روایت تلخ زیستن در قامت یک خبرنگار مستقل
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از بیرجند، در حالی که رسانههای سراسری اغلب چشم بر پایتخت دوختهاند، خبرنگاران خراسان جنوبی با حداقل امکانات، حداکثر تلاش را برای روایت واقعیت به خرج میدهند. از مشکلات زیرساختی تا دغدغههای معیشتی مردم، از بحران کمآبی تا مهاجرت روستاها، این خبرنگاران هستند که نبض استان را مینویسند؛ اما آیا کسی صدای آنان را میشنود؟
بسیاری از خبرنگاران فعال در شهرستانهای این استان، با کمترین دستمزد و بیمهناپایدار فعالیت میکنند. زیر بار نبود امنیت شغلی و بدون حمایت حقوقی، بار مطالبهگری را به دوش میکشند؛ آنهم در شرایطی که گاه نقد صادقانه از یک مدیر، به قطع همکاری یا حذف از لیست دعوتها ختم میشود.
مطالبهگری یا مماشات؟
خبرنگاری باید آینهدار حقیقت باشد؛ اما آیا در خراسان جنوبی، این آینه همیشه صاف میماند؟ در فقدان آموزشهای بهروز، امکانات مناسب و فضای نقدپذیر، گاهی رسانهها نیز به ناچار در دام روابطعمومیزدگی گرفتار میشوند؛ بهجای آنکه پیشرو و پرسشگر باشند، در نقش بازتابدهنده بیانیهها ظاهر میشوند. ما به رسانههایی نیاز داریم که فریاد محرومیت بیرجند، نهبندان، درمیان و سربیشه و … را به گوش مرکز برسانند؛ نه آنکه صدای مدیران را سانسورشده بازتاب دهند.
خبرنگار، وجدان بیدار جامعه است
در این استان کویری، خبرنگاران همچون باران در کویرند؛ اگر چه کمشمار، اما اثرگذار. آنها با قلمهایشان امید میکارند، آگاهی میدهند و درد را فریاد میزنند. از دیوارهای فرسوده مدرسهای در روستا گرفته تا فریاد یک کارگر اخراجی؛ خبرنگار روایتگرِ ناگفتههاییست که در سکوت مسئولان، پژواکش ماندگار میشود. اما بیتوجهی به معیشت، امنیت شغلی، آموزش حرفهای و حمایتهای قانونی از خبرنگاران، در درازمدت به خاموشی همین صداها خواهد انجامید.
روز خبرنگار، روز قدردانی نیست؛ روز تأمل است. روز تجدید پیمان با مردم، با صداقت و با عدالت. ایکاش مسئولان خراسان جنوبی هم، بهجای عکس یادگاری با خبرنگاران، صدای مطالبهگری آنان را بشنوند و برای خبرنگاری آزاد، مستقل و مؤثر، بستر فراهم کنند.
دردِ تکرار، خستگیِ بینتیجه
حکیمه بهمنزاده که خود از فعالان با سابقه رسانه در خراسان جنوبی است در گفتگو با خبرنگار تسنیم از دلزدگیهای خبرنگاری میگوید؛ وقتی پیگیریهای رسانهای نادیده گرفته میشوند. خبرنگار بودن یعنی همقدم شدن با دغدغههای مردم، روایت کردن مشکلاتی که شاید سالهاست در گوشهای از شهر یا ذهن یک شهروند جا خوش کردهاند.
وی، حالا پس از 15 سال فعالیت در این مسیر، از تجربههایی میگوید که گاهی بهجای انگیزه، با دلسردی همراه شدهاند؛ تجربههایی که از جنس پیگیریهای بینتیجه، وعدههای فراموششده و تکرار موضوعاتی است که هرگز رنگ حل شدن نگرفتهاند.
وقتی سالها مینویسی و هیچ اتفاقی نمیافتد
بهمن زاده با بیان اینکه 15 سال از شروع خبرنگاری من میگذرد؛ 15 سالی که با عشق و انگیزه واردش شدم و فکر میکردم اگر بهاندازه کافی پیگیری و اطلاعرسانی کنم، میشود اتفاقی را رقم زد. ادامه می دهد: اما حالا گاهی احساس میکنم سالهاست یک سری موضوعات را فقط تکرار میکنیم؛ بدون آنکه گوش شنوایی برایشان باشد.
بهگفته وی، یکی از این موضوعات فرسایشی، وضعیت پروازهای فرودگاه بیرجند است؛ مسئلهای که بهگفته او، بارها و بارها در رسانهها مطرح شده، اما تغییری در وضعیت آن رخ نداده است. درباره پروازهای بیرجند بارها گزارش نوشتهایم؛ از لغوهای دقیقه نودی تا کاهش شدید تعداد پروازها، مشکلات مردم، و نارضایتیهایی که وجود دارد. اما بهجای بهبود، هر بار اوضاع بدتر شده. الان حتی پروازهای مشهد هم فعلاً لغو شده. واقعاً خستهکننده است که احساس کنی گزارشهایت هیچ تأثیری ندارد.
خبرنگار باید بجنگد، حتی اگر تنها باشد
با وجود این دلزدگیها، بهمنزاده هنوز دست از تلاش برنداشته و میگوید دلیل ایستادگیاش را در حس مسئولیت نسبت به جامعه میداند.
وی تصریح کرد: خبرنگاری برای من فقط نوشتن و گزارش دادن نیست؛ مسئولیتی اجتماعی است. حتی اگر خسته باشم، باز هم نمیتوانم نسبت به مشکلات جامعه بیتفاوت باشم. شاید یک گزارش من، راهکاری به ذهن مسئولی برساند یا صدای یک شهروند را به گوشها برساند؛ همین امید کافی است که ادامه دهم.
وی ادامه داد: بعضیها فکر میکنند خبرنگاری فقط حضور در نشستها یا گرفتن مصاحبه است؛ در حالی که بخش سختتر آن، پیگیری مداوم، تحقیق، تحمل فشار و در بسیاری موارد بینتیجه ماندن زحمات است.
خستگی هست، اما ایستادگی هم هست
وی با اشاره به مسئولیت سنگین رسانهها گفت: ما نه نماینده دولتیم، نه جناحی فکر میکنیم؛ ما صدای مردم هستیم. گاهی این صدا شنیده نمیشود، گاهی هم شنیده میشود اما کاری نمیکنند. همین موضوع است که آدم را دلزده میکند، ولی خبرنگار واقعی باید ادامه بدهد، حتی اگر هیچ تقدیری هم در کار نباشد.
بهمن زاده با نگاهی به گذشته، از سالهای نخست فعالیتش چنین یاد میکند: سالهای اول، با هیجان و امید کار میکردم. باور داشتم با یک گزارش خوب میشود تغییری ایجاد کرد. اما وقتی بارها برای یک موضوع قلم بزنی و ببینی نتیجهای ندارد، این امید آرامآرام کمرنگ میشود.
وی با وجود همه تلخیها، به روزهای روشن امید دارد و میگوید: اگر خبرنگار ناامید شود، جامعه صدایش را از دست میدهد. ما وظیفه داریم که همچنان روایتگر باشیم، حتی اگر تأثیر مستقیم گزارشهایمان را نبینیم. شاید امروز اثری نگذارد، اما فردا کسی بخواند، فکر کند، کاری بکند. هنوز هم باور دارم که خبرنگار بودن یعنی امید داشتن، حتی در تاریکترین روزها.
انتهای پیام/257/.