در گرمای 50 درجه فقط عشق حسین (ع) نگهمان داشته است
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از بیرجند، در دل گرمای سوزان عراق، میان دمای 50 درجه و دیگهای جوشان، صدایی از خیمهای بلند است: “فقط عشق امام حسین نگهمون داشته…” حاج آقای سعیدی، خادم با سابقه موکب پرچمداران اهل بیت (ع)، از قصههای خدمت، خاطرات اشکبار و دلدادگی جوانانی میگوید که آمدهاند تا با اشک و اخلاص، در مسیر اربعین باقی بمانند.
در گوشهای از موکب، حاج آقای سعیدی با چهرهای آفتابسوخته و صدایی گرفته از روزهای پیاپی کار، روبهروی ما مینشیند. گفتوگو را با سلامی حسینی شروع میکند: «السلام علیک یا اباعبدالله… ایام دهه دوم صفر و کاظمین رو به همه شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم.
بنده سعیدی هستم، خادم کوچکی از موکب پرچمداران اهل بیت علیهمالسلام، شهرستان بیرجند. با جمعی از مخلصین اومدیم تا در حد توانمون خدمت کنیم به زائرین سیدالشهدا.»
از او میپرسیم داستان این موکب از کجا شروع شد؟
چشمانش برق میزند و میگوید: سال 94 شروع کردیم. بیسروصدا، بیهیاهو. سال بعد 95، پا گرفت. هیچ وقت اسم هیئتی رو روی موکب نزدیم. دلمان میخواست این خیمه، خیمه همه باشد. از دل همین موکب بیش از 12 تا 15 موکب دیگر بلند شده. این یعنی برکت سیدالشهدا است.
با هیئتها، اما نه برای پول
در ادامه، بحث به هیئتهایی که با آنها همکاری داشتند میرسد. میگوید: ما با خیلی از هیئتها همکاری داشتیم. مثلاً هیئت فاطمیه، ابوالفضل، قائم آل محمد، انصارالرضا از روستای ساقدر و غیره، ولی بدون وابستگی مال. اکثر هیئتها خودشون گرفتارند. ما توقعی نداریم. فقط دل میخواهد. نیرویی که پای کاره است، بدون چشمداشت باشد.
و بعد اضافه میکند: اسم هیچ هیئتی رو روی موکب نزدیم چون این خیمه باید خیمه امام حسین است، نه خیمه افراد.
روزانه هزاران وعده غذا در دمای 50 درجه
از خدمات موکب میپرسیم. میگوید: موکب ما در مجموع سه تاست. یکی همین موکب پرچمداران اهل بیت (ع)، یکی موکب امام علی (ع)، یکی هم اون سمت داریم. در هر کدام، روزانه بین 2500 تا 4000 وعده غذایی پخش می کنند، امروز فقط صبحانه به 3000 نفر دادیم.
بعد رو به فیلمبردار میکند و با لبخند میگوید: گوشیتان سه بار داغ کرده؟ ما اینجاییم، پای دیگهایی که حرارتشان چند برابر آفتاب است. دیروز سه تا از کولرها سوخت. موتورها کشیدند و از کار افتادند، اما بچهها هنوز همانقدر با دل کار میکنند، چون اینجا، عشق حاکم است نه امکانات.
خادمی با اشک؛ خاطرهای که فراموش نشد
ازش میخواهیم خاطرهای بگوید. چهرهاش نرم میشود، نگاهی به دوردست میاندازد و میگوید: سال 96 بود، ساعت دو و نیم صبح. داخل خیابان بابالمراد بودیم. همه خواب بودن. آهنگی از مطیعی گذاشتم. آروم، زیر لب پخش میشد.
برگشتم که برم بخوابم. دیدم زائری، یک پرچم انداخته روی دوشش، کولهپشتی رو دوش و ایستاده جلوی بلندگو. داشت سینه میزد. نه شور بود، نه طبل. فقط اشک. اشک پهنای صورتش رو گرفته بود. من همانجا نشستم. برای اولینبار بدون روضهخوان، برای آن زائر گریه کردم.
سکوتی بین ما میافتد.دنبال جوانان هستیم، دنبال دلدادهها
در پایان گفتوگو، از آینده میپرسیم و جذب نیروهای تازه. میگوید:الان حدود 85 نفر خادم داریم. از کودک تا بزرگسال. دنبال جوانان هستیم، اما نه فقط برای اربعین. کسی که میخواد بیاید، باید در طول سال همراه باشد. جلسات را بیاید، کمک کند، با مسئولین گروهها هماهنگ باشد. ما اینجا خیمه سیدالشهدا را علم کردیم، نه اردو تفریحی. هر کی آمد، باید دلش اینجا باشد.
در پایان، با صدای آهسته و پرشور میگوید: اربعین ادامه راه عاشوراست. اگر نسل جوان ما به این مسیر نیایند، عاشورا به نسل بعد نمیرسد. فقط بیاریدشان اینجا… خودشان راه را پیدا میکنند.
انتهای پیام/258/