خشونت در دل جنگلهای شمال/ قاچاقچیانی که جان میگیرند/ تنفس جنگل یا قتلگاه سبز؟ + فیلم
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از گرگان، در دل استان گلستان، میان تپهها و کوهپایهها، پهنهای گسترده از جنگلهای هیرکانی جا خوش کرده است؛ جنگلهایی که قدمتی چند میلیون ساله دارند و به گواه کارشناسان، از بازماندگان جنگلهای دوران سوم زمینشناسی به شمار میروند.
این عرصههای سبز، شاهرگ حیاتی استان و حتی کشورمان هستند، نگینی سبز که از نوکنده در غرب استان آغاز و تا گلیداغی در شرق امتداد یافتهاند. آنها کمربندی سبز را شکل دادهاند که مانع از پیشروی بیابان به قلب این سرزمین شده و آب و خاک را چون گنجینهای نفیس حفظ کردهاند.
اما این کمربند سبز و این نفسهای دیرینه طبیعت، این روزها زیر فشار سنگین تغییرات اقلیمی، گرمایش زمین و خشکسالیهای پی در پی دارد نفسنفس میزند. از سمت جنوب، بیابانهای مرکزی ایران چهره خشک و داغ خود را به جنگلها تحمیل میکنند؛ از شرق هم صحرای قره قوم ترکمنستان و مناطق بیابانی شمال استان به این فشار افزودهاند. در این میان عرصههایی که چیزی حدود 470 تا 500 هزار هکتار را شامل میشوند، همچون نگهبانانی در برابر این تهدیدهای طبیعی و انسانی قد برافراشتهاند.
.
قاچاقچیان و دستبرد ناجوانمردانه به جنگلها
شاید باورش سخت باشد اما دشوارترین تهدید این جنگلها نه طبیعت، بلکه دستبرد ناجوانمردانه قاچاقچیانی است که با تبر و اره موتوری به جان درختان افتادهاند. قطع درختان و قاچاق چوب، همچون زخمهایی عمیق بر جان این عرصههای سبز نشستهاند. متأسفانه کمبود نیروی انسانی و تجهیزات کافی، معضل بزرگی است که منابع طبیعی استان گلستان با آن دست به گریبان است.
استانداردهای جهانی میگویند که باید به ازای هر هزار هکتار یک جنگلبان باشد، اما در گلستان وضعیتی اسفناکتر است: در برخی از عرصهها به ازای هر پنج هزار هکتار تنها یک جنگلبان کار حفاظت را برعهده دارد! چنین شرایطی طمع متخلفان را برمیانگیزد و آنان را جسورتر میکند.
از سال 1396 اجرای طرح «تنفس جنگل» که قرار بود نفسی تازه به کالبد عرصههای جنگلی شمال کشور بدمد، برعکس به بحرانی دیگر بدل شده است. هرچند این طرح منجر به خارج کردن نیروهای جنگلداری شد، اما نه تنها جلوی برداشت غیرمجاز چوب را نگرفت، بلکه تعداد قاچاقچیان و حجم تخلفات را هم افزایش داد.
زخم عمیق قاچاقچیان بر پیکر جنگلها
حوالی ظهر یکی از روزهای گرم تابستان، همراه با چند نفر از نیروهای یگان حفاظت و سرجنگلبانی تقی آباد گرگان، راهی عمق جنگل قرن آباد شدیم. جادهای پر پیچ و خم با سربالاییها و سرازیریهایی زیاد بود و من مدام در تصور این بودم که این قاچاقچیان چگونه در سکوت و بدون آنکه دیده شوند، از مسیرها تنههای قطع شده درختان را به جاهای دیگر منتقل میکنند!
درختان خشکیده، شاخههای شکسته، تنههای ریشهکن شده و زمین خشکی که مانند انبار باروت شده و کوچکترین غفلت میتواند جرقهای باشد برای آتش سوزی مهیب. هر قدم در این مسیر پر از زخمهای عمیقی بود که قاچاقچیان بر پیکره جنگل نهاده بودند.
حتما در موقع قطع درختان صدای موتور ارههایی در گوشه و کنار جنگل میغریدند، اما چرا کسی نمیشنید؟! در روزهای اخیر در فضای مجازی از غارتی بزرگ در جنگلهای این منطقه خبر داده شده اما کارشناسان منابع طبیعی تأکید دارند که قطع درختان، نه آن تعداد 500 اصلهای است که در فضای مجازی دست به دست میشود و نه از میان درختان سالم و صنعتی؛ بلکه بیشتر درختان قطع شده شامل درختان خشکیده، ریشهکنشده و تنههای باقیمانده از قطعهای قبلی است که قاچاقچیان به راحتی از آنها استفاده میکنند.
متخلفانی با سابقه طولانی و برخوردی که بازدارنده نیست
اما داستان فقط امروز نیست. یکی از قاچاقچیان فعال این منطقه، چندین سال است که در پروندههای مختلفی همچون قطع درخت، قاچاق هیزم و حتی تعلیف غیرمجاز دام در جنگلها نامش به ثبت رسیده است.فقط در بازه زمانی 1401 تا شهریور امسال 14 فقره تخلف و پرونده برای این فرد تشکیل شده است. او چندین بار به مراجع قضایی معرفی شده اما جریمههای اندک و عدم برخورد قاطع قضایی، فرصتی دوباره برای تخریب بیشتر به او داده است.
سرجنگلبانی تقیآباد ماهها در کمین این قاچاقچی و همدستانش بود تا اینکه موفق شد هفت کوره ذغال صنعتی را در پوشش یک دامداری شناسایی کند. کارشناسان منابع طبیعی میگویند که هر کوره روزانه یک تن چوب جنگلی را میسوزاند و به ذغال تبدیل میکند؛ یعنی مجموعاً هفت تن چوب در روز. درآمد روزانه این کورهها چیزی بیش از35 میلیون تومان بوده که به وضوح نشان میدهد چرا این افراد بیمحابا به جنگل هجوم میآورند. سودی که ماهانه این قاچاقچی از جنگل میبرد بیش از یک میلیارد تومان است؛ رقمی که هر متخلفی را به طمع میاندازد.
اما در این میان پرسشی بزرگ همچنان بیپاسخ مانده: چرا این همه تخلف و دستبرد، سالهاست که به صورت مستمر گزارش نمیشود؟ پاسخ اما در گفتههای جنگلبانان نهفته است؛ برخی از آنها میگویند اگر تخلفات را مرتب گزارش کنند، مدیران بالادستی آنان را به ضعف در حفاظت متهم میکنند و حتی ممکن است مسئولیت حفاظت از آن عرصهها را از آنها بگیرند. این نگاه نادرست، بذر بیاعتمادی و ناامیدی را در دل حافظان طبیعت کاشته است.
جنگلبانان این عرصهها، گویا در سایه ماندهاند؛ آدمهایی که با همه کمبودها و تهدیدها، از جان و دل برای حفاظت از این گنجینههای طبیعی تلاش میکنند. آنها فریادهای خود را در قالب گزارشهایی مستمر و علمی به مسئولان میفرستند اما گویی این فریادها به جای شنیده شدن، سرکوب میشوند. اگر مدیران سازمان منابع طبیعی قدردان این نگهبانان بودند، شاید امروز وضعیت جنگلها بهتر بود.
اما مهمتر از همه، نبود بازدارندگی در مجازاتهاست که باعث شده قاچاقچیان جریتر شوند. در پرونده قرنآباد، 14 گزارش تخلف علیه یک قاچاقچی ثبت شده اما هر بار با پرداخت جریمهای اندک، دوباره به کار خود ادامه داده است. این چرخه معیوب، زخمهایی است که هر روز عمیقتر و گستردهتر میشود. آنطور که شنیده شده تاکنون حتی به منابع طبیعی اجازه پلمب کردن کورههای غیرمجاز ذغال این فرد متخلف هم داده نشده است!
این در حالی است که قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع، در ماده 48، قطع غیرمجاز درختان جنگلی را جرم دانسته و مرتکبان را به جزای نقدی و مجازاتهای کیفری محکوم میکند. اما این قوانین در عمل با خلأهای جدی مواجه هستند؛ مجازاتهای نقدی اغلب بسیار پایین و ناکافی است و توان بازدارندگی ندارد.
رهبر معظم انقلاب نیز در بیانات متعدد خود، حفظ جنگلها را مسئولیتی ملی دانستهاند و تأکید کردهاند که این منابع طبیعی، سرمایههای بزرگ کشورند و حفاظت از آنها وظیفهای همگانی است. ایشان هشدار دادهاند که اگر به جنگلها بیتوجهی شود، هم محیط زیست آسیب میبیند و هم امنیت و معیشت مردم به خطر خواهد افتاد.
این پیامها نباید تنها در حد کلام باقی بمانند؛ بلکه باید مبنایی برای اصلاح قوانین، تقویت نهادهای حفاظتی و افزایش حمایت از فعالان منابع طبیعی باشند.
جنگلهای استان گلستان، نه تنها یک منبع اکولوژیکی با ارزش، بلکه منبع اصلی تأمین آب، جلوگیری از فرسایش خاک و کنترل سیلابهای مخرب هستند. این عرصهها به مانند کمربندی سبز، نه تنها زمین را از تفتیدگی نجات میدهند بلکه زندگی مردمان منطقه را نیز تضمین میکنند.
یک پرونده جنجالی!
در این میان فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی گلستان، سرهنگ عیسی گلبینی، بر ارزش بسیار بالای جنگلهای هیرکانی تأکید دارد و میگوید: متأسفانه این اهمیت هنوز در عمل برای مسئولان و مردم جا نیفتاده است. خشکی شدید امسال در بخشهایی از این جنگلها به ویژه در منطقه قرنآباد، همراه با رفتارهای نادرست مردم مثل روشن کردن آتش در دل جنگل و ریختن زباله، آسیبها را افزایش داده است. او میگوید که ممنوعیت ورود آفرودسواران به جنگل گام درستی بوده اما کافی نیست، چرا که بسیاری از آسیبها توسط گردشگران معمولی نیز وارد میشود.
گلبینی از پروندهای میگوید که متخلفی در یک دامداری متروکه 7 کوره زغال صنعتی بدون مجوز فعال کرده بود و با چوب جنگلی هیرکانی مشغول تولید ذغال بود. علیرغم کشف این تخلف و معرفی به قوه قضائیه، متخلف پس از مدتی کوتاه آزاد شده است. این نمونه نشان میدهد که برخوردها با متخلفان چوببر جنگل چندان جدی نیست و جریمهها به قدری پایین است که قاچاقچیان به راحتی آن را پرداخت و فعالیت خود را ادامه میدهند.
یکی از مهمترین مشکلات، خلأهای قانونی است که باعث میشود متخلفان بهراحتی تکرار جرم کنند و برخوردهای قضایی بازدارنده نباشند. همچنین کمبود نیروهای جنگلبانی و منابع مالی، توان مقابله با این جرائم را کاهش داده است. فرمانده یگان حفاظت گلستان از نیاز به وحدت رویه و حمایت قاطعانه دستگاه قضایی و سازمان منابع طبیعی سخن گفته و میگوید که باید برخوردها یکسان و شدید باشد تا مجرمان جرأت ادامه فعالیت نداشته باشند.
حمایتهای نادرست از قاچاقچیان به بهانه اشتغالزایی
مشکل دیگر، حمایت بعضی مدیران از متخلفان به بهانه اشتغالزایی است؛ موضوعی که گلبینی آن را تناقضی بزرگ میداند. در حالی که قانون صراحتاً استفاده از چوب جنگلی برای تولید هیزم و ذغال را بدون مجوز ممنوع کرده است، گاهی شاهد دفاع نادرست از متخلفان به بهانه ایجاد شغل هستیم که روند حفاظت را تضعیف میکند.
البته در این بین حمله وحشیانه قاچاقچیان چوب به جنگلبانان استان نیز از دیگر آسیبهای جدی است؛ حتی یکی از جنگلبانان استان در خارج از ساعت کاری و به همراه خانوادهاش در خیابان مورد حمله قرار گرفته و اکنون در بیمارستان بستری است. این حادثه تلخ نشان میدهد که متخلفان منابع طبیعی نه تنها از قانون نمیترسند بلکه با خشونت و تهدید جان نیروهای حافظ جنگل را به مخاطره میاندازند.
تا زمانی که مجازاتهای قانونی بازدارنده نباشد و حمایت واقعی از جنگلبانان صورت نگیرد، قطع درختان و تخریب جنگلهای هیرکانی ادامه خواهد داشت. لازم است که خلأهای قانونی برطرف شده، برخوردها قاطعانه و یکنواخت شود و همه دستگاهها همصدا و هماهنگ برای حفظ این میراث طبیعی گام بردارند.
حفاظت از این عرصههای جنگلی، نیازمند رویکردی علمی، جامع و انسانی است. افزایش تعداد جنگلبانان، تجهیز یگان حفاظت، برخورد قاطع و بازدارنده با قاچاقچیان و حمایت بیدریغ مدیران منابع طبیعی از نیروهای عملیاتی، از ملزومات این مسیر است.
همچنین باید باور کرد که جنگل، سرمایهای ملی است که حفظ آن فقط وظیفه یک دستگاه نیست بلکه به همت و آگاهی همگان نیاز دارد؛ از مردم، سازمانها، مسئولان و حتی رسانهها. هر درخت که قطع میشود، نه تنها یک تنه چوب، بلکه ضربهای است به نفسهای این سرزمین و به آینده همه ما.
انتهای پیام/.