دفاع‌مقدس؛ نوستالژی یا درس‌نامه؟

دفاع مقدس نشان داد که «اکسیر انقلاب» و «جوهر فرد» اگر عجین شوند، «اسطوره‌های بزرگ» می‌سازند که تاریخ ایران در خود یا اصلاً ‌ندیده و یا بسیار به ندرت دیده است.
– اخبار سیاسی –

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم – عبدالله عبداللهی: دفاع‌مقدس یک برهه بسیار مهم در تاریخ،‌ آنهم نه فقط تاریخ پس از انقلاب اسلامی، بلکه تاریخ ایران است. حوادث و جزئیات بسیاری در آن روی داده و مباحث فروانی حول و حوش آن وجود دارد؛ یک روش در مواجهه با دفاع مقدس، برخورد نوستالژیک و یادنامه‌ای با آن است؛ کل این واقعه، یا وقایع گوناگون ذیل آن را صرفاً «گرامی‌» بداریم و آن را متعلق به تاریخ بدانیم و از آن، نهایتاً با «حسرت» عبور کنیم و دریغ‌باد بگوئیم.

دفاع مقدس حتماً نیازمند یادنامه و گرامی‌داشت است؛ امّا بالاتر از یادنامه، درس‌نامه است که باید از آن بسیار آموخت. دفاع مقدس مختصات ویژه‌ای دارد، تقریباً تمام دولت‌ها در جهان، غیر از چند کشور محدود، علیه یک انقلاب نوپا توطئه کردند؛ هرآنچه از تجهیزات و امکانات و مادیات و نیرو در توان داشتند به دشمن دادند؛ در مقابل، کشوری که تازه انقلاب کرده، با ملت و لشگری که آماده جنگ نیست و وضعیتی که نیاز به تثبیت دارد، به یکباره وارد چنین آوردگاهی می‌شود و نهایتاً پیروز از میدان بیرون می‌آید. این معجزه، درس‌ها دارد و نیازمند تبیین است.

اما برخی از درس‌هایی که از آن می‌توان برای امروز و هر روز گرفت چیست؟

 1. «ایمان»، قدرت‌ساز و «خدا» کارساز است:

درباره مقایسه تجهیزات و امکانات ایران با رژیم بعث صدام و قدرت‌های غربی و شرقی او تا کنون مثنوی‌های هفتادمن نوشته‌اند و نیاز به تکرار ندارد؛ امّا چه چیزی در جبهه‌ی این سو وجود داشت که بر همه‌ی امکانات دشمن پیروز شد و حتی یک وجب خاک از این کشور جابجا نشد؟

این سخن با بخشی از علم مادی مرسوم غرب ظاهراً سازگار نیست؛ اگرچه درباره آن هم گفتنی‌های بسیار است که در ادامه بعضی را خواهیم گفت. اما مزیّت اصلی جبهه‌ی ایران، چیزی بود که ما آن را «ایمان» می‌خوانیم. ایمان به هدف، ایمان به راه، ایمان به انقلاب اسلامی، ایمان و اطمینان به رهبری امام(ره) و …؛ این ایمان، نیرویی در رزمندگان و ملت و کشور تولید می‌کرد، که بر هر قدرت مادی چیره می‌شد و می‌شود.

دفاع مقدس همچنین نشان داد که اگرچه بعضی با استناد غلط به ‌شبه‌علم جدید، «خدا» را از معادلات حذف می‌کنند؛ امّا خدا در وسط میدان است و معادلات را جابجا می‌کند.

علیرغم ادعاهای پیشینی شبه‌علم در دنیای غرب، امروز حتی در خود غرب و در علومی مانند فیزیک و مباحثی مانند میدان‌های مغناطیسی و الکتریکی هم به این جمع‌بندی رسیده‌اند که نهایتاً چیزی بیرون از طبیعت مادی بر مولفه‌های طبیعی تاثیر می‌گذارد؛ اینها در حیرتند که این نیرو را چگونه توصیف کنند؛ امّا به هرحال، آن طبیعت‌گرایی بی‌خدای دگماتیک پیشین را در خود غرب نیز منسوخ می‌دانند.

بنابراین، ما معتقدیم که خداوند کارساز و گرداننده اصلی جهان است و معادلات را او رقم می‌زند؛ ایمان به این امر، قدرتی به ملت ایران می‌بخشد که با اعتماد به نفس قوی و اطمینان قلبی در برابر دنیایی از توطئه‌ها بایستند و به سمت جلو حرکت کنند.

مصداق آن حدیث قدسی که فرمود:

«عبدی أطعنی أجعلک مثلی، أنا حیّ لا اموت اجعلک حیّا لا تموت، أنا غنیّ لا أفتقر أجعلک غنیّا لا تفتقر، انا اقول للاشیاء کن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون؛

بنده‏ ی من! مرا اطاعت کن تا تو را مثل خود سازم. من زنده‌ای هستم که نمی میرم، تو را هم زنده ای قرار دهم که نمیری. من دارایی هستم که فقیر نمی‌‏شوم، تو هم چنان سازم که فقیر نگردی. من هر چه را اراده کنم می شود، تو را هم چنان قرار دهم که هر چه بشود.»

مدافعان وطن و در سالهای گذشته، مدافعان حرم، به این مباحث، ایمان داشتند. آنچنانکه شهید حاج قاسم سلیمانی هم در سخنرانی‌های خود به این حدیث قدسی اشاره می‌کرد. این رزمندگان معتقد بودند که اگر انسان، برای خدا عبودیت بورزد، خداوند نیرویی به او خواهد داد که امکانات مادی و نیروهای مادی با آن نمی‌تواند هماوردی کند.

  2. اسلام علیه دو قرن تحقیر:

دفاع مقدس اولین پیروزی مهم ایران پس از نزدیک به دو قرن تحقیر کشور توسط قدرت‌های جهانی – از روسیه تزاری تا انگلیس و آمریکا و …- است؛ تقریباً هیچ جنگ و حتی صلحی! در بازه یکی دو قرن قبل از انقلاب اسلامی نیست که در آن بخشی از خاک ایران جدا نشده باشد و یا ملت و حکومت ایران تحقیر نشده باشند. از عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای گرفته که بخش‌هایی از ایران جدا شدند تا ماجرای تحقیر ملک و ملت ایران توسط سران آمریکا و انگلیس و روسیه تا …؛ عملاً ایران و ایرانی تصور نمی‌کرد که بتواند در مقابل این قدرت‌ها، ذره‌ای از عزت خود را حفظ کند.

کار به جایی رسید که بدون هیچ جنگ و مناقشه‌ای، یکی از استان‌های ایران(بحرین) هم حاتم‌بخشی شد و در مقابل انتقادها گفتند که «به هیچکس مربوط نیست؛ دختر خودمان بود، به هر کس می‌خواستیم شوهرش دادیم»!

رمان‌ها و کتاب‌های نسبتاً متعددی درباره وضعیت ایران در دوران قاجار و پس از قاجار نوشته شده است. چند سالی است که بنا دارند با تاسیس رسانه‌ها و ساخت مستندها و سریالهای کذب، تاریخ این دوران را تحریف کنند؛ اما دیوار واقعیت بسیار بالاتر از نتیجه‌ی این تقلاهاست! در برخی از این کتاب‌ها می‌خوانیم که چگونه حتی یک پاسخ لفظی ساده‌ از سوی حکومت ایران به دولت‌هایی مانند انگلیس یا روسیه تزاری آن دوران، آرزو بوده است و برخی ایران‌دوستان آن را صرفاً در خواب و رویا می‌دیده‌اند! کتاب سفرنامه‌ ابراهیم بیگ در این زمینه ماجراهای بسیار جالبی دارد

امّا اسلام و رهبری معنوی امام(ره)، همان ملتی که در نتیجه‌ی ذلت حکومت و حکمرانانش، تحقیر می‌شد را به ملتی تبدیل کرد که نه تنها خود با تحقیر مقابله و دشمن را بیرون کرد، بلکه به نیروی الهام‌بخشی برای دیگر کشورها و ملت‌ها هم تبدیل شد و همین عامل، اساسی‌ترین انگیزه دشمن برای شروع جنگ بود که البته وقتی دشمن ناموفق ماند، الهام‌بخشی هم تقویت و تشدید شد و به وضعیت امروز رسید که اسرائیلی که در آن دوران، طی 6 روز چندین کشور عربی را درهم می‌کوبید، حالا به لحاظ راهبردی از مقابله نتیجه‌بخش با چند گروه در لبنان و غزه و یمن هم عاجز شده است.

3.  «واقع‌بینی انقلابی» علیه قوای ترس و یاس:

اعتقاد به اینکه هیچ برآوردی از وضعیت خود و دشمن نیاز نیست، نسبتی با انقلاب اسلامی و عقلانیت ندارد؛ اعتقاد به اینکه برآورد واقع‌بینانه از قدرت دشمن نیز نهایتاً به انفعال یا ناامیدی منجر می‌شود هم تبلیغات قوای ترس و یاس است.

آنچه دفاع مقدس را با همه‌ی محاسبات درست از وضع خودی و دشمن، به پیش برد و به پیروزی رساند، «واقع‌بینی انقلابی» است؛ یعنی هم باید واقعیت را درست دید و هم به نیروی انقلابی برای تغییر واقعیات، به نفع آرمان‌های انقلاب و مردم امیدوار بود.

واقع‌بینی انقلابی، هم عقلانیت را تقویت می‌کند و هم به «تحرک» بیشتر و بر هم زدن معادلات فعلی می‌انجامد. این واقع‌بینی انقلابی همان است که به آن «مقاومت فعال» نیز می‌توان گفت.

4. مهمترین فرصت‌ها در دل تهدیدهاست:

جنگ تحمیلی در شرایطی رخ داد که به نحو طبیعی بزرگترین تهدید علیه انقلاب اسلامی نوپای مردم ایران بود و می‌توانست هم انقلاب را از بین ببرد و هم مرزهای کشور را جابجا کند.

اما به گذشته که بنگریم، مشاهده می‌کنیم که بزرگترین فرصت‌ها و بنیان‌گذاری‌ها هم از دل همین تهدید بزرگ بیرون آمد. بسیاری از پایه‌گذاری‌ها در حوزه امنیتی و دفاعی، و حتی صنعتی و … در دفاع مقدس صورت گرفت. از آنجا که کشور در آن برهه به بعضی تکنولوژی‌ها و ابزارآلات نیاز فوری و حیاتی داشت، جد و جهد بسیار و سریع نیز در راستای آن صورت گرفت و همین امر موجب شد که امروز به یک قدرت مهم در جهان در این حوزه‌ها تبدیل شده‌ایم.

همه می‌دانیم که آنچه امروز ایران از موشک و پهپاد دارد و دنیا را مبهوت خود کرده، محصول پایه‌گذاری‌های دوران دفاع مقدس است. لذا اکنون که در حوزه‌های دیگر، از جمله اقتصاد و رسانه‌ها و … نیز با یورش و تهاجم مواجه هستیم، اگر با همان روحیه دفاع مقدس، تهدید را تبدیل به فرصت کنیم، در آینده از امکاناتی که امروز می‌سازیم حتماً بهره‌های بسیار خواهیم برد.

5. نگاه رمانتیک به غرب، سر از تحقیر درمی‌آورد

غرب هم به واسطه‌ی سیستم رسانه‌ای خود و هم به واسطه‌ی غرب‌زدگان و آنها که نگاه رمانتیک به غرب دارند، تبلیغات تخیلی و به دور از واقعیتی درباره خود دارد؛ غربی که نمایش داده می‌شود، جبهه‌ای است که نگاه انسانی به موضوعات دارد، شیک پوش است، با زبان نرم سخن می‌گوید، اهل دموکراسی است، مذاکره و گفتگو را بهترین راهکار می‌نامد، از صلح و دوری از جنگ سخن می‌گوید و …

امّا آنچه واقعیت دارد، غربی است که از طریق آلمان به صدام سلاح شیمایی می‌دهد که نه تنها علیه ایران، بلکه حتی علیه مردم خود عراق استفاده کند؛ از طریق فرانسه، به یک دیکتاتور خون‌‌آشام موشک اگزوسه و هواپیمای سوپراستاندارد می‌دهد، از طریق آمریکا به عراق بالاترین اطلاعات نظامی و تجهیزات می‌دهد و…

شرق آن زمان هم البته به صدام کمک‌های بسیار کرد و شوروری، از حامیان اصلی صدام بود. اما به دلایل تاریخی و غیرتاریخی، نگاه رمانتیک به شرق کمتر در کشور حاکم است؛ که البته اگر آن هم بود غلط بود. امّا چنین نگاهی به غرب، سر از تحقیر در می‌آورد و نهایتاً به رسوایی می‌کشد.

امروز هم در ماجرای جنگ غزه و عملیات‌های تروریستی صهیونیست‌ها علیه لبنان، یک چیز بسیار عیان است؛ آمریکایی‌ها نهایت همکاری و همراهی را با جنایت‌های اسرائیل دارند، و نهایتاً پس از انجام ترور، سریعاً عنوان می‌کنند که آمریکا نگران افزایش تنش است! و برخی رمانتیک‌ها و سانتی‌مانتالیست‌های سیاست در جهان هم آن را باور می‌کنند.

مرحوم مصدق از آن دست غیردیکتاتورهایی بود که نگاه اینچنین به غرب و مشخصاً آمریکا داشت و سرنوشت او مثل آفتاب، عیان است.

6. «ملّت»، ریشه‌دار و منسجم است

سرمایه‌گذاری بر روی اقوام ایرانی، ازعرب گرفته تا کرد و … برای ضربه‌زدن به ایران، از مهمترین راهبردهای دشمن بود که در دفاع مقدس و پیش از دفاع مقدس به آزمون گذاشته شد. جداکردن خوزستان از ایران، به بهانه‌ی هویت عربی مردم این منطقه، از اولین سرمایه‌ گذاری‌های تبلیغاتی دشمن بود. امّا همین مردم خوزستان، جزو اولین و مقاوم‌ترین گروه‌هایی بودند که در مقابل صدامیان و حامیان او ایستادند.

طی سال‌های پس از دفاع مقدس هم همچنان چنین هدفی توسط دشمن پیگیری می‌شود که از طریق اقوام، ایران تهدید شود. امّا هم تجربه دفاع مقدس و هم تجربه‌های پس ازآن و از جمله تجربه چند سال اخیر که روی مردم کردستان تبلیغات بسیاری کردند، نشان می‌دهد که ایرانی، ملت ریشه‌داری است؛ کرد و آذری و بلوچ و عرب و … به زور سرنیزه و به اجبار و اکراه با یکدیگر تشکیل ملت نداده است که به راحتی، از هم جدا شود. این درس، هم برای خود ماست و هم برای دشمن. برای ما درس مهمی است، چه آنکه این روحیه همیت و ارادت ملی را می‌توان برای انجام کارهای بزرگ به کار بست و از آن سودجست.

آنها که به تعبیر خودشان، ایران را در چند سال گذشته تکه تکه و پاره پاره می‌خواستند هم تاریخ نشان داد که خودشان تکه تکه شدند و به جان هم افتادند، امّا ایران، ایستاد و پابرجا ماند.

7.  انقلاب، انسان‌ساز است

هر مکتب و آرمان و نگاهی، به طور طبیعی مدعاهایی دارد و بر اساس همان‌ها می‌تواند سنجیده شود. امّا شاید یکی از مهمترین مدعای مشترک تمام مکتب‌ها، «انسان» و جامعه‌ای است که آن مکتب می‌سازد. مثلاً لیبرال‌ها ادعا می‌کنند که انسان‌ها و جوامعی آزاد می‌سازند که در آن خلاقیت‌ها و اخلاق ظهور و بروز می‌کند؛ مارکسیست‌ها مدعایشان این است که جامعه‌ای بی‌طبقه و انسان‌هایی وارسته می‌سازند و…

همه‌ی مکاتب مادی و دین‌های دست‌ساز دوران جدید در مدعایشان شکست خورده‌اند، به نحوی که خروجی و محصول آنها می‌تواند مهمترین کیفرخواست علیه خودشان باشد. لیبرالها، دیکتاتورترین رژیم‌ها را بر سر کار آورده یا حمایت کرده‌اند و غارتگرترین و ضدآزادی‌ترین رژیم‌ها علیه انسان‌های آزاد را یا ساخته‌اند و یا پرورش داده‌اند. مارکسیست‌ها هم در طرح و ادعای اصلی‌شان به نحوی شکست خورده‌اند که چندان نیاز به استدلال و برهان هم ندارد.

امّا انقلاب اسلامی از طریق انسان‌هایی که ساخته و اسطوره‌هایی که تولید کرده، مهمترین مدعای خود را به اثبات رسانده است. دفاع مقدس نشان داد که «اکسیر انقلاب» و «جوهر فرد» اگر عجین شوند، «اسطوره‌های بزرگ» می‌سازند که تاریخ ایران در خود یا اصلاً ‌ندیده و یا بسیار به ندرت دیده است.

خاطرات خودنوشت حاج قاسم سلیمانی (کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم») به وضوح نشان می‌دهد که ایشان قبل از آشنایی با امام(ره) و انقلاب اسلامی در سال 56، زندگی عادی و دغدغه‌های معمول داشته امّا پس از آشنایی با امام و انقلاب، کاملاً به انسان دیگری تبدیل می‌شود.

او خود می‌گوید که امام و انقلاب، بسیاری را احیا کرد؛ یعنی آن سرشت و جوهره‌ی ناب انسانیت را در آنها به حرکت درآورد. حاج قاسمی که هم به لحاظ نبوغ، هم به لحاظ انسانیت، هم به لحاظ موفقیت، هم به لحاظ عرفان و معنویت، الگوی ماندگاری برای ایرانیان و آزادگان شد.

علاوه بر حاج قاسم، انسان‌های دیگری در دفاع مقدس تربیت یافته یا به ظهور رسیدند که تربیت هر یک از آنها برای هر مکتبی می‌تواند سرمایه بزرگ و افتخار ماندگار باشد؛ شهید طهرانی مقدم، شهید حسن باقری، شهید همت، شهید باکری، شهید جهان‌آرا، شهید چمران، شهید فکری، شهید بابایی و…، هرکدام به نوبه خود، نمونه‌های ایده‌آلی از انسان تراز هستند.

انتهای پیام/

 

منابع خبر:‌ © ‌خبرگزاری تسنیم
دکمه بازگشت به بالا