قصه پررنج راویان حقیقت؛ «خبرنگاران را دریابیم»
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از کرج، «خبرنگاری یک شغل نیست؛ هنری است آمیخته با عشق» جملهای که بارها و بارها شنیدهایم و شاید در نگاه اول، شعاری احساسی به نظر برسد، اما عمقش را فقط آنهایی میفهمند که کفش آهنین به پا کردهاند و بیادعا، روز و شب در جستوجوی حقیقت، خیابان به خیابان، کوچه به کوچه و شاید شهر به شهر را پیمودهاند.
خبرنگار، فقط یک راوی و ناظر صرف اتفاقات نیست، بلکه نقشآفرین اصلی روایتهای بیصدای جامعه است؛ کسی که درد را میشنود، زخم را میبیند و حرفهایی را فریاد میزند اما برخی ترجیح میدهند حرفهای او ناگفته بماند. زیرا او آیینهای است که واقعیت را بیپرده نشان میدهد، حتی اگر تلخ و ناخوشایند باشد.
بهراستی خبرنگار کیست؟ او صدای خاموشترین اقشار جامعه است؛ همانکه در دل حادثهها حضور دارد، نه برای هیاهو، بلکه برای آگاهی و گاهی به دل حوادثی گام مینهد که جانش را تهدید میکنند؛ از پروندههای جنایی گرفته تا بلایای طبیعی. او وجدان بیدار جامعه است؛ کسی که مرز میان حقیقت و فراموشی را با قلم خود روشن نگه میدارد.
او در حالی با چشمانی نگران اما جسور، بیوقفه ثبت میکند، مینویسد، میپرسد، تحلیل و منتشر میکند که بسیاری از پشت تلفن یا صفحه تلویزیون، از روی سایتها یا فضای مجازی در جریان وقایع قرار میگیریم. خبرنگار کسی است که درست در همان لحظه، وسط میدان ایستاده است؛ لرزان نه از ترس، بلکه از هیجان ثبت حقیقت تا آن واقعیت را به سمع و نظر جامعه برساند.
خبرنگاری ساعت کاری، مرخصی و تعطیلی ندارد. گاهی صبحش را با تماس تلفنی و اطلاع از یک حادثه آغاز میکند، شبش را با گزارش به پایان میبرد و تا صبح به آن موضوع فکر میکند و فردایش دوباره با تحلیل یک درد آغاز میشود. زندگیاش میان تیترها، دغدغهها و روایتهایی میگذرد که برای دیگران شاید فقط خبر باشند، اما برای او، مسئولیت و تعهدی بیپایاناند.
تا به حال واژه خبرنگار کولهپشتی یا میدانی به گوشتان خورده است؟ او همان کسی است که در برنامههای رسمی، جایی در ردیفهای ویژه ندارد. میان جمعیت ایستاده، با دوربین و کیف و میکروفن، در حال ثبت صدا و تصویر و در همان حال باید هم شنونده باشد، هم نویسنده، هم تحلیلگر و هم منتقد.
او قهرمان بیمدال این سرزمین است که نه نمادی در شهرها برایش ساختهاند، نه خیابانی را به نامش کردهاند، حقوقش بخور و نمیر و کارت هدیهاش چند برگ دفتر مشق برای فرزندش است. با این حال، هنوز با شوق مینویسد، با دغدغه میدود و دلش برای مردم میتپد زیرا باور دارد رسالتش فراتر از حقوق و مزایاست، رسالتش روشنگری است.
خبرنگار کسی است که اگر حقیقت را بگوید، باید منتظر فشار، تهدید، توبیخ یا حتی زندان باشد و اگر نگوید، باید ناسزای مردم را بشنود. گاهی دو راه دارد؛ یا سکوت و عذاب وجدان یا فریاد و عواقب. گاهی خسته میشود؛ نه از کار، بلکه از نادیده گرفته شدنها، از آنکه فریادهایش گاهی در سکوت مسئولان گم میشود.
هنوز هم در میان این قشر، هستند افرادی که با نقاب خبرنگاری، راه معامله با قدرت را در پیش میگیرند و نان به نرخ روز میخورند. اما خبرنگاران واقعی، باید از هزار خوان بگذرند تا مجوز بگیرند، کار کنند و در این مسیر استوار بمانند و آبرویشان را خرج حقیقت کنند، نه منافع شخصی؛ چراکه در قاموس آنها، «حقیقت» قابلفروش نیست.
اما آنسوی ماجرا، مسئولانی هم هستند کمشمار اما شریف که دغدغه خبرنگاران را دارند، پای صحبتش مینشینند، مشکلش را پیگیری و برای مسکن و بیمهاش تلاش میکنند اما ایندسته از مدیران استثنا هستند، نه قاعده اما وجودشان امیدبخش است؛ چراکه میدانند توسعه بدون رسانه ممکن نیست و صدای جامعه را نمیشود سانسور کرد.
خبرنگاری از نگاه دیگران حرفهای جذاب و شیرین است اما شاید کمتر کسی به رسالت این افراد توجه داشته باشد. آیا تاکنون تصور کردهایم اگر خبرنگاران یک روز سکوت کنند چه میشود؟ میدانها خالی، سایتها خاموش، شبکهها بیصدا و جامعهای بدون آگاهی و کور و کر که دیگر نه درکی از نقد دارد و نه اصلاح و پیشرفت را متوجه میشود.
با وجود تمام سختیها و چالشها، روزنامهنگاران همچنان با عشق گامهایی محکم و استوار در خط مقدم آگاهیرسانی برمیدارند و با قلمهایشان، تاریکی جهل را میشکافند و صدای کسانی میشوند که صدایی ندارند. به همین دلیل، نباید به روز خبرنگار بهعنوان یک مناسبت تقویمی نگاه شود زیرا این روز فرصتی است برای تأمل و یادآوری قدرشناسی از قشری که بیچشمداشت، ستون چهارم دموکراسی را زنده نگه داشتهاند.
بنابراین از مسئولان اجتماعی و فرهنگی انتظار میرود که نهتنها در روز خبرنگار، بلکه در تمام طول سال، رسانه و فعالان رسانهای را حمایت، درک و پشتیبانی کنند. حمایتی واقعی، نه صرفاً در قالب لوح تقدیر یا هدیهای نمادین، بلکه در قالب تأمین امنیت شغلی، بیمه پایدار، مسکن و آزادی بیان در چارچوب قانون بوده زیرا خبرنگار، چراغ حقیقت در تاریکی زمانه است.
او همچنان در مسیر پرپیچوخم حقیقت ایستاده است؛ خسته، اما امیدوار، دلزده اما عاشق و خاموش اما روشنگر. خبرنگاران را دریابیم، پیش از آنکه برای همیشه خاموش شوند زیرا آنها نه فقط گزارشگر رویدادها، بلکه پاسداران عدالت و آزادی و صدای گمشده مردماند. بیایید صدایشان را بشنویم و در حفظ کرامتشان سهیم باشیم.
یادداشت: صدیقه صباغیان
انتهای پیام/