ارتش نمایشی رضاخان؛ کارآمد برای سرکوب مردم، ناتوان برابر بیگانه
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، حجت الاسلام جبار امرایی پژوهشگر تاریخ معاصر به مناسبت سالروز اشغال ایران توسط متفقین در یادداشتی به این واقعه تاریخی پرداخته که در زیر آمده است:
در سالروز اشغال ایران توسط متفقین، لازم دیدیم که یادداشتی در اینباره داشته باشیم. همانطور که همه میدانند، رضاخان با حمایت مستقیم انگلیسیها و بهوسیله کودتایی کاملاً انگلیسی به قدرت رسید؛ اسناد و مدارک متعددی در این زمینه موجود است که در این نوشتار مجال پرداختن به آنها نیست.
رضاخان که با کمک انگلیس بر تخت سلطنت نشسته بود، در جریان جنگ جهانی دوم رؤیای رهایی از سلطه بریتانیا را در سر میپروراند. او تمایل داشت با قدرت نوظهور آلمان که در آن زمان توانسته بود سراسر اروپا را به زانو درآورد، متحد شود. به همین دلیل روابطی میان ایران و آلمان برقرار شد. این روابط باعث نگرانی شدید متفقین گردید، چرا که بیم آن داشتند ایران، که به «پل پیروزی» متفقین شهرت یافته بود، به جبهه آلمانها بپیوندد.
با وجود آنکه ایران در جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرده بود، برخی اقدامات دولت رضاخان بهانهای شد تا متفقین در سوم شهریور 1320 به ایران حمله کنند. در این حمله، ارتش بهظاهر مدرن رضاخان ــ که با هزینههای هنگفت تجهیز نوین شده بود ــ کوچکترین مقاومتی از خود نشان نداد. بارها کارشناسان نظامی به رضاخان هشدار داده بودند که این ارتش تنها برای نمایش و سرکوب داخلی ساخته شده و در برابر دشمن خارجی کارایی ندارد.
در منابع معتبر تاریخی آمده است روزی در همدان، هنگام رژه ارتش، رضاخان از یک مستشار فرانسوی پرسید ارتش ایران تا چه مدت میتواند در برابر دشمن خارجی مقاومت کند. او پاسخ داد: «دو ساعت». رضاخان از این پاسخ ناراحت شد، اما مستشار فرانسوی بعد از رفتن رضاخان در جمع افسران توضیح داد: «برای دلخوشی شاه دو ساعت گفتم؛ در حقیقت، این ارتش دو دقیقه هم دوام نمیآورد.» متأسفانه این پیشبینی در حمله متفقین به حقیقت پیوست.
باقر عاقلی، از نویسندگان برجسته معاصر، مینویسد: «در حمله متفقین به ایران، هنگامی که نیروهای شوروی از شمال به کشور هجوم آوردند، تا گرمسار با هیچ مقاومت نظامی جدی مواجه نشدند؛ یعنی عملاً ارتشی وجود نداشت.» بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که اگر ارتش ایران تنها دو هفته مقاومت میکرد، متفقین مجبور به عقبنشینی میشدند؛ چرا که در همان ایام ارتش آلمان تا نزدیکیهای مسکو پیشروی کرده بود و متفقین توان جنگیدن در دو جبهه را نداشتند.
این در حالی است که در تاریخ ایران سابقه مقاومتهای طولانیتر وجود داشت. برای نمونه، در دوره قاجار، ارتش ایران با امکانات بسیار محدود، یازده سال در برابر شوروی ایستادگی کرد. شوروی که پیشتر ناپلئون را شکست داده بود، نتوانست در مدت بیش از یک دهه ایران را مغلوب کند. در جنگ جهانی دوم نیز امکان تکرار چنین مقاومتی وجود داشت، اما این بار پادشاه کشور بهجای دفاع، راه تسلیم و فرار را برگزید.
رضاخان در آن برهه حساس بیش از آنکه به فکر ایران باشد، نگران املاک و ثروتهای شخصی خود بود. گلشائیان، وزیر دارایی دوران رضاخان و محمدرضا شاه، در خاطراتش مینویسد: «وقتی نقشه مناطق اشغالی را به رضاخان نشان دادیم، او با نگرانی گفت: اینها که همه زمینهای من هستند!» یعنی در بحرانیترین زمان ممکن، شاه ایران بهجای اندیشیدن به استقلال و تمامیت ارضی کشور، دغدغه زمینهای شخصیاش را داشت.
از دیگر عوامل سقوط سریع ایران، تضعیف ساختار سنتی دفاعی کشور بود. در طول تاریخ، بخش مهمی از نیروی دفاعی ایران را عشایر تشکیل میدادند؛ مردانی همواره مسلح، چابک و آشنا با جغرافیای جنگ. بسیاری از آنها توان کار با سلاحهای نیمهسنگین را نیز داشتند. عشایر نخستین سد دفاعی در برابر هجوم بیگانگان بودند و در مواقع خطر، سربازانی از میان ایشان به ارتش مرکزی میپیوستند. اما رضاخان پس از به قدرت رسیدن، بهجای استفاده از این ظرفیت ملی، سیاست خلع سلاح و حتی سرکوب خونین عشایر را در پیش گرفت.
این اقدام عملاً خط مقدم دفاعی کشور را نابود کرد. اگر عشایر مسلح باقی مانده بودند، میتوانستند در زمان حمله متفقین، با توجه به آشنایی کامل به منطقه و روحیه جنگی خود، پیشروی دشمن را برای مدتی طولانی متوقف کنند. همانگونه که در دفاع مقدس دیدیم، در روزهای نخستین جنگ با عراق، همین عشایر بودند که بدون آمادگی کامل ارتش رسمی، سد اولیه مقاومت را تشکیل دادند.
بزرگترین خیانت رضاخان در شهریور 1320 این بود که در برابر بیگانگان هیچگونه مقاومتی نکرد و با خفت و خواری تسلیم شد. پس از کنارهگیری او، متفقین میتوانستند بهراحتی ایران را تجزیه کنند و هیچ ضمانتی برای تمامیت ارضی کشور وجود نداشت. شاید تنها به دلیل فشار شدید آلمان بر متفقین در جبهههای اروپا بود که آنها فرصت تقسیم ایران را نیافتند و فعلاً از ایران صرفاً بهعنوان «پل پیروزی» استفاده کردند.
یکی از دستاوردهایی که طرفداران سلطنت همواره برای رضاخان تبلیغ میکنند، قدرت نظامی ایران در آن زمان است. اما تجربه سال 1320 نشان داد که این ارتش نه برای دفاع از میهن، بلکه برای سرکوب عشایر و مردم ایران ساخته شده بود. نتیجه آن شد که در برابر متفقین حتی یک روز هم مقاومت نکرد.
انتهای پیام/