روایت پیادهروی اربعین؛ عشق امام حسینی(ع) تا شور و حال اولیها
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از ساری، کولهپشتی و جمعآوری وسیلههای مورد نیاز برای رفتن به اربعین اصلا امسال یهویی بود و با برنامهریزی از قبل نبود، تو یک روز ثبتنام سماح انجام، ارز جور و کارهای عقب افتاده هم ردیف شد.
اول گفتند ساعت 8 صبح آماده باشید بعد تماس گرفتند حرکت شب اونم ساعت 8 شب شد، شدید هوایی حرم شدم. به خودم گفتم تو الان فقط زائر نیستی تو باید بری تا رسالتی که بر دوشت هست را انجام بدهی چون احساس میکنم طلبیدن برای تاثیرگذاری و اشاعه ترویج این حرکت بزرگ است.
با گروهی همسفر شدیم که در این حرکت عظیم الشأن تاثیرگذارترین اشاعه این فرهنگ قرار میگیرند آنهم آدمهایی که خیلیها تصور میکنند در این راه چیزی که ممکنه برایشان اهمیت زیادی نداشته باشد اما اینها ثابت کردند که چنین چیزی نیست.
یک گروه 40 نفره از ردههای سنی متفاوت یعنی سه ساله گرفته تا بیش از 70 ساله که حال و هوای خاصی را بوجود آورده بودند.
گروهی که از همان اول سفر انتهای اتوبوس عدهای قرار گرفته بودند که شور حسینی را بین جمع در دست گرفتند تا هر لحظه برایمان تداعی شود که ما شدیم زائر امام حسینی(ع).
با هر کدام مینشستم حرف ها برای حضورشان داشتند، از ابتدای شروع فعالیت این گروه نمایشی تا به اربعین امسال که به هفتمین سال آن رسیده، میشد سوژههای شنیدنی درآورد؛ از آن نقش بانوی زینب، کلثوم و امالبنین(س) تا آن شیطان، شمر، عبیدالله، آقا ابوالفضل العباس و امام حسین(ع).
آدمهایی که وقتی حس و حال حضورشان و قبول کردن نوع نقششان پرسیده میشد نی نی چشمهایشان برق میزد و میگفتند: چه حسی بالاتر از اینکه در چنین راهی حضور یافته و نقش بازی کرده تا قدم کوچکی برایش برداشته شود.
پر شورترین آدم این گروه شناخته میشود و همه به هر طرفی صدایش میزدند و اونم با هیجان و اشتیاق به سمتشان میرفت و همکلام میشد و با صدای بلند شوخی میکرد.
متحول شدن مشکلاتم به عشق حسین(ع)
نورپرداز گروه بود و جالبه میگفت از 17 سالگی وارد این مجموعه شد، تیپش را دیدم و یا هر فردی میدید تصورش میشد که این فرد و این راه!!! اما وقتی همصحبت شدیم و علت حضورش در این راه را پرسیدم، با تبسمی خاص بر لب و با زمزمه نام حسین(ع)، آن را فقط و فقط عشق به آقا اباعبدالله الحسین بیان میکند و میگوید: من با نام حسین(ع) بسیاری از مشکلات زندگیام حل شد، اصلا متحول شد.
امیرحسین علیزاده در ادامه صحبتهایش این گروه و کارشان را یک کار بزرگ وصف میکند و یادآور میشود: تا بهحال همبستگی، ایمان شدید و علاقمندی با ائمه اطهار باعث اجرای خوب این گروه نمایشی در این مسیر شده است.
این نورپرداز گروه نمایشی یاس که برای اجرای نمایش عاشورایی “سرجون” در عمود 1086 حضور مییابند، شناختش از سیدالشهدا را مردانگی و شجاعت اشاره و اضافه میکند: بهترین الگوی هر یک از ما جوانان آقا ابوالفضل العباس است که تعهد و عشق به برادر را تا لحظه آخر عمرشان حفظ کرده بودند.
جمع گروه وقتی دیدند که دنبال سوژهای برای تهیه گزارشم هستم گفتند از شیطان گروه هم مصاحبه بگیرید، تعجب کردم و با اشتیاق گفتم حتما، بعد پسر تقریبا 24 یا 25 ساله ای را بهم نشون دادند و ظاهری آرام و ساکت داشت آخه در تصورم، شیطان را فردی شلوغ و پرجنب وجوش دیده بودم.
شش بار رفتن به تهران و ساری برای گرفتن پاسپورت
اما امیرحسین نقشش را شیطان معرفی میکند و میگوید: اولین سفرم به کربلا و اربعین حسینی است و قبل آمدنم به این سفر، تمام حسم کنجکاوی و هیجان بود و اشتیاق بر اینکه کربلا کجاست و به چه شکلی هستش.
وی با کمی مکث ادامه میدهد: وقتی گفتند که برای ایفای نقش شیطان نیازه تو بیای اصلا فکرش رو نمیکردم منم راهی این سفر شوم و امام حسین(ع) منو بطلبد جالبه که برای گرفتن پاسپورت 5 بار رفتم ساری و یکبار رفتم تهران تا بالاخره موفق به دریافت آن شدم و الان خداروشکر میکنم با گروه راهی شدم.
ازش پرسیدم ناراحت نیستی به ایفای نقش منفی شیطان و عبیدالله بن زیاد رو میپردازی؟ جواب قشنگی را میدهد و بیان میکند: مهمترین هدف بیان واقعیت، رساندن آن راه امام حسین(ع) و مصائبی که کشیده، هست و مخاطب را جذب کرده تا ایشان را معرفی کنیم.
واقعا هم بیان مصائب سیدالشهدا و خانوادهشان لازم و ضروری است و چه بهتر که در حوزه هنری به بیان این واقعیتها پرداخت و به گوش مردم انعکاس داد.
امام حسین(ع) امام همه ماست
حسین آقا 9 ساله هم نقش در این گروه داشت و با نگاهی نافذ و جدی میگوید: امام حسین(ع) رو خیلی دوست دارم امام همه ماست و از کودکی میخوام راهش را ادامه بدهم.
بغض در گلو و اشک در چشمانم جمع شده بود و البته خرسند از اینکه با وجود چنین نوجوانانی مطمئنا این راه در آینده پایانی نخواهد داشت و همانطور بیش از 1400 سال قمری گذشته همچنان مسیرهای مشابه، حله، طریقه العلماء زائران پیادهروی اربعین حسینی را در خود دیده است.
مسیرمان با این گروه ادامه یافت تا رسیدیم به مرز مهران و رفتن به سمت کربلا. مسیری که چشم کار میکرد طی مسافت آن موکبهای بسیاری را میدیدیم با عشق به آقا اباعبدالله الحسین(ع) و خاندانش از زائران حسینی به پذیرایی گرم میپرداختند و لحظهای نمیگذاشتند عزاداران حسینی در سختی بهسر ببرند.
مواکبی که در مرز مهران هم به شکلهای متفاوت دیده میشود و هر کدام گوشهای از پذیرایی زائران را برعهده گرفتهاند.
انتهای پیام/