موانع زبانی در ترجمه قرآن کریم
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، در مسیر ترجمه قرآن دو دسته موانع وجود دارند که کار را برای مترجم، اگر غیر ممکن نکند، بسیار دشوار میسازند که شناخت آنها میتواند در بُعد نظری، بستر لازم را برای عبور مترجم فراهم آورد.
1. موانع زبانی در ترجمه قرآن کریم
1_1. جامعیت زبان عربی
به اعتراف زبان شناسان، زبان عربی نسبت به دیگر زبانها چنان جامعیت واژگانی و ساختاری دارد که در دیگر زبانها مشابه آن یافت نمیشود و همین امر، کار مترجم را در برابریابی و ایجاد تعادل واژگانی و ساختاری با دشواریهای فراوانی روبه رو میسازد. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) درباره زبان عربی آمده است: «یبَیّنُ الألْسُنَ و لا تُبَیّنُهُ الألْسُنُ»؛ براساس روشنترین تفسیر این حدیث، زبان عربی، گویایی دیگر زبانها را دارد، ولی آنها گویایی زبان عربی را ندارند و به دیگر سخن، زبان عربی توانایی آن را دارد که مفاهیم دیگر زبانها را به مانند آنها، بلکه گویاتر بیان کند، ولی دیگر زبانها از چنین امکانی بهرهمند نیستند و شاید از این رو باشد که براساس روایاتی، سخن گفتن اهل بهشت به زبان عربی است.
چنان که گذشت، جامعیت زبان عربی را از دو جهت میتوان پیگیری کرد: گستردگی و جامعیت واژگانی و جامعیت ساختاری (صرفی، نحوی و بلاغی).
الف) جامعیت واژگانی (زبان عربی)
برای یک مترجم فارسی زبان شاید هیچ کاری به اندازه «واژهیابی» بهویژه برای واژههایی که در معنا نزدیکاند، دشوار نباشد. این دشواری در برابریابی برای واژههای مترادف بهویژه در متون حساس، گاه چنان است که در برخی موارد مترجم را به وادی ناامیدی و ناتوانی سوق میدهد. البته گنجینه واژگان زبان عربی در حال حاضر بسیار کمتر و کوچک تر از گذشته شده است و به قول کسایی: «بسیاری از لغات عرب کهنه شدهاند» و به گفته یونس به حبیب بصری: «آنچه از کلام عرب به شما رسیده کم است و اگر همه آن میآمد، مجموعه فراوانی از علم و شعر میشد».
بنابراین، انتظاری نیست که ترجمه، تصویری روشن و کامل از اصل ارائه دهد و چه بسیار ترجمه هایی که بهسان آینه های موجدار، تصویر خود را موجدار و ناهنجار عرضه میکنند؛ برای مثال، کدام مترجم تاکنون توانسته برای واژههای «رحمان» و «رحیم» برابری تمام و کامل بیابد؟ آیا برای «قعود» و «جلوس» می توان برابری شایستهای یافت؟ آیا واژههای ثوب و لباس؛ اَحد و واحد؛ خوف و خشیت؛ رأی و نظر و بصر؛ ریب و شک؛ صداق و مهر؛ صیام و صوم؛ اعوذ و الوذ؛ عفو و غفران و صفح؛ غشاء و غطاء؛ و بسیاری دیگر که تفاوتهای ظریفی برای آنها ذکر شده، برابری در زبان فارسی دارند که بدون تحمل توضیح تفسیری، یا بدون ترکیب چند واژه بتوانند معانی آنها را منتقل کنند؟ آیا میتوان به ترجمههایی که تفاوتهای اینچنینی را منتقل نمیکنند – مانند بیشتر یا همه ترجمههای موجود – به دیده ترجمه واقعی نگریست؟
البته آنچه آمد، درباره واژگان قرآنی است و اگر بخواهیم به واژگان غیر قرآنی نیز بپردازیم، کافی است نیم نگاهی به کتاب المخصص ابن سِیْدَه (م458ق) بیفکنیم تا توانایی عرب را در بهکارگیری واژگان و واژه سازی، با تمام وجود احساس کنیم!
ب) جامعیت دستوری (صرفی _ نحوی)
زبان عربی به گفته زبانشناسان گستردهترین و پُرقاعدهترین زبان است. در میان زبانهای مختلف، شبیهترین زبان به زبان عربی، فارسی است، ولی با این حال، هم از جهت ساختها و الگوهای صرفی و نحوی و هم از جهت واژگانی و هم از جهت آوایی نمیتواند رقیب قدرتمندی برای زبان عربی به شمار آید؛ برای مثال، در زبان عربی چهارده صیغه و زبان فارسی شش صیغه دارد. در زبان عربی همه اشیا مذکر و مؤنث (حقیقی و مجازی) دارند، در حالی که در فارسی چنین نیست. در زبان عربی یک جمله میتواند به شکلهای مختلفی تأکید شود، ولی در زبان فارسی اینچنین وسعتی در تأکید امکان نمییابد (هرچند به باور برخی، بعضی از عناصر تأکیدی در زبان عربی، صرفاً زبانی است و بار معنایی ندارد). اشتقاق در زبان عربی نیز مثالزدنی است و الگوهایی دیگر که ویژه زبان عربی است و مشابهی در زبان فارسی ندارد.
2-1موانع آوایی و بلاغی
در مورد دشواریهای انتقال بلاغت قرآن در زبان مقصد نیز جای سخن بسیار است. تناسب آوا و معنا، ساختها و ساختارهای بلاغی و تأکیدهای گوناگون، استفاده از آرایههای بدیعی، بهرهمندی از انواع تشبیهات و کنایات و ظرافتهای بیشمار آوایی و بلاغی، از جمله دشواریهای بعضاً حل ناشدنی فراروی مترجم قرآن کریم است. برای مثال، بسیار رخ میدهد که گوینده از ضربالمثلهای ویژه یک منطقه استفاده میکند یا سخنی متناسب با فرهنگ حاکم بر یک منطقه بر زبان جاری میسازد که با تغییر منطقه، مفهوم و تأثیر خود را از دست میدهند. در اینگونه موارد، مترجم میکوشد با جایگزینی مناسب از زبان مقصد، فضای حاکم بر متن مبدأ را برای مخاطبان خود بازسازی کند؛ برای مثال، آقای گرمارودی در ترجمه «فتیلاً» و «نقیراً» آورده است:
گاهی برخی دقتهای ناپیدا در کار ترجمه کردهام که برای خواننده دقیق، البته پیداست: مثلاً در برابر کلمه «فتیلاً» که در لغت به معنی «نخواره نازک روی هسته خرما» است، «سر مویی» و در برابر «نقیراً» که به معنی «گودی پشت هسته خرما» است، «سر سوزنی» گذاردهام.
چنین تغییری زمانی مجاز شمرده میشود که اولاً، عبارتهای آیه در سنجش ادبی و بلاغی، با عبارت اصلی همطراز باشد و ثانیاً، هیچ نکته دیگری جز آنچه منتقل شده دربر نداشته باشد؛ البته بسیاری موارد نیز وجود دارد که مترجم از ترجمه آنها عاجز است؛ مانند مثال ذیل که به جنبه آوایی بازگشت مینماید: «فَمَا اسْطَاعُوا أَن یظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا»؛ و [بدین ترتیب یأجوج و مأجوج] نه میتوانستند از آن بالا روند و نه میتوانستند بدان رخنه کنند». نکته در کاربرد «اسْطَاعُوا» و «اسْتَطَاعُوا» در یک آیه است. در توجیه این تفاوت چهبسا بتوان وجه انتخاب «اسْطَاعُوا» برای بالا رفتن از سد را آسانتر بودن آن نسبت به سوراخ کردن که بسیار دشوارتر از آن است، دانست؛ از اینرو در مورد سوراخ کردن سد از «اسْتَطَاعُوا» استفاده شده است؛ زیرا – چنان که گفتهاند – «زیادة المبانی تدل علی زیادة المعانی». ظرایفی از این دست در قرآن بسیار زیاد است که در برخی موارد حتی تأثیر معنایی نیز دارد و مخاطبِ متن اصلی، معنایی وسیعتر از متن ترجمه دریافت میکند. نمونه اینچنین را میتوان در دو صیغه «أَنزَلَ» و «نَزَّلَ» در آیه: «نَزَّلَ عَلَیک الْکتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَینَ یدَیهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ» مشاهده کرد که براساس برخی تفسیرها، اولی یکباره بودن نزول و دومی تدریجی بودن آن را میرساند. بنابراین، ترجمهای بدون انتقال این ظرایف و مانند اینها که در قرآن بیشمار است، هیچگاه نمیتواند نشان شایستگی را بر سینه داشته باشد و بهطور کلی میتوان این موارد را جزء موانع ترجمه به شمار آورد.
نمونههای ذیل که از جمله موارد آوایی بلاغی است و در قرآن گونههای مختلف آن بهطور فراوان یافت میشود، معمولاً جزء موارد مغفول در ترجمه است.
_ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکمْ إِذَا قِیلَ لَکمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الأَرْضِ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا هنگامی که به شما گفته میشود در راه خدا [برای جهاد] حرکت کنید، به زمین چسبیدهاید [و سستی به خرج میدهید…]».
واژه «اثَّاقَلْتُمْ» که در اصل «تثاقَلْتُم» بوده، با بار عاطفیای که دارد، بهخوبی نمایانگر سنگینی راحتطلبی و عافیتخواهی است و این معنا را چونان باری سنگین بر دوش خواننده منتقل میکند، به گونهای که خواننده با قرائت این آیه، سنگینی خاصی را احساس میکند؛ از اینرو، هرچند نمیتوان بهطور کامل این معنا را منتقل کرد، ولی باید با تعبیرهایی مانند: «بر زمین سنگینی میکنید» (مکارم) و «کُندی به خرج میدهید» (فولادوند)، «بر زمین چسبیدهاید» و نظیر اینها، احساس برخاسته از رعایت نکته بلاغی یادشده که به ساخت صرفی با رعایت جنبه آوایی _ بلاغی مربوط میشود، به گونهای به ذهن مخاطب نزدیک شود.
_ «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا؛ آنگاه که زمین بهشدت لرزانیده شود».
تکرار زاء و لام در واژههای این آیه بهخوبی پیدرپی لرزیدن زمین را به نمایش گذاشته است.
_ «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِی یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاس».
تکرار واو و سین در این آیه تصویرگر تلاشهای پیدرپی شیطان برای گمراه کردن انسان است.
_ «فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیةٍ * فِی جَنَّةٍ عَالِیةٍ * قُطُوفُهَا دَانِیةٌ * کلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیامِ الْخَالِیةِ»؛
_ «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکوهُ».
این دو دسته آیات با لحنهای متفاوت از یک سورهاند. دسته اول اوصاف بهشتیان را بیان میکنند و دسته دوم به وضع دهشتناک دوزخیان میپردازند. هر کس که طبعی معتدل و ذوقی سلیم و بیآلایش داشته باشد، با یکبار و حداکثر با چندبار خواندن، به عمق تفاوت آوایی این دو دسته آیه پی میبرد.
_ «بسم اللّه الرحمن الرحیم* أَلَمْ تَرَ کیفَ فَعَلَ رَبُّک بِأَصْحَابِ الْفِیلِ * أَلَمْ یجْعَلْ کیدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ * وَأَرْسَلَ عَلَیهِمْ طَیرًا أَبَابِیلَ * تَرْمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ * فَجَعَلَهُمْ کعَصْفٍ مَّأْکولٍ»؛
_«وَالْعَادِیاتِ ضَبْحًا * فَالْمُورِیاتِ قَدْحًا * فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا* فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا* فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا».
مقایسه این دو دسته آیات نیز نشاندهنده میزان بلاغت نهفته در آوای آن است. دسته اول سوره فیل است و جریان حمله ابرهه با فیلهای غولپیکرش را که نابود شدند، گزارش میکند و آیات دسته دوم بیانگر حرکت مرکبهای (اسب یا شتر) چابک گروهی از مسلمانان است. اینک آهنگ دو دسته را با هم مقایسه کنید. آیات سوره فیل طولانیتر و سنگینتر است، درست مانند حرکت فیل که به دلیل جثه سنگینش بهکندی حرکت میکند و توان پرشهای بلند و حرکت سریع را ندارد. برعکس آیههای دسته دوم کوتاه و سبک است؛ یعنی بهراحتی بر زبان جاری میشود، درست مانند جست و خیز اسبهای چابک.
یادداشت از: حجتالاسلام سید محمدحسن جواهری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
انتهای پیام/