یادداشت | تأثیر ابن سینا بر تاریخ اندیشۀ بشری
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، ابن سینا از اثرگذارترین فیلسوفان و دانشمندان تاریخ بشر است. وی در حوزههای گوناگون علوم در جهان اسلام به طور چشمگیری اثر گذاشته است. پس از او فلسفه، کلام، عرفان، طب و بسیاری از دیگر علوم رنگی دیگر گرفت و آثار و افکارش موافقان و مخالفان بسیار یافت. فیلسوفان، متکلمان، عارفان، پزشکان و دانشمندان رشتههای مختلف پس از ابن سینا بر سرسفرۀ ابن سینا نشسته و به نحوی از او متأثرند. آنان یا پیرو و شارح او بودهاند یا منتقد او.
ابوحامد غزالی (450-505ق)، ابوالبرکات بغدادی (نیمۀ دوم قرن پنجم و نیمۀ اول قرن ششم هجری قمری)، عبدالکریم شهرستانی (متوفی 548 یا 549 ق)، فخرالدین رازی (543-606 ق)، و ابن تیمیه (661-728 ق) از میان متکلمان؛ ابن رشد (1126– 1198 میلادی)، شهاب الدین سهروردی (549-587 ق) و ملاصدرا شیرازی (979–1045ق) از میان فیلسوفان، ابن عربی (560-638ق) و ابن ترکه اصفهانی از میان عارفان ضمن اعتراف به عظمت ابن سینا و آموختن از او، پارهای از آراء او را نقد کردهاند. بهمنیار (متوفی 446ق)، ابوالعباس لوکری (قرن ششم هجری قمری) و نصیرالدین طوسی (597-672ق) از مهمترین شارحان او هستند. بزرگترین شارح ابن سینا نصیرالدین طوسی و مشهورترین منتقد او ابوحامد غزالی است.
تأثیر ابن سینا بر سیر فلسفه در اروپای قرون وسطا نیز قابل انکار نیست. اروپائیان از قرن دوازدهم میلادی با آثار ابن سینا آشنا شدند و متفکرانی مانند آلبرت کبیر، توماس آکویینی، دانس اسکوتوس، ویلیام اکام، و ابن میمون از او اثر پذیرفته و گاه نیز برخی آراء او را نقد کردهاند.
کتاب شفا در حدود 1150 میلادی در تولدو به لاتین ترجمه شد و در قرون وسطا در اروپا آن را به نام کفایات[1] مىشناختند. الشفا شامل منطق، الهیات، ریاضیات و طبیعیات است. ریاضیات شامل حساب، هندسه، هیئت و موسیقى است. طبیعیات شامل انواع علوم طبیعى و زیستى از جمله روانشناسى است. با ترجمۀ آثار ابن سینا به ویژه شفا در نیمۀ دوم قرن دوازدهم تأثیر ابن سینا بر متفکران قرون وسطا آغاز شد.
تأثیر ابن سینا در قرون وسطا حوزه های گسترده ای را دربر میگیرد، مانند منطق، مابعدالطبیعه، الهیات، روانشناسی، فلسفۀ طبیعی، فیزیک، شیمی، کیهان شناسی، زمین شناسی و پزشکی. برخی از موضوعاتی که اندیشمندان قرون وسطا از طریق ابن سینا با آنها آشنا شدند و آراء ابن سینا در آنها اثرگذار و محل بحث بوده است از این قرار است: تقسیم بندی علوم، موضوع منطق، اقسام معقولات، کلیات، موضوع مابعدالطبیعه، تمایز بین وجود و ماهیت، مفهوم واجب الوجود، براهین اثبات خدا، ابطال تسلسل، اقسام و مراتب نفوس، قوای نفس، برهان انسان معلق، حواس باطنی، قوۀ وهم[2]، مراتب عقل انسانی، مزاج، علیت، نظریۀ صدور و سلسله مراتب علل، قاعدۀ الواحد، عقل فعال، قدم عالم، حرکت، ماهیت جسم و صورت جسمیه، عناصر و مرکبات، تبیین فلسفی معجزات و کرامات.
کاپلستون دربارۀ تأثیر آثار ابن سینا در اروپا مىنویسد: «وقتى که قسمتهایى از آثار ابنسینا در قرن دوازدهم به لاتینى ترجمه شدند، عالم مسیحیت در وهلۀ نخست خود را در مقابل نظام منسجمى دید که اذهان برخى را به شدت به سوى خود جذب مىکرد.» [3]مثلا، گوندى سالوى در باب نفس و آفرینششناسى[4] به اندیشههاى ابنسینا استناد کرد و کوشید آن را با مسیحیت وفق دهد.
در این دوره مابعدالطبیعه ابن سینا هم بطور مستقل محور آموزش و پژوهش فلسفه بود و هم برای فهم فلسفۀ ارسطو از آن استفاده می شد. از این رو هم تحت تأثیر فلسفۀ ابن سینا رساله های مستقلی نوشته شد و هم در شرح هایی که بر آثار ارسطو نگاشته می شد از کتابهای ابن سینا استفاده می شد.[5] برخی از آنها حتی نظام فلسفی ابن سینا را بر دستگاه فکری ارسطو ترجیح می دادند. به بیان برتلاچی «الهیات شفا دستگاهی مابعدالطبیعی ارائه می داد که محققان لاتینی آن را منسجم تر و کامل تر از دستگاه ارسطو به حساب می آوردند.»[6]
ابنسینا فقط مفسّر ارسطو نبود، بلکه خود داراى نظام فلسفى مستقلى بود که در آن هم از اندیشههاى فیلسوفان یونانى و هم از تعالیم اسلامى استفاده کرده بود، چنانکه کاپلستون مىگوید: «ابنسینا، با اینکه از فیلسوفان قبلى اقتباسهایى داشته است، نظام فلسفى خود را با دقت و مستقلاً ساخته و آن را به نظام فلسفى به خصوصى تبدیل کرده است.»[7] یکی از فیلسوفان معاصر غرب در این زمینه می گوید: «الهیات شفای ابن سینا چیزی بیش از تفسیر ارسطو است؛ مابعد الطبیعۀ او یک نظام کاملاً سنجیده و اصیل است.»[8] همو مینویسد ابن سینا «بدون شک بزرگترین فیلسوف مابعدالطبیعی هزارۀ اول پس از میلاد است.»[9]
تأثیر ابن سینا در قرون وسطا محدود به یک گروه و گرایش از فلاسفه نیست، بلکه چنان گسترده است که دشوار بتوان فیلسوف برجستهاى یافت که با افکار او آشنا باشد و تأثیرى از او نپذیرفته باشد. گوندى سالوى کتاب مقاصدالفلاسفه غزالى را که خلاصهاى از فلسفه ابنسینا است به لاتین ترجمه کرد. وى با مطالعه آثار ابنسینا و غزالى آغازگر یک جریان فکرى شد که اتین ژیلسون آن را نهضتهاى آگوستینى و ابنسینایى مىنامد.[10] بحثى که گوندیسالوى با الهام از فلسفه اسلامى درباره معرفت و حکمت مىکند در تفکر عرفانى مسیحى اثر گذاشته است.
البته باید توجه داشت که برخى از آراء ابن سینا نیز در غرب مورد سوء فهم واقع شده است. مثلاً، برخى مىپندارند که از نظر ابنسینا چون آفرینش ضرورى است پس خدا در افعالش داراى اختیار نیست، یا اینکه خدا به جزئیات علم ندارد، و قدرت او محدود است؛ درحالیکه ابن سینا هرگز چنین آرائی ندارد. پاره ای از این سوءفهمها در آثار بعضى از فیلسوفان غربى معاصر مانند کاپلستون نیز دیده مىشود.[11] بعضى از این سوءفهمها از طریق آثار غزالى به غرب منتقل شده است. بر اساس چنین برداشتهایى و با تأثر از غزالى بود که برخى در قرون وسطا بعضی آراء ابنسینا را مخالف باورهاى دینى می پنداشتند؛ مانند گیوم اوورنى[12] (ف 1249).
برخى از فیلسوفان اروپایى نیز بعضى از نظریات ابنسینا را پذیرفتند و بعضى از نظریات او را رد کردند؛ مانند الکساندر آو هیلز،[13] یوهانس لاروشلى[14] و آلبرت کبیر (ف1280م) که نظریۀ عقل فعال ابنسینا را نپذیرفتند ولى نظریۀ انتزاع و ضرورت اشراق وی را قبول کردند. منتقدان او هم از او بسیار تأثیر پذیرفته بودند. جالب است که هم بوناونتورا آگوستینىمشرب و هم توماس آکوئینی ارسطویى مشرب، که هر دو ایتالیایى و منتقد یکدیگر نیز بودند، تحت تأثیر ابنسینا هستند. در دیگر علوم به ویژه پزشکی نیز تأثیر ابن سینا عالمگیر بوده است.
کتاب قانون او در طب به عنوان متن درسی در دانشگاههای مختلف اروپا مانند مانند دانشگاه بولونیا و مونپلیه تدریس میشد. توصیف او از گردش خون، اعصاب و مغز و معرفی بیماریهای عفونی و قرنطینه برخی از یافته های او هستند که دانشمندان و پزشکان اروپایی از آن استفاده کردند.
بسیاری از تحولات فلسفی و علمی در دورۀ رنسانس نیز متأثر از اندیشه های ابن سینا بود. تأثیر ابن سینا بر فلسفۀ دورۀ جدید غرب نیز قابل انکار نیست. او با ترکیب تعقل و تجربه، و فلسفه و علوم تجربی، میان معارف قدیم با دانش های جدید پیوند برقرار می کند. فلسفۀ جدید غرب از طریق فلسفۀ قرون وسطا (به ویژه آثار توماس آکوینی و راجر بیکن)، آثار متکلمان یهودی و همینطور کتاب های ترجمه شدۀ ابن سنیا تحت تأثیر ابن سنیا است و رد پای نظریات او را می توان در اندیشه های فیلسوفانی مانند دکارت، اسپینوزا، لایبنیتس، جان لاک و هگل یافت.
منابع:
[1]. Sufficient
[2]. Estimative faculty
[3]. فردریککاپلستون،تاریخفلسفه،ج 2،ص 253.
[4]. cosmogony.
[5] . در این زمینه بنگرید به: آمُس برتُلاچی، «سه دورۀ بازتابِ مابعدالطبیعه ابنسینا پیش از آلبرت کبیر»، در آویسنا، ترجمۀ علی نیک زاد، ص 27-58.
[6] . همان، ص 56.
[7] . همان، ج 2، ص 249.
[8] . آنتونی کنی، تاریخ فلسفۀ غرب، ج2، ص 71.
[9] . همان، ص 271.
[10] . ر.ک: اتینژیلسون،روحفلسفهقرونوسطى،ترجمهع.داودى.
[11]. ر.ک. فردریککاپلستون،تاریخفلسفه،ج 2،ص 251.
[12]. William of Auvergne
[13]. Alexander of Hales
[14] .John of Rochelle
محمد فنائی اشکوری، استاد فلسفه و حکمت
انتهای پیام/