یادداشت| روشنفکری دنیویاندیش؛ زخمی کهنه بر پیکره فرهنگ اسلامی
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، این واقعیت که جریان روشنفکری در جهان اسلام و بهویژه ایران، از ابتدا بیمار متولد شد و این بیماری در طول زمان نهتنها بهبود نیافته که مزمن و بدخیم شده است، امری بدیهی و بینیاز از استدلال است. حقیر، پیشتر در نوشتاری با عنوان «روشنفکر عاریتاندیش؛ تئوریسین یا طوطیسین» تبیینی فلسفی ـ جامعهشناختی از دلایل بیماری این جماعت ارائه کردم. با وجود این، بهدلیل زبانبازی و پرگویی و نیز سلطهی مستبدانه این جماعت بر نهاد دانشگاه و فضای فکری کشور، لازم است روشنگری بیشتری دربارهی چرایی بیماری این جماعت انجام شود. این نوشتار برآن است تا از منظر ملاصدرا تبیینی از چرایی بیماری روشنفکر سکولار و دنیویاندیش ایرانی ارائه کند:
ملاصدرا در مفاتیح الغیب مینویسد، «در بین اهل علم و شریعت، منشأ تمامی منکرات زشت و عقاید فاسد، انکار عالم ملکوت و عدم ایمان به عالم غیب و حصر جهان هستی در دنیا و عالم حس است و این در امتهای پیشین صفت یهود است» (ص: 604)؛ ملاصدرا علت عقیدهی فاسد یهود را «انکار عالم غیب و ملکوت و دشمنی با ملائکهی الهی» میداند. سپس در مجموعهی رسائل فلسفی تصریح میکند که تفکر دنیااندیش یهود در امتهای دیگر نیز امتداد یافته است. در نگاه ملاصدرا «یهود امت اسلام کسی است که وجود ملائکه و علم غیب را انکار کند و قدم ذهنش از عالم محسوسات خارج نشود» (ص: 328).
بارزترین ویژگی جریان روشنفکری معاصر ایرانی، عاریتاندیشی و وابستگی شدید فکری به اندیشمندان و نظریهپردازان غربی است. روشنفکر وابستهی ایرانی در دویست سال اخیر رسالت اصلی خود را ترجمه و تکرار طوطیوار اندیشه و آثار اندیشمندان غربی و تحمیل این اندیشهها بر واقعیت جامعهی ایران اسلامی دانسته و در انجام این رسالت سعی بلیغ کرده است. ازآنجاکه انسان غربی مبتلا به بیماری دنیویاندیشی و غیبانکاری است، عاریتی و تقلیدی بودن تفکر روشنفکر ایرانی او را نیز به این بیماری مبتلا کرده است. روشنفکر ایرانی، با تقلید از متفکران مدرنیته، تفسیری دنیایی و غیردینی یا ضددینی از تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی ارائه کرده و میکند. بههمین دلیل هرگاه در مقام تفسیر و تبیین واقعیتهای جامعهی خود برنشسته است، با اتخاذ موضع دنیایی و ارائه تفسیری سکولار از این واقعیتها، به تحریف آنها پرداخته است.
روشنفکر غربگرای ایرانی با تصور خود در زهدان اندیشۀ انسان غربی و اتصال تفکر خود به انسان غربی، گستره، ژرفا و افق اندیشهی خود را با مختصات اندیشهی انسان مدرن تنظیم کرده و میکند. این وابستگی باعث شده است که تنها به موضوعاتی بیاندیشد که انسان غربی اندیشیده و دستگاه مفهومی و نظری لازم را برای تبیین آن تولید کرده است. بر این اساس به موضوعات مورد مطالعهی خود همانگونه میاندیشد که انسان غربی اندیشیده است.
ازآنجاکه انسان غربی معاصر متأثر از غیبانکاری یهود، با دشمنی با ملائکه و انکار علم غیب و نفی مبدأ و معاد، سکولاریسم و دنیویاندیشی را پذیرفته است، روشنفکر طوطیصفت و دنیویاندیش ایرانی نیز بهعنوان یهودی امت اسلام همین رویه را در پیش گرفته است. خسارتها و ضربات سهمگین این “مسلماننمایان یهودیمسلک” بر پیکرهی فرهنگ و تمدن ایران اسلامی حکایتی تلخ و طولانی است و باید توسط روشنفکران اصیل، دینیاندیش و غیبباور ایرانی تبیین شود.
یادداشت از نعمتالله کرماللهی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)
انتهای پیام/