رمزگشایی از یک خشم غیرمنطقی!
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- هرگاه میان مقامات ایرانی، روسی و چینی رایزنیهایی در حوزه اقتصاد یا سیاست خارجی صورت میگیرد، شاهد بلند شدن صداهایی هستیم که ضمن نفی نگاه به شرق برای مهار غرب، آن را مصداق عدم استقلال جمهوری اسلامی ایران در عرصه روابط بین الملل تلقی میکنند. این روند سالهاست ادامه دارد اما طی روزهای اخیر، متعاقب فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی تروییکای اروپایی(با هدایت آشکار آمریکا)، شدت بیشتری گرفته است. بهراستی جنس و ماهیت این انتقادات منبعث از چه دغدغههای غیر اعلامی اما مهم منتقدان است؟ در این خصوص دو نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
مفهوم «نگاه به شرق» در سیاست خارجی ایران، به معنای ایجاد یک همافزایی راهبردی میان ایران، روسیه و چین برای مقابله با تهدیدهای مشترکی است که از سوی غرب متوجه این کشورهاست. این رویکرد، نهتنها با ایدهی وابستگی به شرق در تضاد است، بلکه بهعنوان منبعی برای افزایش قدرت مانور و انعطافپذیری ایران در عرصه بینالملل، در قالب یک سیاست خارجی متوازن عمل خواهد کرد.
منطق حاکم بر این دیدگاه، تقویت نقاط اشتراک و منافع ملی کشورها از طریق همکاریهای استراتژیک است. حضور ایران، روسیه و چین در سازمان همکاریهای شانگهای و حوزه بریکس، این روند از حالت تئوریک و انتزاعی خارج ساخته و به آن جنبهای عملگرایانه میدهد. وجود یک تهدید مشترک یعنی غرب (که به لحاظ ماهوی خود را در تقابل مطلق با نظام جمهوری اسلامی، روسیه و چین تعریف کرده است)، قطعاً انگیزه هر سه بازیگر را در ارتقای ابعاد فرامتنی و متنی این همپوشانی راهبردی -تاکتیکی تقویت کرده است.
به عبارتی بهتر، وجود یک تهدید راهبردی مشترک باعث همگرایی ایران، روسیه و چین شده است. از منظر سیاست خارجی آمریکا نیز، این سه کشور بهعنوان چالشهای ثابت شناخته میشوند؛ از این رو، برقراری روابط راهبردی میان تهران، مسکو و پکن، یک اصل بنیادین در راستای تأمین منافع ملی هر سه کشور محسوب میشود. همانگونه که مشاهده میشود، در اینجا ما با منطقی عملگرایانه و واقعبینانه مواجه هستیم و نمیتوان تشکیل این منظومه را مصداق ایدهآلگرایی یا نفی واقعیات جاری در حوزه روابط بین الملل قلمداد کرد.
در طول تفاهمنامههایی مانند همکاری 25 ساله با چین و تفاهم راهبردی با روسیه، مواضع مسکو و پکن همواره مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است. در دوران خروج آمریکا از برجام، تنها روسیه و چین بر احیای واقعی این توافق تأکید ورزیدند، در حالی که تروییکای اروپایی بهدنبال کاهش تعهدات خود و افزایش فشارهای برجامی بر ایران بودند و این روند همچنان ادامه دارد. فعالسازی مکانیسم ماشه از یکسو و تجاوز 12 روزه مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی به خاک مقدس کشورمان نقطه آشکارساز استراتژی “مهار همهجانبه ایران” است.
یکی از اصلیترین دغدغههای منتقدان روابط اقتصادی -راهبردی با چین و روسیه، اثبات غرب و نفی شرق است. به عبارت بهتر، برخی احزاب و گروههای غربگرا درصدد کشف نمادهای اختلاف و مغایرت رفتار ایران، روسیه و چین با هدف اثبات غرب هستند!
نفی شرق برای اثبات غرب همان فرمول نخنمایی بوده که سالها منجر به عدم بهرهمندی تهران از فرصتهای واقعبینانه همگرایی و همافزایی با مسکو و پکن شده است. در روابط بینالملل، هر کشوری نیازمند ارزیابی دقیق تهدیدها و فرصتهای خود و یافتن شرکای استراتژیک برای همکاریهای کوتاهمدت و بلندمدت است. این فرصت همکاری، پس از چین، با روسیه نیز فراهم شده است. هر کشور، منافع ملی خاص خود را دارد و در نظام بینالملل، با وجود نقاط اختلاف با دیگر کشورها، این منافع ملی است که چارچوب همکاریها را تعیین میکند.
بنابراین، وجود اختلاف نظر در برخی مسائل، امری طبیعی در روابط بینالملل است. بنابراین باید در سایه استقلال و حفظ منافع ملی خود، از ظرفیتهای موجود در روابط راهبردی و حتی مقطعی با روسیه و چین در راستای مهار تهدیدات ماهوی غرب بهره برد. تمرکزگرایی بر اختلافات بالقوه و بالفعل میان ما و روسها و چینیها و در مقابل، تمرکززدایی از نگاه سلبی ذاتی غرب نسبت به موجودیت، ساختار و کارکرد نظام جمهوری اسلامی قطعاً نمیتواند مصداق عقلانیت در حوزه سیاست خارجی کشورمان تلقی شود.
انتهای پیام/