لرستان، ستوندار موکبها از دل درهها تا آستان عشق + فیلم
به گزارش خبرگزاری تسنیبم از خرمآباد، لرستان، در ذات خویش یک راه است، نه یک منطقه. راهی که همیشه چیزی را حمل کرده: سپاه، کاروان، دین، زخم، نور، غله، پیام، نذر.
درههای عمیق و گردنههای تند این سرزمین، درگاههایی بودند که روزی پیامرسانان ایلامیان از آن عبور میکردند؛ گذرگاههای شوش به اکباتان، راههای سنگفرششده مادها، جادههای نظامی ساسانی که پشت هر پیچش یک برج دیدهبانی بود، و مسیرهای کوچ عشایر گاه از خرمآباد تا بیابانهای نینوا.
این سرزمین، خود خاطرهای متحرک است؛ هزاران سال کاروان از این تن گذشته، هزاران بار بار بستهاند و عبور کردهاند. در لرستان، خاک حافظه است. کوه، تنها ارتفاع نیست؛ نگاهبان عبور است. رود، فقط جریان آب نیست؛ حامل صداست.
انسان، در این اقلیم، از تولد تا مرگ در مفهوم عبور میزید. مردمان لر، مردمانی جادهزی هستند. ایلنشین، قافلهدار، پیک، تدارکچی، زائر. آنها جاده را میفهمند. نذر را میفهمند. خادمی را میفهمند.
.
اگر خرمآباد امروز کامیونی به کربلا میفرستد، آن کامیون وارث همان مشعلیست که هزار سال پیش در لرستان افروخته شد. حالا در موسم اربعین 1447 قمری، لرستان دوباره در مقام «راه» ایستاد.
بهروایت سیاوش عزیزی، مسئول ترابری مواکب مردمی لرستان، 172 دستگاه کامیون سبک و سنگین از این استان تا مهران حرکت کردند، و از مهران به عراق رفتند؛ بهسوی شهرهایی که نامشان با اشک آمیخته است: کربلا، نجف، سامرا.
این کامیونها حامل دیگهای غذا، کیسههای برنج، پتوی اسکان، کولرهای صحرایی، تجهیزات درمانی و سایهبانهای زائران بودند، اما در لایه زیرین، آنچه این کامیونها را سنگین میکرد، حمل عزت مردمانی است که خدمت به امام حسین را مقدستر از خویش میدانند.
اما این حرکت، اتفاقی در تقویم نیست. این ترابری، امتداد یک تاریخ است. شاهراههای ساسانی که با سنگ و خون ساخته شدند، امروز بهصورت جادههای آسفالته لرستان درآمدهاند. همان مسیرها اکنون پذیرای کامیونهایی هستند که حامل خادمان زائرانند.
در این جغرافیا، هر پیچ جاده یادآور گذریست. گردنههای زاغه، درههای تنگ تیر، گردنه گاماسیاب، پلهای تاریخی کشکان و کلهر استخوانبندی حافظهی عبورند.
در دل شب، وقتی کامیونهای اربعین لرستان راه میافتند، صدایشان با صدای سم اسبهای قرون گذشته در هم میآمیزد. انگار زمان عقب مینشیند. کامیون امروز، صدای همان قافلهدار دیروز را حمل میکند.
حالا هر راننده، فقط یک راننده نیست؛ یک راوی است. راوی فصلی از موسم بیپایان حرکت. زنی که در پلدختر نان پخت تا در موکب کربلا توزیع شود، پیرمردی در نورآباد که نذر کرد پتو بخرد و کامیونش را در اختیار خادمان بگذارد، جوانی که از بروجرد تا مرز مهران یکنفس رانندگی کرد.
40 موکب لرستانی در عراق، تنها با این ترابری ممکن شد. مواکبی که بعضیشان در ناصریه و بعضی در کوت مستقر شدند، بعضی در صحن حضرت ابوالفضل، بعضی در حاشیه بینالحرمین. هر یک، ستونی از خدمت. و ستون آنها بارهای حملشده در کامیونهایی که از درههای لرستان تا دشتهای عراق را زیر پا گذاشتند.
لرستان، با تاریخ هزاران ساله عبور، با خاطره راه، با تربیت جادهمحورش، میفهمد که چطور راه را زنده نگه دارد. امسال هم این سرزمین، همچون زخم کهنهای که در موعدش باز میشود، سرباز کرد.
کامیونهایش، واگنهای نذر بودند. جادههایش، معبر ایمان. و خادمانش، ادامهدهندگان همان راهی که از عاشورا آغاز شد و هنوز به پایان نرسیده.
انتهای پیام/644/.