عدالت شهری و اخراج مهاجران افغان: مدیریت تنوع در بوته آزمون!
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از شیراز، محمد تاجبخش، مدرس دانشگاه و پژوهشگر مطالعات شهری طی یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، نوشت: در سالهای اخیر، مسئله مهاجران افغان در ایران، بهویژه در شهرهای بزرگ، به یکی از موضوعات محوری در سیاستگذاری شهری بدل شده است.
پس از آغاز جنگ 12 روزه تحمیلی میان رژیم صهیونیستی و ایران، مسئله اخراج مهاجران بهعنوان یک راهحل دفع تهدیدات احتمالی مطرح و به صورت جدی توسط دولت دنبال شد. تصمیم به اخراج اجباری بخشی از این مهاجران (عمدتاً افرادی با وضعیت اقامتی غیرقانونی) پرسشهایی را در باب عدالت، حقوق انسانی و کارآمدی سیاستهای مدیریت شهری برانگیخته است.
این در حالی است که بسیاری از شهرهای بزرگ و مهم جهان سالانه پذیرای هزاران مهاجر از کشورهای دیگر هستند، بیآنکه این مهاجران به عوامل ضد امنیتی بدل شوند. پرسش اساسی اینجاست: چرا در ایران چنین وضعیتی رخ میدهد؟ آیا این ناشی از خود حضور مهاجران است یا حاصل نوعی مدیریت شهری که قواعد را بهگونهای تنظیم میکند که شکافهای فرهنگی، قومی و اعتقادی تشدید شوند؟ برنامهریزی تمرکز مهاجران غیرقانونی در مناطق حاشیهای، فقدان سیاستهای ساماندهی، و ناتوانی در طراحی برنامههای ادغام اجتماعی، عملاً مهاجر را از یک ظرفیت به یک تهدید بالقوه تبدیل میکند.
از منظر عدالت شهری، آنگونه که سوزان فاینشتاین، استاد برنامهریزی دانشگاه هاروارد در کتاب «The Just City» مطرح میکند، شهر عادلانه شهری است که تفاوتهای فرهنگی، قومی و اجتماعی را نهتنها تحمل، بلکه مدیریت میکند. شاخص تنوع در این چارچوب به معنای حضور و پذیرش گروههای مختلف در فضای شهری و فراهمآوردن زمینههای همزیستی معنادار آنان است. این شاخص نه با یکسانسازی، بلکه با به رسمیت شناختن تفاوتها و طراحی سیاستهای حمایتی برای مدیریت تنشهای ناشی از آن تحقق مییابد. در چنین بستری، سیاستهای موقت، امنیتی و واکنشی که در ایران رایج بودهاند، نهتنها مانع از بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی و اجتماعی مهاجران شدهاند، بلکه زمینه را برای طرد، تبعیض ساختاری و کاهش سرمایه اجتماعی شهری فراهم کردهاند.
پیامدهای این رویکرد چندگانه است: تشدید فشار بر بازار کار شهری، از بین رفتن ظرفیتهای بالقوه اقتصادی و اجتماعی، و تعمیق شکافهای اجتماعی. خروج ناگهانی نیروی کار افغان که عمدتاً در مشاغل سطح پایین مانند کارگری ساختمان، تولیدیها، کشاورزی و خدمات شهری فعال بودند، منجر به افزایش دستمزدها و رشد هزینههای تولید و خدمات شده است. در عین حال، عدم وجود برنامههای تدریجی و حمایتی موجب از دست رفتن ظرفیت انتقال مهارت یا بازگشت داوطلبانه شده و سیاستهای طرد سریع و گسترده روابط اجتماعی را متشنجتر کرده است.
با اتکا به آموزههای عدالت شهری، سه مسیر اصلاحی میتواند در نظر گرفته شود: توسعه سیاستهای میانفرهنگی که همزیستی و درک متقابل را تقویت کند، ایجاد مسیرهای انسانیتر برای بازگشت یا اقامت که کرامت انسانی و پیوندهای اجتماعی را حفظ کند، و یکپارچهسازی شاخص تنوع در برنامهریزی شهری بهگونهای که تفاوتها نه تهدید، بلکه بخشی از واقعیت شهری باشند.
تجربه شهرهای موفقتر همانند آنچه فاینشتاین در مورد آمستردام تحلیل میکند، نشان میدهد که پذیرش تنوع و مدیریت هوشمندانه آن، میتواند به نفع کل شهر و ساکنانش باشد، بدون آنکه نتیجهگیریای درباره مشروعیت یا شایستگی حضور گروه خاصی از ساکنان ارائه دهد.
انتهای پیام/424