای باد و انفجار. در دیگری تصویر اسبی بیسوار است که از دل میدان میگذرد، بدون آنکه مشخص شود چه اتفاقی افتاده. برخی کلیپها فقط صحنهی وداع امام با علیاکبر(ع) را نشان میدهند، بدون هیچ زمینهای.
و بعد، اربعین از راه میرسد؛ نهچهل روزِ سوگواری، که چهل روزِ روایتسازی. در جهانی که بازنشر، جایگزین تدبر شده، و واکنشزدگی، جانشین فهم، مسیر پیادهروی اربعین نیز زیر ذرهبین تحلیلگران رسانهای میرود. پستهایی در تمجید حرکت میلیونی عاشقان حسین(ع)، و در مقابل، روایتهایی از سیاسی بودن، مهندسیشده بودن یا حتی توهم توطئه بودن آن به چشم میخورد.
در کمتر از چند دقیقه، شبکههای اجتماعی پر از پستهایی میشود با هشتگهایی متضاد:
#شورش_مذهبی #قیام_شخصی #اربعین_نمایشی #تحریف_تاریخ #مذهب_عاطفی #اقتدار_شیعه #قدرت_نمادین
هر کس از ظن خود، چیزی میگوید؛ خبرنگاری مینویسد: «حسین قیامی شخصی علیه نظم سیاسی وقت داشت». دیگری تحلیل میکند: «اربعین راهبردی برای مشروعسازی نظام دینی است». تحلیلگر دیگری در یک گفتوگوی زنده میگوید: «عاشورا، تنها اسطورهسازی یک شکست بوده، نه الگویی برای امروز» و همزمان، دهها کلیپ تقطیعشده، پستهای جعلی و اسکرینشاتهای ساختگی، ذهنها را درگیر میکند.
و اینجاست که باید پرسید: اگر عاشورا و اربعین، نه در قرن اول هجری، بلکه در جهان امروز رخ میدادند، در عصری که حقیقت با روایتها رقابت میکند و صداقت در محاصرهی هیاهو گم میشود، آیا فریاد «هل من ناصر» و پیام «ما رأیتُ إلّا جمیلا» همانگونه شنیده میشدند که گفته شدند؟ یا حقیقت، زیر تلی از تفسیرها، تقطیعها، سانسورها و شایعهها دفن میشد؟
عاشورا در عصر سرعت و پراکندگی
فضای امروز، دیگر آن سکوت پررمز و راز دشت کربلا نیست؛ دیگر هیچ فریادی در میدان بیرقیب شنیده نمیشود. دنیای امروز، دنیای سرعت است، اما نه از جنس سرعت فهم، بلکه از جنس سرعت انتشار. پیامی که هنوز درک نشده، پیش از آنکه اندیشهای پیرامون آن شکل گیرد، هزاران بار بازنشر میشود. فضای رسانهای امروز، بیشتر به سیلی از واکنشهای لحظهای شباهت دارد تا مجالی برای تفکر عمیق.
صدای امام حسین(ع)، نه در صحرای نینوا، بلکه در دریای توییتها و استوریها گم میشود. نه از آنرو که شنیده نمیشود، بلکه از آنرو که هرکس صدایی برتر از آن میخواهد.
مصرف سریع پیامها؛ نه فهم، بلکه جهتگیری
رسانههای امروز، با همه ظرفیتهای بیبدیلشان در آگاهیبخشی، گرفتار چرخدندههایی شدهاند که به جای تبیین، تصویر را پاره میکنند. هیچ جملهای تا پایانش صبر نمیکند؛ تقطیع میشود، بریده میشود، تفسیر میشود و بهجای آنکه شنیده شود، مصرف میشود.
پیامها دیگر حامل معنا نیستند، حامل جهتگیریاند؛ آنطور که مخاطب خوشش بیاید یا دشمنش را بکوبد. نه آنچه امام گفت مهم است، بلکه آنچیزی که مخاطب بخواهد بشنود، مهمتر میشود. حسینِ عاشورا، در بستر رسانه امروز، نه شهید حقیقت، که سوژهی برداشتهای انتخابی است.
حقیقت در هجوم روایتهای متکثر
در این میان، شایعهپراکنی به بخشی از DNA رسانههای دیجیتال بدل شده است. تصویری که حتی از زاویهای درست گرفته نشده، تبدیل میشود به تحلیل چندلایهای درباره نیتخوانی گوینده. کانالهای بیهویت و اکانتهای ناشناس، پیش از هر تحلیل رسمی، موجی از شبهه به راه میاندازند.
این تصویر وداع امام حسین(ع) با زینب(س) نیست که منتشر میشود؛ این تردید است که بازنشر میشود: آیا واقعاً حسین برای دین قیام کرد؟ آیا حکومت میخواست؟ چرا خانوادهاش را به میدان آورد؟ نکند صحنهسازی بود؟
چهرهی تازهی سانسور
سانسور هم چهرهای تازه پیدا کرده است. دیگر نیازی به حذف فیزیکی نیست. کافیست تیترها را جابهجا کنی، روایتها را فریم به فریم بچینی، جملهها را بچرخانی و مفاهیم را با بازیهای واژگانی تضعیف کنی. صدای عاشورا، اگر هم برسد، دیگر آن وضوح ناب را ندارد. در لابهلای هزاران روایت همزمان، گم میشود، و بدتر از آن، بیاثر میشود.
صدای زینب(س) از کاخ یزید به تاریخ رسید، اما آیا امروز، از میان هزاران روایت رسانهای، میتواند باز هم به جانها نفوذ کند؟
و در این غوغای بیپایان، رقابت رسانهها نه برای کشف حقیقت، که برای جذب مخاطب است. پلتفرمها درگیر لایک و بازدیدند، و هرچه پیام، دراماتیکتر و تردیدآمیزتر باشد، ارزش خبریاش بیشتر میشود. آنچه اهمیت دارد، نه آن است که امام چه گفت، بلکه این است که “چه کسی اول روایت کرد؟“، “چه کسی بیشتر دیده شد؟“، و “کدام تفسیر زودتر ترند شد؟“
در کربلای آن روز صدای امام با وجود تمام فریادهای لشگر شیطان شنیده میشد و تبعیت، از شنیدن آغاز میشد اما در کربلای امروز صداها آنقدر زیادند که هیچکس واقعاً نمیشنود. حتی اگر بشنود، دیگر باور نمیکند.
روایتهای متضاد در رسانههای رسمی
در صورت وقوع عاشورا در عصر رسانه، بدون تردید خبر آن از کانالهای رسمی با روایتهایی متفاوت و گاه متناقض منتشر میشد. برخی رسانههای رسمی یا وابسته به قدرتهای سیاسی، با استفاده از واژگان مبهم و محافظهکارانه تلاش میکردند تا پیام روشن قیام حسینبنعلی(ع) را در لفافهای از تعابیر کلی خنثی کنند. برای مثال، تیترهایی از این دست دیده میشد: «امام حسین خواست اصلاح در دین کند، نه شورش علیه حکومت» یا «ماجرای کربلا، یک اختلاف شخصی و سوءتفاهم تاریخی بود».
این رسانهها نه دغدغه تبیین حقیقت، بلکه مأموریت کنترل پیام و مدیریت افکار عمومی را داشتند؛ آنهم در چارچوبهایی از پیشتعریفشده و هماهنگشده با منافع قدرت.
در مقابل، رسانههایی که نقش منتقد ساختار سیاسی وقت را بر عهده میداشتند، با نگاهی پرسشگر و گاه معترضانه به اصل ماجرا مینگریستند. تحلیلهایی منتشر میشد با محورهایی چون: چرا امام حسین با وجود آگاهی از کشته شدن، خانوادهاش را همراه برد؟، آیا این تصمیم یک اقدام احساسی بود؟، یا چرا در آن شرایط پرتنش اجتماعی، دست به چنین قیامی زد؟
این رسانهها نیز، هرچند با ادبیات متفاوت، اما با همان بیاعتمادی و رویکرد تقلیلگرا، عاشورا را در چارچوبهای سیاسیِ معاصر تفسیر میکردند و پیام آن را زیر سؤال میبردند.
روایتسازیهای فرامرزی با طعم سیاست
رسانههای بینالمللی نیز با عناوینی جهتدار به پوشش این رویداد میپرداختند. در شبکههای غربی، احتمالاً چنین تیترهایی میدیدیم: «رهبر مذهبی شیعیان، با انگیزههای قومی وارد نبرد شد» یا «حرکت انتحاری علیه خلافت وقت؛ اعتراض یا تروریسم؟».
زاویه دید این رسانهها نه مبتنی بر واقعیت تاریخی، بلکه برخاسته از منافع ژئوپلیتیکی، نگاه سکولار به دین، و عادت به چارچوببندی فرهنگی خاص خود بود؛ روایتی که بیشتر از آنکه بازتابدهنده کربلا باشد، نمایانگر ذهنیت سیاسی آنها نسبت به جهان اسلام بود.
هشتگها؛ نبض هیجان یا میدان جنگ روایتها؟
با وقوع عاشورا و اربعین در عصر شبکههای اجتماعی، بیدرنگ هشتگها ترند میشدند. اما این هشتگها، همانند رسانههای رسمی، لزوماً بازتابدهنده حقیقت نبودند؛ بلکه ترکیبی از باورها، مخالفتها، تحریفها و جنگهای بیپایان روایتها بودند.
برخی هشتگها در مسیر تبیین و ترویج حرکت حسینی عمل میکردند: مانند #کل_یوم_عاشورا #اربعین_حسینی یا #من_زینبی_ام و در مقابل، هشتگهایی ترند میشدند که اصل عاشورا را زیر سؤال میبردند: #قیام_احساسی #جدایی_دین_از_سیاست #افراط_مذهبی یا حتی #اسطوره_سازی_شیعی.
فضای شبکههای اجتماعی، بهجای بستری برای شنیدن حقیقت، به میدان نبرد روایتها بدل میشد. کاربران، اغلب بدون مطالعهی دقیق و عمیق، صرفاً با تیتر یا جملهای ناقص موضعگیری میکردند و برخی چهرهها با نفوذ رسانهای بالا، با انتشار یک جمله یا عکس، موجی از موافقت یا مخالفت به راه میانداختند و در این میان، اصل حقیقت در لابهلای هیاهو و هیجان گم میشد.
دستهبندی کاربران، پدیدهای رسانهای
در این میان، حتی دستهبندی کاربران نیز خود به یک پدیده رسانهای بدل میشد. از یکسو، مذهبیها و عاشقان اهلبیت تلاش میکردند پیام عاشورا و اربعین را بازنشر و بازتولید کنند؛ از سوی دیگر، روشنفکران دینگریز یا ضدنهادهای مذهبی، آن را نشانهای از “اقتدارگرایی دینی”، “احساسمحوری در دین”، یا “خشونت مقدس” تلقی میکردند.
و گروهی سوم، اساساً هدفشان دیدهشدن بود؛ بیتفاوت نسبت به حقیقت، با پستهایی شوکآور و طنازانه، تنها سوار بر موج میشدند تا نامی از خود در فضای مجازی باقی بگذارند.
تحریف روایتها؛ از عاشورا تا جنگ ایران و اسرائیل
اگر عاشورا، میدان روشنگری و ایستادگی در برابر تحریف و انحراف بود، امروز هم همان نبرد ادامه دارد؛ با همان منطق، اما در قالبها و میدانهایی جدید. جنگ رسانهای دیگر در میدان شمشیر و نیزه نیست؛ در میدان تصویر و واژه است. همانطور که حقیقت عاشورا، قرنهاست در معرض تحریف و مصادرههای هدفمند قرار گرفته، امروز نیز مقاومت در برابر ظلم، زیر فشار هجمههای خبری و تحریف رسانهای قرار میگیرد.
نمونه عینی این نبرد، جنگ اخیر ایران و رژیم صهیونیستی بود؛ در حالی که ایران در این نبرد با اقتدار کامل توانست پاسخ قاطع به تجاوزهای مکرر دشمن بدهد و معادلات نظامی منطقه را تغییر دهد، رسانههای جریانساز غربی و پلتفرمهای وابسته، بلافاصله وارد میدان شدند. نه برای اطلاعرسانی دقیق، بلکه برای تضعیف روحیه مردم، زیر سؤال بردن مشروعیت دفاعی ایران و القای شکست یا بیفایده بودن مقاومت.
فیلمهای ناقص، تحلیلهای گزینشی، گزارشهای تقطیعشده و تیترهای تحریفآمیز، در کمتر از چند ساعت سراسر رسانههای بینالمللی را پر کرد. همانطور که در عاشورا، گروهی حقیقت را دیدند اما انکارش کردند، امروز هم جریان رسانهای حامی استکبار، واقعیت پیروزی را با تردید و شایعه به حاشیه میراند. هدف، نه روایت حقیقت، بلکه ساختن تصویری است که افکار عمومی را از معنای ایستادگی منحرف کند.
این شباهت میان عاشورا و امروز، تنها در فرم نیست بلکه در محتوا هم هست. هر دو میدان، مواجههی “حقیقت” با “تحریف” است؛ تقابل “روشنگری” با “روایتسازی دروغین”؛ و در هر دو، وظیفه اصلی بر دوش کسانیست که رسانه را ابزار روشنگری میدانند، نه بازیچه قدرتها.
شایعه، تکهتصویر، و جعل واقعیت
در روز عاشورا، اگرچه حقیقت در میدان کربلا آشکار بود، اما با گذشت چند دهه، برخی در جامعه اسلامی نسبت به آنچه رخ داد دچار تردید شدند و یا فرصت را برای غرضورزی محیا دیدند و دست به تحریف واقعیت زدند. امروز نیز، در عصر تصویر و سرعت، پیش از آنکه کسی فرصتی برای شنیدن و فهمیدن داشته باشد، شایعهها ذهنها را اشغال میکنند.
در این فضا، شایعاتی که در ظاهر ساده و بیخطر به نظر میرسند، در واقع میتوانند بنیاد باور عمومی را دگرگون کنند. همانطور که برخی از دشمنان امام حسین(ع) در زمان خود، قیام ایشان را یک اختلاف خانوادگی، یا تلاش برای قدرتطلبی تفسیر میکردند، اگر عاشورا در عصر رسانه بود، امروز هم روایتهایی ساخته میشود که پیام عاشورا را به نزاعی قبیلهای یا ماجرایی عاطفی تقلیل میدهد. مثلاً برخی مینویسند: حسین(ع) نوه پیامبر بود، پس طبیعی است که بخواهد قدرت را برای خاندان خود نگاه دارد! یا میپرسند: چرا امام در شرایطی بحرانی، خانوادهاش را همراه آورد؟!
شایعات حرفهایتر نیز با ابزارهای رسانهای نوین ساخته و پخش میشوند. ویدئوهایی تقطیعشده از راهپیماییهای اربعین، تحلیلهایی که تنها بخشی از سخنان زائران یا مسئولان را بازنشر میکنند، و تصاویری که خارج از زمینه واقعیشان منتشر میشوند، همه بخشی از پروژهی تحریف روایتاند. مثلاً کلیپی تنها از ازدحام جمعیت پخش میشود، بیآنکه به عظمت معنوی این حرکت جهانی یا پیام عاشورایی آن اشاره شود؛ و آنگاه روایت غالب، نه “حقیقت اربعین”، بلکه “ازدحامی بدون هدف” یا “راهپیمایی با انگیزه سیاسی” جا میافتد.
در فضای رسانهای امروز، حقیقت کمتر فرصت پیدا میکند که آرام، مستند و کامل گفته شود. هیجان، احساسات، کلیشهها و موجهای خبری، حقیقت را به حاشیه میرانند. پیام اربعین ـکه میتواند رسانهای برای بیداری و وحدت باشدـ گاه یا سانسور میشود، یا با برچسبهایی همچون “تحریک مذهبی” یا “حرکت پوپولیستی”، از مدار گفتوگو خارج میگردد.
حقیقت در هیاهوی روایتها
در عصری که ابزار روایتگری در قبضه جریانهای خاص رسانهای است، چه بر سر حقیقت میآید؟ آیا صدای روشن عاشورا یا عظمت پنهان در اربعین، مجال شنیده شدن دارد؟ پاسخ روشن است: تنها زمانی که رسانهها نخواهند حقیقت را تحریف کنند.
حقیقت تلخ آن است که امروز، مهم نیست حقیقت چیست، مهم این است که چه کسی زودتر روایت خود را منتشر کرده، و چقدر این روایت در شبکهها بازنشر شده است. حتی اگر امام حسین(ع) در قرن بیستویکم قیام میکرد، ممکن بود سانسور شود، تحقیر شود، یا با عباراتی چون “شورش مذهبی”، “حرکت افراطی” یا “تلاش برای براندازی” معرفی گردد. همانطور که امروز راهپیمایی میلیونی اربعین، علیرغم پوشش گسترده آن توسط مردم، در بسیاری از رسانههای جهانی یا نادیده گرفته میشود یا کوچکنمایی.
شاید پرسش تلختری باید پرسید: در این جهان روایتهای متضاد، آیا مردم عصر ما اصلاً میتوانند به حقیقت دست یابند؟ آیا میتوان از انسان سردرگمی که پیامهایش از هزار فیلتر عبور میکند، انتظار درک و تبعیت داشت؟ پاسخ، متأسفانه پیچیده است.
حتی در عاشورا، با اینکه حقیقت بر سر نیزهها فریاد زده شد، باز هم بسیاری آن را ندیدند یا نخواستند بپذیرند. حال چگونه در روزگاری که حقیقت، پیش از شنیده شدن، در طوفان کلیپهای تقطیعشده، تحلیلهای مغرضانه و هشتگهای جعلی دفن میشود، میتوان انتظار وفاداری به پیام را داشت؟
مسئولیت رسانهها در بازگویی حقیقت عاشورا
در چنین وضعیتی، مسئولیت بر دوش رسانههایی است که خود را متعهد به حقیقت میدانند؛ رسانههایی که باید پیام عاشورا را نه صرفاً در قامت یک روایت تاریخی، بلکه بهمثابه چراغ راه امروز بازگو کنند. آنها باید پیام اربعین را از مرزهای سانسور عبور دهند و آن را همانطور که هست، بیپیرایه و روشن، به گوش مردم برسانند.
چرا که تجربه نشان داده، اگر حقیقت بهدرستی بازگو شود، مردم راه خود را خواهند یافت. همانطور که زینب کبری(س) در دل کاخ یزید، حقیقت را با صدای بلند گفت، امروز هم باید حقیقت را فریاد زد، حتی اگر در ابتدا شنیده نشود.
بازگشت به اصل عاشورا و اربعین در عصر ما
پیام عاشورا و اربعین در اصل خود، شفاف، واضح و بیپیرایه است؛ داستانی کوتاه اما پرمعنا که پیام امام حسین(ع) و یاران وفادارش را به جهانیان رسانده است: ایستادگی در برابر ظلم، حفظ دین و عدالت، و وفاداری به ارزشهای انسانی و الهی. این پیام نه نیاز به تأویلهای پیچیده داشت و نه بستری برای تفسیرهای شخصی و جناحی بود. عاشورا، پیام حقطلبی، قیام برای عدالت و پیوندی ناگسستنی میان امام و امت بود که باید به روشنی درک و پذیرفته میشد.
اما اگر این واقعه عظیم امروز و در عصر ما رخ میداد، قطعاً هزاران لایه غبار رسانهای، از شایعه و تحلیلهای نادرست گرفته تا تردید و روایتهای متناقض، بر آن مینشست و اصل حقیقت را پوشانده و پیچیده میکرد. همانگونه که در فضای امروز رسانهها، گاهی بیش از آنکه حقیقت شنیده شود، روایتهای گوناگون و متعارض، ذهن مخاطب را درگیر خود میکنند و پیام اصلی را در پس هیاهوی پر سر و صدا گم میسازند.
در این میان، جنگ رسانهای ایران و اسرائیل بهعنوان نمونهای عینی نشان داد که چگونه با وجود اقتدار واقعی، رسانههای متخاصم تلاش کردند با شایعهسازی و روایتهای غلط، تصویر عمومی را مخدوش کنند و واقعیتها را به حاشیه ببرند؛ حال عاشورا و اربعین نیز در چنین فضای پرتنش و پرهیاهویی نیازمند صدای حقیقی و روشن است.
وظیفه ما در این عصر پساحقیقت، آن نیست که درگیر این جنگ روایتها و برداشتهای تقطیعشده شویم، بلکه بازگشت به منبع روشن وحی و فهم ساده و عمیق پیام عاشورا و اربعین است؛ همان پیام بیواسطهای که امام حسین(ع) در کربلا بر زبان آورد و مردم عاشورایی در مسیر اربعین تکرار میکنند. در میان غوغای امروز، باید بیوقفه تلاش کنیم تا صدای اصل را بشنویم و به آن وفادار بمانیم، بیآنکه بگذاریم لایههای ضخیم تردید و شایعه، نور حقیقت را خاموش کنند. بازگشت به اصل، همان کلید فهم و عمل به عاشورا و اربعین است.
بازخوانی مداوم، تنها راه حفظ حقیقت
در پایان این نوشتار، باید به نکتهای حیاتی اشاره کرد؛ در دنیای امروز، حقیقت نه بهخودیخود پیروز میشود و نه تضمینی برای شنیده شدن دارد. تنها راه زنده نگهداشتن آن، بازخوانی مداوم، روایتگری صادقانه و مقاومت در برابر تحریف و شایعهسازی است. عاشورا، اگرچه در قرن اول هجری رخ داد، اما پیام آن متعلق به هر عصر و نسلی است؛ همانگونه که اربعین، تنها مناسکی شرعی نیست، بلکه رسانهای زنده برای انتقال حقیقت و تداوم مسیر روشنگری است.
رسانهها، نخبگان، و مخاطبان آگاه، اگر به اصل بازگردند و روایت درست را پاس بدارند، آنگاه حتی در میان هیاهوی هزاران صدای متضاد، صدای حسین علیهالسلام خاموش نخواهد شد.
انتهای پیام/781