شور و حال مردم گیلان در تماشای روایت‌های زنده تاریخ؛ اینجا دل‌ها باریدند

نمایش میدانی «از تبار باران» این شب‌ها در باغ‌موزه دفاع مقدس گیلان، تاریخ این دیار را از اسلم دیلمی یار ایرانی امام در واقعه عاشورا تا روزهای مقاومت جنگل و دفاع مقدس را به تصویر کشیده و هزاران نفر را به سفری روحانی و تاریخی می‌برد.
– اخبار استانها –

به گزارش بخش استان‌ها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از رشت، نمایش بزرگ میدانی «‌از تبار باران» در باغ‌‌موزه دفاع مقدس گیلان، این روزها روح و جان مردم را به سفری روحانی و تاریخی می‌برد؛ روایتی متفاوت از خون دل‌‌ها، شکوه غیرت و صبر مادران این‌دیار که از دهم تا هفدهم شهریورماه همزمان با دومین کنگره 8 هزار شهید والامقام استان گیلان با حضور باشکوه هزاران نفر از مردم در حال برگزاری است.

در یکی از شب‌ها، برای دیدن صحنه‌های نمایش خودم را به باغ‌ موزه دفاع‌مقدس استان رساندم؛ هنوز برنامه به‌طور رسمی آغاز نشده بود که جمعیتی انبوه از ورودی باغ موزه، آرام و مشتاق به سوی میدان نمایش می‌رفتند؛ زیر پایشان فرش قرمزی پهن بود و همه باید این مسیر را طی می‌کردند؛ مسیری آسمانی که به قلب تاریخ می‌رسید.

مردان و زنان، پیر و جوان، کودکان و نوجوانان همگی با شوق و شعف خاصی از روی فرش قرمز عبور کرده و به سمت میدان نمایش می‌رفتند؛ پرچم سه‌رنگ کشورمان هم در دست برخی نوجوانان دیده می‌شد؛ با سیل جمعیت همراه شدم. همه یک‌دل و یک‌صدا به سوی مجلسی ملکوتی می‌رفتیم. جایی که شهیدان، میزبانان آسمانی‌اش بودند؛ در میانه راه بعضی همکاران رسانه‌ای را دیدم که با دوربین‌هایشان سعی داشتند این حماسه حضور را ثبت و ضبط کنند؛ خودم هم دست به‌کار شدم و سعی کردم کمی تصویر ضبط کنم.

فرش قرمز باغ‌موزه گذرگاهی برای سفر به قلب تاریخ

در دو طرفِ فرش قرمز، بانوانِ خادم باحجاب کامل و خوشرویی و مهربانی به میهمانانِ شهدا خوش‌آمد گفته و آنان را راهنمایی‌ می‌کردند؛ محو اخلاق نیکوی خادمان بودم که صدای قرآن و راوی برنامه را از دور شنیدم که نشانگر آغاز مراسم بود؛ قدم‌هایم را تندتر کردم تا به مکان اصلی برسم.

شور و حال مردم گیلان در تماشای روایت‌های زنده تاریخ؛ اینجا دل‌ها باریدند

شور و حال مردم گیلان در تماشای روایت‌های زنده تاریخ؛ اینجا دل‌ها باریدند

فرش قرمز را عبور داده و به مکان نمایش رسیدم؛ صندلی‌ها منظم چیده شده و میدان، آماده روایت بود؛ تاریکی دلنشینی هم حاکم شده بود؛ پدران و مادران با فرزندان‌ و خوراکی‌هایی که به دستشان داده بودند دنبال یافتن جای مناسبی برای نشستن بودند؛ همزمان نورهایی از صحنه به آسمان می‌تابید که فضا را پر از حس انتظار و ملکوتی‌تر کرده بود.

میراث‌داران عاشورا؛ گیلانیانی که نامشان در تاریخ جاودانه شد

همه منتظر روایت‌ها بودند؛ لحظاتی بعد روایت با آفرینش انسان و سجده فرشتگان بر حضرت آدم(ع) آغاز شد سپس پرده‌ها به واقعه عاشورا گشوده شد؛ به صحرای سوزان کربلا، جایی که قافله عشق با ایمان و استقامت در برابر ظالمان زمانه خویش ایستاد؛ در میان یاران امام حسین(ع)، نامی آشنا برای گیلانیان دوباره بر زبان‌ها جاری شد. “اسلم دیلمی”؛ یار ایرانی که در کنار سیدالشهدا(ع) تا آخرین نفس جنگید و خونش بر صفحه تاریخ جاودانه شد. 

این صحنه‌ها همراه با تصویر جانسوز گودی قتلگاه و برافراشته‌ شدن نیزه‌ها، اشک‌ها و ناله‌های تماشاگران را برانگیخت؛ اینجا فقط فریاد یا حسین بود که از عمق دل‌ها بلند می‌شد؛ دیدنِ این صحنه برای همه سخت بود؛ در یک لحظه باغ موزه دفاع مقدس استان به صحرای کربلا بدل شد.

شور و حال مردم گیلان در تماشای روایت‌های زنده تاریخ؛ اینجا دل‌ها باریدند

اما نمایش ادامه داشت؛ با پرده‌ای دیگر که از دل تاریخ گیلان ورق می‌خورد، قرار بود اشک و اندوه برگرفته از حب اهل‌بیت جایش را با خنده‌ها و حس غروری متفاوت عوض کند. این بار صحنه‌ای از مقاومت دلیرمردان و شیرزنان گیلانی در برابر تجاوز بیگانگان به تصویر کشیده شد؛ روزهایی که قوای تزار روس از پیربازار به سوی رشت می‌آمدند و چشم طمع به این دیار دوخته بودند؛ گیلانیان اما با قرآن در یک دست و سلاح در دست دیگر، سد راه دشمن شدند و تا پای جان ایستادگی کردند.

تصاویر پیله‌داربن آن حماسه درخشان، حال همه را خوب کرد؛ ایثارهایی که اگر نبود، شاید امروز گیلان بخشی از خاک ایران نبود. در ادامه، صحنه‌ها با روایت زندگی و قیام میرزاکوچک‌خان جنگلی به اوج جذابیت رسید؛ مردی از جنگل‌های مه‌آلود و بارانی گیلان که با یارانش در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی قد علم کرد و مقاومت مردمی که هیچ قدرتی توان شکستشان را نداشت.

صحنه‌های مبارزه جنگلی‌ها غروری عظیمی در دل مردم نشاند و فضای نمایش را پر کرد از کف زدن‌ها و فریادهایی که از جان و غیرت بلند می‌شد؛ ساعت به حوالی 11 شب نزدیک میشد اما انگار کسی پای رفتن و ترک کردن این محفل را نداشت؛ هیجان‌ مردم برای دیدن روایت بعدی لحظه به لحظه بیشتر می‌شد و کودکان و نوجوانان هم با دیدن صحنه‌های جذاب به‌وجد آمده بودند.

شور و حال مردم گیلان در تماشای روایت‌های زنده تاریخ؛ اینجا دل‌ها باریدند

روایت‌ها به صحنه دفاع مقدس رسید؛ روزهایی که فرزندان گیلان همچون بزرگ‌مردان و اسطوره‌های تاریخ خود به جبهه‌های نبرد علیه دشمن بعثی شتافتند و جان خود را در راه پاسداری از وطن فدا کردند. اینجا روایت به یاد 8 هزار شهید والامقام گیلان گره می‌خورد و بار دیگر پیوند جاودان عاشورا با ایثار امروز را آشکار می‌سازد.

مردمِ عاشق این‌بار به یاد فرزندان‌ شهیدشان در کربلای ایران، حال و هوای خاص میدان شهدای ذهاب رشت و اعزام کاروانِ نور به جبهه‌ها در جنگ 8 ساله می‌گریستند؛ در ذهن‌شان تصویر مادری آمد که دست بر شانه‌ پسرش گذاشته و اشک‌هایش چون باران بر گونه‌هایش می‌لغزید و یا پدری که آخرین نگاه را به قامت استوار فرزندش می‌دوخت و خواهری که دستان برادر را برای آخرین بار می‌فشرد.

بغض‌های فروخورده و اشک‌های شوق؛ «تبار باران» پژواک عاشورا در گیلان

در این لحظات تصویری از میدان شهدای ذهاب رشت و نماز بر پیکرهای شهدا نمایش داده شد؛ یاد روزهایی که پیکرهای شهدا از همین میدان یکی پس از دیگری بر دوش مردم تشییع می‌شدند. اما اینجا در باغ موزه دفاع مقدس استان و در میانِ جمعیتی که این تصاویر و صحنه‌های نمایش را به تماشا نشسته‌اند چهره‌هایی هم هستند که روزی پا‌ به‌ پای شهدا برای وطن جنگیدند و سینه سپر کردند و امروز با چهره‌هایی شکسته، دست نوه‌هایشان را گرفته‌اند و به این کلاس زنده عشق و ایثار آورده‌اند تا آنان هم بیاموزند. 

شور و حال مردم گیلان در تماشای روایت‌های زنده تاریخ؛ اینجا دل‌ها باریدند

شور و حال مردم گیلان در تماشای روایت‌های زنده تاریخ؛ اینجا دل‌ها باریدند

نمایش به پایان رسید و نورها خاموش شد اما میدان همچنان پر از صدا بود؛ صداهایی از صلوات و سوت و کف. مردم با دلی آرام از باغ‌موزه خارج می‌شدند. برخی در گفت‌وگو با تسنیم می‌گفتند: ما امروز نه‌تنها عاشورا را دوباره دیدیم بلکه تاریخ گیلان را نیز از نو شناختیم. این نمایش، ریشه‌های ما را زنده کرد و آگاهی‌مان را بالا برد. کاش این برنامه‌ها ادامه داشته باشد.

بانویی که خود از خانواده شهدا بود و در گوشه‌ای نشسته بود لبخندی زد و گفت: اینجا حس و حال بسیار خوبی داشتم؛ یاد سال‌های اول انقلاب افتادم زمانی که نوجوانی بیش نبودم و در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردم؛ همه آن خاطرات دوباره در ذهنم زنده شد، انگار همان روزها دوباره جلوی چشمانم جان گرفت.

چند ردیف آن‌طرف‌تر، تعدادی نوجوان گیلانی دوستانه در کنار هم نشسته بودند؛ یکی از آن‌ها با صدایی محکم گفت: این روایت‌ها برای ما بسیار ارزشمند است؛ به نظرم نقطه قوتی برای گیلان و گیلانی‌ها خواهد بود. می‌دانم زحمات زیادی برای برگزاری این مراسم کشیده شده و واقعاً قدردان هستیم.

شور و حال مردم گیلان در تماشای روایت‌های زنده تاریخ؛ اینجا دل‌ها باریدند

کمی جلوتر یکی از رزمندگان سال‌های دفاع مقدس همراه با خانواده و نوه‌هایش در جمع حضور داشتند. او با حوصله از تجربه‌هایش گفت: جوانانی که دوران جنگ را ندیده‌اند، با این روایت‌ها، با حوادث و وقایع انقلاب و دفاع مقدس بیشتر آشنا می‌شوند. ما در آن هشت سال، با چشمان خود دیدیم که جوانان با نثار جانشان کشور را حفظ کردند و یک وجب از خاک کشور جدا نشد؛ امروز هم همین روشنگری‌هاست که باعث می‌شود نسل جدید همچون جوانانِ دیروز پای کار نظام و انقلاب بایستند و در برابر استکبار جهانی، به‌ویژه اسرائیل غاصب، سربلند و استوار باشند.

به گزارش تسنیم، «‌از تبار باران» تنها یک نمایش نبود بلکه جریانی بود از حقیقت، از پیوند زمین و آسمان، از جاری شدن باران رحمت الهی بر سرزمین گیلان و من در میان این خیل عظیم جمعیت با تمام وجود حس کردم که این خاک هنوز به برکت ایثار شهیدان نفس می‌کشد و گیلان با هشت هزار شهید سرافرازش مانند نگینی بر پیشانی ایران اسلامی درخشیده و خواهد درخشید.

گزارش: زهرا رستگار

انتهای پیام/

 

منابع خبر:‌ © ‌خبرگزاری تسنیم
دکمه بازگشت به بالا