گفتگو|مردی که واژهها را از دل خاکریزها بیرون کشید
به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از اهواز، با نگاهی آرام و صدایی که انگار از عمق سالهای پر التهاب میآمد، محمود زهرتی، نویسنده پیشکسوت ادبیات پایداری برای گفتوگویی تفصیلی روبهروی ما نشست. چهرهاش نشانهای از سالها زیستن در متن حادثه بود؛ از روزهایی که واژهها را نه از ذهن، که از دل سنگرها بیرون میکشید. هنوز جملهای نگفته بود، اما سکوتش هم حرف داشت؛حرفهایی که باید با حوصله شنیده میشد.
زهرتی با نگاهی به گذشته میگوید: سال 59 آغاز کردم. آثارمان در مجلات منتشر میشد. تا سال 72 که تصمیم گرفتم کتابهایم را منتشر کنم؛ هم در حوزه دفاع مقدس، هم شعر، هم همکاری با مطبوعات. با بچههای سروش کودکان ارتباط داشتیم. آثارم چاپ میشد و کتابهای متعددی را به چاپ رساندم.
با مکثی کوتاه، ادامه داد: تمام تمرکز و تلاشم در حوزه دفاع مقدس صرف شد، این مسیر را با باور عمیق دنبال کردهام. هیچگاه در انجام آن درنگ نکردهام.
وی از همکاریهایش با نهادهای فرهنگی چنین یاد کرد: با بنیاد شهید، بنیاد حفظ آثار و کنگره سرداران شهید همکاری داشتم. چند سالی درگیر فعالیتهای آن مجموعهها بودم. اقدامات مؤثری صورت گرفت. امیدوارم در پیشگاه شهدا سرافراز باشم.
زهرتی دفاع مقدس را صرفاً یک واقعه نظامی نمیداند و با تأکید میگوید: میدان دفاع مقدس، عرصهای فرهنگی است. زیربنای تمدن انقلاب است. بدون این فرهنگ، انقلاب دوام نمیآورد. مقاومت، مانع فروپاشی شد و رویشهای گسترده را ایجاد کرد. این پایداری، جبههای قدرتمند در برابر سلطهطلبی جهانی پدید آورد.
وقتی صحبت به نسل جوان رسید، نگاهش روشنتر شد و افزود: در دورههایی، استقبال چشمگیری از آثار مرتبط با دفاع مقدس مشاهده شد؛ از سینما گرفته تا کتاب. اما با گذشت زمان، به دلیل یکنواختی روایتها و فقدان تنوع ساختاری، میزان توجه کاهش یافت. ضروریست با بهرهگیری از شیوههای نوین و متناسب با ذائقه جوانان، این مفاهیم مجدداً عرضه شود.
وی نقش رسانهها را در این مسیر بسیار مهم دانست و خاطرنشان میکند: خبرگزاریها باید فراتر از اطلاعرسانی عمل کنند. ظرفیتهای هنری متعددی وجود دارد. موضوعات فراوانی در حوزه دفاع مقدس قابل پرداخت هستند. آنچه نیاز است، قالبهاییست که بتوانند مفاهیم را در ذهن و دل مخاطب تثبیت کنند.
زهرتی در ادامه به اهمیت طنز در انتقال مفاهیم اشار داشت و گفت: طنز، ابزاری قدرتمند در بیان مفاهیم عمیق است. پس از جنگ جهانی دوم، سینماگران و کمدینها با بهرهگیری از طنز، هم تسکینبخش آلام بودند و هم حامل پیامهای اجتماعی. امروز نیز در جریانهای مقاومت، کاریکاتور نقش مؤثری ایفا میکند. با این حال، در رسانههای داخلی کمتر از این ظرفیت بهره گرفته شده است.
از مثنوی تا خاطرهنگاری سنگرها
زهرتی با نگاهی متفکر و صدایی که گاه در میان واژهها مکث میکرد، از تجربههای شعریاش گفت؛ از روزهایی که شعر نو را آزمود و کموبیش در نشریات منتشر کرد. اما بهتدریج، مسیرش تغییر یافت.
وی با لحنی آرام، از آن دوران چنین یاد کرد: پس از مدتی، فعالیتهای شعریام کاهش یافت و بیشتر به نثر پرداختم. از دهه هفتاد به بعد، شعر را به سمت کودک و نوجوان بردم. سه چهار عنوان کتاب در این زمینه منتشر شد که در مطبوعات نیز بازتاب داشت. مجموعههایی مانند سروش کودکان، که اشعار بسیاری از شاعران را چاپ نمیکردند، آثار مرا پذیرفتند.
زهرتی با اشارهای کوتاه، به همکاریهای دیگرش پرداخت و افزود: در حوزه نثر، با مجموعه پیامبر همکاری داشتیم. چندین خاطره از رزمندگان و سرگذشت علما تهیه شد که بحمدالله به چاپ رسید.
وقتی صحبت به شیوه نگارش آثار دفاع مقدس رسید، نگاهش دقیقتر شد و گفت: برای نوشتن یک اثر مرتبط با دفاع مقدس، هم به منابع تاریخی نیاز داریم، هم به روایتهای شفاهی. نقطه آغاز، شناخت دقیق است؛ باید بدانیم از کجا شروع میکنیم و به چه منابعی تکیه داریم.
با مکثی اندیشناک، به وضعیت نویسندگان این حوزه اشاره کرد: برخی نویسندگان حرفهای هستند و آثارشان مورد توجه قرار میگیرد. اما در خوزستان، افرادی وارد این عرصه شدند که بدون آموزش و شناخت تکنیکهای نوشتن، دست به قلم بردند. وقتی با آنان گفتوگو میکنیم، برخی پذیرای نقد نیستند، اما خوشبختانه گروهی هم هستند که با همت، آموزش میبینند و آثارشان رشد میکند.
زهرتی با لحنی انتقادی، از عملکرد برخی نهادها گلایه کرد: متأسفانه برخی سازمانها برای افزایش آمار و تعدد آثار، کیفیت را قربانی میکنند. از هر نویسندهای، با هر سطح سواد و آگاهی، اثر چاپ میکنند.این همان ریزشیست که شما اشاره کردید و باید برای آن چارهای اندیشید.
وی در ادامه، به حساسیتهای نگارش خاطره اشاره کرد و میافزاید: اطلاعات مورد نیاز برای نوشتن یک خاطره، ترکیبیست از دادههای تاریخی، روایتهای شفاهی و مشورت با نیروهای نظامی، نویسندگان و هنرمندان. از طراحی جلد تا محتوای اثر، همهچیز باید با دقت بررسی شود. گاهی خاطرات در ذهن با هم آمیخته میشوند و یک روایت نادرست شکل میگیرد. باید اینها را تفکیک کرد.
وقتی بحث به تعادل میان واقعگرایی و جذابیتهای ادبی رسید، با نگاهی تحلیلی گفت: اگر واقعیت با هنر داستاننویسی همراه نشود، آثار خشک و بیروح میشوند. نویسندهای که در جریان جنگهای اروپا حضور داشته، خاطراتش را با تخیل و جذابیت هنری آمیخته و همین باعث ماندگاری آثارش شده، اگر این دو عنصر کنار هم نباشند، اثر نمیتواند مخاطب را درگیر کند.
این پیشکسوت ادبیات پایداری در پاسخ به پرسشی درباره سانسور، با لحنی محتاطانه اظهار داشت: در برخی موارد، مانند روایتهایی درباره قرارگاه نصرت، باید بخشهایی سانسور شود. خاطره یا مصاحبه با رزمنده باید توسط کارشناس نظامی بررسی شود. شخصاً موافق سانسور نیستم، اما در مواردی ضرورت دارد.
وی با نگاهی جدیتر، به آسیبهای اغراق در روایت شهدا اشاره کرد: ساختن تصویر قدیس از شهید، آسیبزاست. نویسندهای که کتابی درباره شهید مینویسد و از ابتدا تا انتها تکرار میکند که “همیشه مسجد بود، همیشه کمک میکرد”، نمیتواند ارتباطی واقعی با مخاطب برقرار کند. این اغراق، مانع از حضور هنرمند در متن میشود و اثر را از واقعیت دور میکند.
زهرتی با تأکید بر نقش خانوادهها، نکتهای اساسی را مطرح کرد: نباید خانوادههای شهدا را از جامعه جدا کرد. خانوادههای ایثارگران و رزمندگان، بخشی از جامعهاند. اگر آنان را جدا جلوه دهیم، مخاطب نمیتواند ارتباط برقرار کند و از همان ابتدا از خواندن اثر فاصله میگیرد. یکی از آسیبهای بزرگ ادبیات دفاع مقدس همین است؛ اغراق در تصویر شهدا و فاصلهگذاری با خانوادههای آنان. البته استثناهایی وجود دارد، اما عموم رزمندگان از دل خانوادههای معمولی برخاستهاند.
روایتهایی که از دل کوچههای خاکی برخواست
وی با نگاهی ژرف و صدایی که گاه در میان واژهها مکث میکرد، از ریشههای انسانی مقاومت گفت؛ از خانوادههایی که با رنج و سختی روزگار میگذراندند، اما فرزندانشان ستونهای پایداری شدند.
این شاعر خوزستانی با لحنی محکم، چنین بیان کرد: خانوادههایی که با سختی معاش میکردند، همانهایی بودند که امثال حججی، حاج علی هاشمی و حمید رمضانی از دلشان بیرون آمدند.
زهرتی با چشمانی پرخاطره، به گذشتهای دور اشاره کرد: پیش از انقلاب، با زندگی حاج حمید رمضانی آشنا بودم. ایشان تیمی داشت که با بچههای محلهشان و محلههای دیگر دعوا میکردند؛ با پوست هندوانه، سنگ، هرچه دم دستشان بود. هر چند وقت یکبار، دعوا راه میافتاد و سر و صورتشان زخمی میشد. اینها را باید گفت. وقتی بعدها میگوییم او فرمانده قرارگاه نصرت در جنگ تحمیلی بود، آن وقت نوجوان باور میکند، آن وقت ارتباط برقرار میشود.
وی با تأکید بر نقش آثار دفاع مقدس در شکلگیری هویت ملی، ادامه داد: بخش عمدهای از هویت ملی ما با همینها شکل گرفته. اگر به سینما، کتابها، صدا و سیما و مطبوعات نگاه کنید، میبینید که اثرگذاریشان عمدتاً از دفاع مقدس نشأت گرفته است. اگر این فرهنگ نبود، تمدنی که امروز در حال شکلگیریست، برپا نمیشد.
وقتی از تفاوت نگاه نسلها به جنگ پرسیده شد، با نگاهی دقیق پاسخ داد: جنگ اخیر، ارتباط میان نسل ما و نسل جوان را که داشت کمرنگ میشد، دوباره پررنگ کرد. این حلقه که در حال سستشدن بود، استحکام یافت. جلوههای آن را در مدافعان حرم دیدیم؛ نسلی برخاسته از فرهنگ دهه شصت و هفتاد. این اثرگذاری در جنگ 12 روزه نیز بروز کرد. اینها حلقاتی متصلاند و نباید از هم جدا شوند.
زهرتی در پاسخ به پرسشی درباره آینده ادبیات دفاع مقدس، با لحنی اندیشناک گفت: نویسنده باید سه چهار ابزار را همزمان داشته باشد تا بتواند اثری خلق کند. نخست، اطلاعات دقیق درباره سوژه؛ از طریق مطالعه، مصاحبه، گفتوگو با اطرافیان، حتی همسایه و خانواده. دوم، مطالعه درباره فضای مورد نظر؛ باید برود سراغ کسانی که میتوانند کمکش کنند.
سوم، مرور ادبیات گذشته؛ آثار شاخص را بخواند، شیوه کار را بشناسد، فضای کافی را درک کند و چهارم، مطالعه آثار جهانی؛ درباره جنگهای جهانی، ویتنام، فلسطین. اینها کمک میکنند تا اثر، عمق پیدا کند.
وی با نگاهی جدیتر، به آسیبهای رایج در تولید محتوا اشاره کرده و میافزاید: اگر نویسنده شهدا را درست معرفی کند، خانوادههایشان را واقعی نشان دهد و با ابزارهایی که گفتم وارد میدان شود، ادبیات دفاع مقدس رشد خواهد کرد. در غیر این صورت، مسیر خطی ادامه مییابد و مخاطب از دست میرود.
این نویسنده پیشکسوت ادبیات پایداری با لحنی انتقادی، از سطحینگری در سوژهیابی گلایه کرد: اینکه صرفاً با یک گوشی یا دستگاه ضبط صدا، گفتوگویی با خانوادهای انجام دهیم، آن را پیادهسازی کنیم و بدون بررسی عمیق به چاپ برسانیم، ابتداییترین و ضعیفترین شکل تولید محتواست. باید بهدنبال سوژههای ناب رفت؛ مانند آنچه در کتاب معبد زیرزمینی روایت شده، اثری که مورد توجه مقام معظم رهبری قرار گرفت. موضوع آن، تونلیست که رزمندگان پیش از عملیات فتحالمبین حفر کردند؛ مسیری زیرزمینی که عبور از خط خودی تا خط دشمن را ممکن ساخت. همین زاویه دید خاص و انتخاب سوژهای متفاوت، آن را به اثری ماندگار تبدیل کرد.
وی با نگاهی به آینده رسانهها، چنین اظهار داشت: فضای مجازی و رسانههای نوین، در اشاعه فرهنگ دفاع مقدس نقشی اساسی دارند؛ حتی مؤثرتر از کتاب. باید تقویت شوند. از ابزارهای هنری استفاده شود، از طنز بهره گرفته شود. مصاحبهها نباید خشک و بیروح باشند. باید آنها را در قالبهایی چون پادکست، اینفوگرافی و دیگر فرمهای نوین ارائه کرد تا مخاطب جذب شود.
اگر بازگردم، باز هم همین مسیر را میروم
وی با نگاهی اندیشناک و صدایی آهسته، از ضرورت پرداخت هنری به خاطرات دفاع مقدس سخن گفت؛ از اینکه روایتها اگر خام و بیپرداخت عرضه شوند، نمیتوانند مخاطب را با خود همراه کنند.
این نویسنده پیشکسوت با لحنی تأکیدی اظهار داشت: خاطره باید از حالت خام خارج شود. جامعه با کار هنری ارتباط برقرار میکند. اگر این اتفاق نیفتد، دوباره همان مسیر خطی گذشته تکرار خواهد شد.
وقتی از او خواسته شد تا تنها یک جمله درباره دفاع مقدس بیان کند، با نگاهی عمیق چنین گفت: پایه و اساس فرهنگ فعلی که امروز میخواهیم به جامعه جهانی عرضه کنیم، دفاع مقدس است. این فرهنگ باید از مسیر ادبیات، رسانهها و هنرهای مختلف از سینما گرفته تا تئاترمنتقل شود. اگر این ابزارها بهدرستی بهکار گرفته شوند، پایهای تمدنی و قدرتمند بنا خواهد شد.
زهرتی در پاسخ به پرسشی درباره آثار مورد علاقهاش، با لحنی صمیمی چنین بیان کرد: آثاری مانند لحظههای تبدار و کتابهایی که چاپ کردهام، اغلب خاطرهمحور بودهاند و به دل خودم نشستهاند. اما آن دسته از آثار که خودم در شکلگیریشان نقش داشتهام، نه آنهایی که صرفاً از دیگران نقل کردهام، بیشتر برایم ارزشمند بودهاند. بهویژه در حوزه شعر، آنچه را که خودم لمس کردهام و در قالب شعر بروز دادهام، بیشتر به دلم چسبیده است.
وی با نگاهی مطمئن، به انتخاب مسیر زندگیاش اشاره کرد: اگر به گذشته بازگردم، باز هم همین مسیر را انتخاب میکنم
در پایان گفتوگو، با لحنی توصیهگر و نگاهی به آینده، نکتهای را یادآور شد: خبرنگار، نویسنده و مقالهنویس نباید تنها به تواناییهای خود اکتفا کنند؛ باید از کارشناسان هنری، شاعران، کاریکاتوریستها و طراحان گرافیک بهره برد. مقاله یا موضوعی که مطرح میشود، نباید صرفاً خبری و خشک باشد. بهویژه در موضوعاتی مانند دفاع مقدس، ظرفیتهای هنری بسیار بالاست. اگر از این ظرفیتها استفاده شود، جامعه جذب خواهد شد.
مخاطب امروز روایت زنده میخواهد
ادبیات پایداری در ایران، سالهاست که میان روایتهای تکراری و ظرفیتهای مغفول مانده در نوسان است. بسیاری از آثار بهجای بازتاب واقعیت، به بازسازی تصویرهایی میپردازند که با تجربه زیسته فاصله دارند. شخصیتها اغراقشدهاند، روایتها از زندگی جدا افتادهاند و مخاطب امروز با این زبان ارتباط برقرار نمیکند.
آنچه این حوزه را از درون تهی میکند، بیتوجهی به فرم، زبان و مخاطب است. خاطرهنگاری بهتنهایی کافی نیست. روایت باید ساخته و پرداخته شده و با ابزارهای تازه جان بگیرد.
نویسندهای که به سوژه نزدیک نشده، نمیتواند آن را زنده کند. نویسندهای که از تجربه انسانی فاصله دارد، فقط گزارش مینویسد، نه اثر.
ادبیات پایداری نیازکند بازنگری است؛ باید از تکرار فاصله بگیرد؛ به روایتهای کمتر شنیدهشده توجه کند و از ظرفیتهای هنری بهره ببرد. رسانهها نیز باید نقش فعالتری ایفا کنند. نهادهای فرهنگی هم باید به کیفیت فکر کنند، نه به تعداد صفحات و تیراژ، زیرا مخاطب امروز، روایت زنده میخواهد، نه تصویرهای بیحرکت.
اگر این مسیر اصلاح نشود، ادبیات پایداری به حافظهای فراموششده تبدیل میشود. اما اگر نویسندگان جوان با شناخت، دقت، و جسارت وارد میدان شوند، این حوزه میتواند دوباره معنا پیدا کند. آنهم نه بهعنوان ژانری بسته، به عنوان بخشی از ادبیات معاصر که هنوز حرف دارد، زنده است و میتواند فرهنگ ساز باشد.
گفتوگو از مینوفر چراغی
انتهای پیام/