۲ سال پس از طوفانالاقصی؛ دستاوردها کدامند؟+ تحلیل ۴ کارشناس منطقه
به گزارش “بخش بینالملل هاب خبری وبانگاه” به نقل از خبرگزاری مهر، الناز رحمت نژاد: رژیم صهیونیستی دهها سال تصویری از برتری نظامی، اشراف اطلاعاتی و کنترل بیچونوچرایی برای خود ترسیم کرده بود. عملیات طوفان الاقصی این تصویر را تنها در یک صبحگاه از هم پاشید. این طوفان، قدرت دشمن را بهطور بازگشتناپذیری درهم شکست و رژیم صهیونیستی در برابر جهانیان تحقیر شد.
این عملیات آنچه را پنهان بود آشکار کرد؛ تخریب بیمارستانها، مدارس و مساجد؛ قتلعام کودکان و زنان و دورویی کسانی که ادعای دفاع از حقوق بشر را دارند. همه این جنایات برای جهانیان نمایان شد. توانایی مقاومت در نفوذ به مناطق تحت کنترل اسرائیل، تصرف پایگاههای نظامی و به اسارت گرفتن نیروهای اسرائیلی، ضربهای روانی و استراتژیک به اشغالگران وارد کرد که از سال ۱۹۴۸ بیسابقه بود.
در دومین سالگرد عملیات طوفان الاقصی، با سلام عادل و کیان الاسدی تحلیلگران سیاسی عراقی، محمد مشیک کارشناس حقوق بین الملل لبنانی و زینب اصغریان کارشناس ارشد خاورمیانه در ایران به گفتگو پرداختیم که مشروح آن در ادامه می آید.
طوفان الاقصی؛ تولد جدید مقامت و آگاهی سیاسی
سلام عادل گفت: عملیات «طوفان الاقصی» فقط یک رویداد نظامی نبود، بلکه لحظهای از گسست در سیستم رسانهای و هژمونی سیاسی بود که تلآویو دههها آن را تقویت میکرد. آنچه در هفتم اکتبر اتفاق افتاد، فلسطین را به مرکز وجدان بشری بازگرداند و دروغین بودن تصویری را که اشغالگران از خود به عنوان قربانی ترویج کرده بودند، آشکار کرد. از آن لحظه، یک جبهه افکار عمومی جهانی شروع به شکلگیری کرد که جنایات اشغالگران را رد میکرد و با سیاستهای تبعیض و نسلکشی مخالفت میکرد.
وی افزود: طوفان الاقصی واکنشهای غرب به قتل عام غزه، گسست عمیق بین لفاظیهای غرب در مورد حقوق بشر و رفتار واقعی آن در حمایت از اشغال را آشکار کرد. همچنین این عملیات به تناقض و فروپاشی نظام تک قطبی به رهبری ایالات متحده تسریع بخشید.
به گفته سلام عادل، جهان به سمت نظامی از استانداردها و ارزشهای چندگانه، به رهبری مردم جنوب جهان، که استانداردهای دوگانه غربی را رد میکنند و عدالت را از دیدگاه جامع انسانی، نه از طریق معیارهای قدرت، پول و سلاح، بازتعریف میکنند، در حال حرکت است.
این تحلیلگر سیاسی عراقی ادامه داد: محور مقاومت بعد از طوفان الاقصی هماهنگتر و منسجمتر شد، زیرا ایده «وحدت ساحات؛ وحدت میدان ها» از یک شعار سیاسی به یک واقعیت عملیاتی یکپارچه تبدیل شد و رژیم صهیونیستی را در حالت فرسایش مداوم قرار داد. مقاومت امروز در حال مدیریت منطقی درگیری یک استراتژی بلندمدت است و به بازدارندگی نامتقارن متقابل دست پیدا کرده است که توانایی رژیم صهیونیستی را برای شروع یا تحمیل زمان جنگ و صلح محدود میکند. مقاومت دیگر فقط یک تفنگ نیست، بلکه یک سیستم آگاهی، مدیریت و تعادل است که معادله درد در برابر درد و بازدارندگی در برابر تجاوز را در اختیار دارد.
عادل اضافه کرد: اسرائیل پس از ۷ اکتبر، برتری روانی خود را پیش از برتری نظامیاش از دست داد؛ تصویر یک ارتش شکستناپذیر فرو ریخت و سیستمهای دفاعی که تلآویو به آنها میبالید، محدودیتهای خود را در مواجهه با خلاقیت مقاومت ثابت کردند. معادله بازدارندگی جدید مقاومت، اشغالگران را در ترس و وحشت اسیر کرده است، زیرا «زمان» دیگر به نفع آنها نیست و مقاومت موفق شده است نبرد را از نظر سیاسی، اقتصادی و روانی به عمق اسرائیل بکشاند.
این نویسنده عراقی مطرح کرد: اکنون جامعه اسرائیل بعد از طوفان الاقصی عمیقترین اختلافات خود را از زمان تأسیس کشور تجربه میکند و موج خشم و اتهامات متقابل بین نخبگان، ارتش و کابینه در حال افزایش است. کابینه نتانیاهو وارد مرحلهای از زوال سیاسی شده است، در حالی که در بحران مشروعیت داخلی و انزوای خفقانآور خارجی، بر اساس منطق بقا به جای منطق یک برنامه حکومت میکند. اسرائیل امروز شبیه بدنی است که زیر فشار فرسایشی داخلی و فزاینده خارجی تاب میخورد و اعتماد مردم خود را قبل از از دست دادن توانایی بازدارندگی خود از دست داده است.
سلام عادل در پایان سخنان خود گفت: طوفان الاقصی یک جنگ زودگذر نیست، بلکه آغاز تولد جدیدی از مقاومت و دوران جدیدی از آگاهی انسانی و سیاسی در جهان است. این جنگ نشان داد که مردم قادر به شکستن سلطه هستند و فلسطین بار دیگر به معیار عدالت و موتور تحول به سوی جهانی متعادلتر و عادلانهتر تبدیل شده است.
طوفان الاقصی سرزمین های اشغالی را در معرض آتش قرار داد
کیان الاسدی گفت: طوفان الاقصی جبهه فلسطین را از یک مسئله محلی به یک مسئله جهانی تبدیل کرد. از طریق آن، مردم فلسطین جایگاه طبیعی خود را در وجدان بشریت بازیافتند و بار دیگر تأکید کردند که حق تعیین سرنوشت، حقی انحصاری و منحصر به فرد برای فلسطینیان است و نه با دیکتههای بینالمللی یا توافقات مشکوک اعطا میشود و نه از آنها گرفته میشود. از این رو، شاهد راهپیماییهای مردمی در خیابانهای پایتختهای جهان بودیم که صدای آزادی و عدالت برای فلسطین را در مواجهه با ماشین سرکوب صهیونیستی بلند کرد.
وی افزود: طوفان الاقصی فقط یک رویداد میدانی فلسطینی نبود؛ بلکه یک زلزله سیاسی و استراتژیک بود که موازنه درگیری در منطقه را تغییر داد و نادرستی روایت اسرائیلی را آشکار کرد، روایتی که مدتهاست روایتی دروغین از قربانی بودن را در خود جای داده و در عین حال مرتکب فجیعترین اشکال کشتار، آوارگی و تخریب شده است. این عملیات شکنندگی تصویری را که تل آویو سعی در القای آن به جهان داشت، آشکار کرد و از موجودیتی که بر پایه دروغ، فریب و تحریف آگاهی بنا شده بود، پرده برداشت.
به گفته کیان الاسدی، از زمانطوفان الاقصی، موج رد بینالمللی اقدامات اشغالگران نه تنها در میان مردم عادی، بلکه در محافل رسمی، دانشگاهی و رسانهای در غرب نیز روز به روز افزایش یافته است. انتقاد بیسابقه از موجودیت صهیونیستی زیاد شده است و نخبگان سیاسی در اروپا و آمریکا خود را با فشار عمومی فزایندهای برای تجدید نظر در حمایت مطلق خود از «اسرائیل» و سیاستهای تهاجمی آن مواجه یافتهاند.
این تحلیلگر سیاسی عراقی ادامه داد: طوفان الاقصی یک نقطه عطف تاریخی بود، زیرا موقعیت میدانی نیروهای مقاومت در منطقه را دوباره متحد کرد و همزمان یک تغییر اخلاقی و آگاهی جهانی را آغاز کرد که آرمان فلسطین را به مرکزیت خود در وجدان بشری بازگرداند و آن را بار دیگر به کانون درگیری بین نیروهای استکبار و استعمار از یک سو و نیروهای آزادی و عدالت از سوی دیگر تبدیل کرد.
الاسدی اضافه کرد: واکنشهای جهانی، بهویژه غربیها، به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، بحران عمیق اخلاقی و سیاسی را در ساختار نظم جهانی که از زمان جنگ جهانی دوم وجود داشته است، آشکار کرده است. وقتی غرب، که مدتهاست خود را به عنوان «پاسدار ارزشهای انسانی» معرفی میکند، با همدستی، نسلکشی علیه غیرنظامیان در غزه را متهم میکند، عملاً مشروعیت اخلاقی و سیاسی را که دههها بر اساس آن هژمونی خود را بنا نهاده بود، از دست میدهد.
وی مطرح کرد:اولین بازتاب این امر، فرسایش اعتبار نظام غربی در نظر مردم است. جوامعی که زمانی به شعارهای «حقوق بشر» و «آزادی» اعتقاد داشتند، اکنون شاهد پایمال شدن این ارزشها در مورد فلسطین هستند. این امر منجر به فروپاشی روایت اخلاقی غرب و ظهور گفتمان جهانی جدیدی شده است که استعمار باستانی را با رویههای معاصر «اسرائیل» پیوند میدهد.
به گفته وی، دومین بازتاب این است که فروپاشی نظام تکقطبی به رهبری واشنگتن تسریع پیدا کرده است. مواضع جانبدارانه غرب، عمق شکاف بین کشورهای جنوب جهان که مواضع همبستگی با غزه را اتخاذ میکنند و اردوگاه غرب که جنایات را به بهانه «دفاع از خود» توجیه میکنند، آشکار کرده است. این شکاف، ظهور قدرتهایی مانند چین، روسیه و ایران را که خود را به عنوان جایگزینهای متعادلتر و عادلانهتر در روابط بینالملل معرفی میکنند، تقویت میکند.
کیان الاسدی اضافه کرد: سومین بازتاب به این اختصاص دارد که جنایات جنگی در غزه به شکلگیری یک آگاهی جهانی جدید کمک کرده است که استبداد غربی را در تعریف خیر و شر رد میکند و خواستار تغییر شکل قوانین نظم بینالمللی بر اساس عدالت، نه زور، است. نشانههایی از این تغییر در سازمان ملل، دادگاههای بینالمللی، جنبشهای بایکوت و حتی در خود افکار عمومی غرب پدیدار شده است، زیرا نسلهای جوانتر در اروپا و آمریکا شروع به رد سیاستهای دولتهای خود در قبال اسرائیل کردهاند.
این تحلیلگر سیاسی در ادامه سخنان خود گفت: غزه به آینهای آشکار از افول غرب و ظهور یک جهان چندقطبی جدید تبدیل شده است؛ جهانی که نه تنها با سلاح و پول، بلکه با آگاهی، عدالت و جایگاه اخلاقی نیز اداره میشود. آنچه امروز شاهد آن هستیم صرفاً همبستگی انسانی با فلسطین نیست، بلکه منادیان یک نظم جهانی جدید است که بر ویرانههای هژمونی و همدستی غرب در حال شکلگیری است.
وی گفت: عملیات طوفان الاقصی تأثیر عمیقی در تقویت انسجام محور مقاومت و ترسیم مجدد نقشه قدرت در منطقه داشت. این عملیات صرفاً رویارویی بین یک جناح فلسطینی و اشغالگران صهیونیستی نبود، بلکه تجسم عملی وحدت میدانی و سرنوشتی بین طرفهای محور مقاومت، از فلسطین تا لبنان، از عراق تا یمن و ایران بود. این عملیات نشان داد که محور مقاومت دیگر یک جبهه پراکنده نیست، بلکه یک سیستم استراتژیک منسجم است که اطلاعات را به اشتراک میگذارد، مواضع را هماهنگ میکند و نقشهای میدانی، سیاسی و رسانهای خود را یکپارچه میکند. تعامل جبهههای جنوب لبنان، عراق و یمن با این رویداد، گواه این بود که این محور از توانایی استثنایی برای مدیریت درگیری به عنوان یک جبهه واحد، با عرصههای متعدد و اهداف یکپارچه برخوردار است.
الاسدی افزود: طوفان الاقصی به افزایش سطح اعتماد و بازدارندگی در درون محور مقاومت کمک کرد و نشان داد که مقاومت فلسطین قادر به وارد کردن یک شوک استراتژیک در اعماق این موجودیت است. حمایت لجستیکی و سیاسی ارائه شده توسط قدرتهای محور مقاومت، اسرائیل را متوجه این موضوع کرد که هرگونه رویارویی گسترده محدود به غزه نخواهد ماند، بلکه به یک جنگ منطقهای چند جبههای تبدیل خواهد شد. این درک، مفهوم توازن وحشت بین رژیم صهیونیستی و محور مقاومت را تقویت کرد.
این تحلیلگر سیاسی مطرح کرد: طوفان الاقصی تحولی در آگاهی مقاومت ایجاد کرد و روحیه ملتهای عرب و اسلامی را که زیر بار عادیسازی و ناامیدی ناله میکردند، احیا کرد. این ثابت کرد که پروژه مقاومت هنوز زنده است و قادر به تغییر معادلات است و تکیه بر مردم، حقیقیترین و پایدارترین شرطبندی است. این عملیات به تثبیت جایگاه ایران به عنوان یک محور کلیدی در جنبش مقاومت کمک کرد و به عنوان یک نیروی حامی و تأثیرگذار ظاهر شد که حمایت استراتژیک خود از متحدانش را با مدیریت منطقی و هوشمندانه درگیری با ایالات متحده و اسرائیل متعادل میکند. این امر مشروعیت منطقهای جنبش مقاومت را به عنوان یک نیروی دفاعی در برابر تجاوز صهیونیستی و آمریکایی تقویت کرد.
به گفته کیان الاسدی، انتفاضه الاقصی نه تنها عرصه را متحد کرد، بلکه آگاهی و سرنوشت را نیز متحد ساخت و مرزهای بین کسانی که در جبهه حق و مقاومت ایستادهاند و کسانی که خود را با جبهه تسلیم و عادیسازی همسو میکنند، از نو ترسیم کرد. پس از این عملیات، محور مقاومت وارد مرحله بلوغ استراتژیک شد، جایی که ایده به واقعیت، شعار به عمل و مقاومت به محوری یکپارچه با اراده، سلاح و بینش تبدیل شد.
وی در پایان سخنان خود گفت: عملیات ۷ اکتبر حماس کلیشه دفاعی مقاومت را در هم شکست و مفهوم جدیدی را در میان جناحهای فلسطینی و سایر نیروهای مقاومت ایجاد کرد؛ ما دیگر مجبور نیستیم به تنهایی در موقعیت دفاعی قرار بگیریم، بلکه قادر به ابتکار عمل، ایجاد شگفتی و تحمیل خسارات سنگین به دشمن هستیم، بسیار فراتر از آنچه که در حالت دفاعی ثبت شده است. این تغییر دکترین، ترس تاریخی را از درون سیستمهای رزمی طرف مقابل از بین برد و در عمل نشان داد که اراده برای اقدام قادر به تغییر روند است.
وی افزود: طوفان الاقصی تمام سرزمینهای اشغالی را در معرض آتش قرار داد؛ دیگر «منطقه امن» یا شهری مستحکم و غیرقابل دسترس وجود نداشت. آنچه در تل آویو اتفاق افتاد، شکنندگی ناوگانهای دفاعی و لایههای امنیتی را که اسرائیلیها به آن میبالیدند، تأیید کرد، ناوگانهایی که در مواجهه با سیل خروشان موشکها، پهپادها و قابلیتهای تاکتیکی جدید فرو ریختند. به این ترتیب، افسانه مصونیت جغرافیایی از بین رفت و نقشه امنیتی اسرائیل به صحنهای باز برای غافلگیریهای بیپایان تبدیل شد. در سطح روانی و اخلاقی، سیل، وسواس مرگ و عقده دهه هشتاد را به یاد صهیونیستها آورد، احساسی از تهدید وجودی که وضعیت اضطراب را در جامعه و ارتش اسرائیل تغییر شکل داد. این وضعیت، دشمن را به واکنش خشونتآمیز و عوامفریبانه واداشت تا با آتش و آهن، وسواس خطر را فرو بنشاند. با این حال، کشتار و آوارگی راهحل بحران نیستند؛ بلکه تلاشی ناامیدانه برای تحمیل واقعیت از طریق ارعاب هستند.
الاسدی اضافه کرد: تمام تلاشهای دشمن برای تحمیل «معادله حفاظت ابدی» شکست خورده است. مقاومت همچنان پابرجاست و معادلات تثبیتشده آن، از زمان جوشیدن نفت گرفته تا ظهور سلاحهای استراتژیک و موشکهای دقیق، همچنان امنیت اسرائیل و پروژه توسعهطلبانه آن را به چالش خواهد کشید. حقیقت سادهای در اینجا نهفته است؛ آنچه اسرائیل برای بقا نیاز دارد، پیروزی نیست، بلکه ایجاد معادلات جدید بازدارندگی است که اسطوره حفاظت را یک بار برای همیشه در هم بشکند. امنیت اسرائیل صحنهای باز برای غافلگیریهای بیپایان است. این وضعیت دشمن را بر آن داشت تا با خشونت و عوامفریبی واکنش نشان دهد و تلاش کند وسواس خطر را با آهن و آتش خاموش کند. با این حال، کشتار و آوارگی راهحل بحران نیستند؛ بلکه تلاشی ناامیدانه برای تحمیل یک واقعیت از طریق ارعاب هستند.
عملیات طوفان الاقصی تصویر «ارتش شکستناپذیر» را تضعیف کرد
محمد مشیک گفت: طوفان الاقصی، علی رغم نسلکشی و فجایعی که غیرنظامیان غزه را تحت تأثیر قرار داد و علی رغم مواضع برخی از دولتهای رسمی که تا آنجا پیش رفتند که قوانینی را تصویب کردند که انتقاد از اسرائیل یا حمایت از مقاومت فلسطین را جرمانگاری میکرد، راه را برای تشکیل جبههای جهانی علیه سیاستهای اشغالگرانه تلآویو هموار کرد. با این حال، مردم آزاد ساکت ننشستند بلکه وجدان زنده انسانی آنها را به حرکت درآورد و آنها در تظاهرات میلیونی بیسابقهای در تعدادی از پایتختهای جهان به خیابانها آمدند و رد تجاوز اسرائیل و حمایت خود از حقوق فلسطینیان را ابراز کردند. به عنوان مثال، ما شاهد تظاهرات صدها هزار نفری در لندن بودیم که برخی از بزرگترین تظاهرات در تاریخ پایتخت بریتانیا بودند. خیابانهای نیویورک، پاریس، برلین و مادرید نیز مملو از جمعیت زیادی بود که پرچمهای فلسطین را تکان میدادند و شعارهای آزادی و عدالت سر میدادند و محدودیتها و قوانین ناعادلانه را به چالش میکشیدند.
وی افزود: در جنوب جهان، مواضع مردمی جسورانهتر بود، با تظاهرات گستردهای که کشورهای آمریکای لاتین، آفریقای جنوبی و مالزی را فرا گرفت و خواستار تحریم اسرائیل و پایان قتل عامها شدند. این جنبش مردمی جهانی، اگرچه هنوز به طور مستقیم در مواضع همه دولتها منعکس نشده است، اما یک جبهه وجدان جهانی ایجاد کرده است که شروع به زیر سوال بردن روایت رسمی اسرائیل و بازنمایی آرمان فلسطین بر اساس مبانی اخلاقی و بشردوستانه عادلانه آن کرده است.
این کارشناس حقوق بین الملل لبنانی مطرح کرد: نمیتوان از تغییر اساسی و واقعی در نظم جهانی به عنوان نتیجه مستقیم واکنشهای جهانی به جنایات اشغالگران صهیونیستی در غزه صحبت کرد. با این حال، مسلم است که این واکنشها شکاف آشکاری در گفتمان سنتی غرب که به سمت اسرائیل متمایل بود، ایجاد کرده و در را برای مواضع سیاسی بیسابقهای گشوده است که ممکن است در آینده به حمایت از آرمان فلسطین کمک کند. ما دیدهایم که چگونه پس از قتل عامهای مکرر در غزه، برخی از کشورهای غربی گامهای نمادین اما مهمی برداشتند که با به رسمیت شناختن رسمی کشور فلسطین توسط آنها، مانند اسپانیا، ایرلند و نروژ، نشان داده شد. این گامها در پاسخ به آنچه این کشورها «نقض آشکار قوانین بینالمللی و جنایت علیه بشریت» توصیف کردند، صورت گرفت که نشان دهنده تغییر در فضای سیاسی برخی از دولتهای غربی است که تا همین اواخر موضع بیطرفانهتر یا حمایت بیقید و شرط از اسرائیل اتخاذ کرده بودند.
به گفته مشیک، دیوان کیفری بینالمللی بررسی احتمال صدور حکم بازداشت برای رهبران اسرائیل را آغاز کرده است، اقدامی که سالها پیش از نظر سیاسی تابو محسوب میشد. با این حال، فشار مردمی و میدانی ناشی از فجایع غزه، نهادهای بینالمللی را بر آن داشته است که هرچند محتاطانه، اقداماتی انجام دهند. اگر این کشورها همچنان به مواضع خود پایبند باشند و تجاوز اسرائیل را رد کنند، ممکن است به بازگرداندن تعادل به گفتمان بینالمللی در مورد فلسطین کمک کنند و از تلاشهای سیاسی و حقوقی برای تأیید حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین و مقاومت در برابر اشغال حمایت کنند. در واقع، میتوان گفت که این مواضع غربی، علیرغم محدودیتهایشان، اجماع غربی در مورد حمایت از اسرائیل را شکسته و شکافهایی را ایجاد کرده است که ممکن است در آینده به نفع آرمان فلسطین گسترش یابد، به ویژه اگر با حمایت مردمی مداوم و افزایش فشار بینالمللی همراه باشد.
این کارشناس حقوق بین الملل عنوان کرد: عملیات طوفان الاقصی زلزلهای سیاسی و نظامی ایجاد کرد که فراتر از نوار غزه گسترش یافت و نقطه عطفی بزرگ در ساختار محور مقاومت در منطقه بود. این عملیات نشان داد که مقاومت فلسطین، علی رغم محاصره و محدودیتها، توانایی برنامهریزی و اجرا در سطح عملیاتی بسیار پیچیده را دارد. این امر قدرت و اهداف این محور را احیا کرد و انسجام آن را در مواجهه با تهدیدات اسرائیل و غرب تقویت نمود. این عملیات، این محور را به وضعیت هماهنگی بیسابقهای سوق داد، به طوری که جبهههای پشتیبانی از جنوب لبنان (حزبالله) تا عراق، یمن و سوریه، در چارچوب «وحدت عرصهها» پدیدار شدند، که چیزی بیش از یک شعار رسانهای بود. بلکه به واقعیتی میدانی تبدیل شد که در باز شدن جبهههای متعدد علیه اسرائیل و تشدید حملات در عمق اسرائیل، فرسودگی تشکیلات نظامی صهیونیستی و سردرگمی محاسبات آن آشکار شد. این علی رغم فداکاریهای بزرگی بود که اعضای این محور انجام دادند. اظهارات متعدد رهبران آن نشان میدهد که آنها از این عملیات بیاطلاع بودند، که شاید میزان فداکاریهای انجام شده را توضیح دهد. این عملیات همچنین آگاهی عمومی اعراب و مسلمانان را از مفهوم مقاومت تغییر داد، رژیمهایی را که در حال عادیسازی روابط با اشغالگران بودند، شرمنده کرد و به گفتمان سیاسی مقاومت که در برخی کشورها در محاصره بود، انگیزه بخشید.
مشیک در ادامه سخنان خود گفت: با این حال، نمیتوان نادیده گرفت که عملیاتی که در غزه انجام شد، به اسرائیل توجیهی برای هدف قرار دادن غیرنظامیان و تخریب زیرساختها داد که منجر به خسارات عظیم انسانی و مادی شد. شاید اگر این عملیات از کرانه باختری آغاز میشد، اسرائیل را در داخل شرمنده میکرد و ضعف امنیتی آن را در قلب آنچه «قلمرو خود» میداند، آشکار میکرد. علاوه بر این، استفاده از زور بیش از حد در یک محیط غیرنظامی پرجمعیت در کرانه باختری بدون متحمل شدن هزینه سیاسی سنگین دشوار است. اگرچه اسرائیل در حال حاضر هیچ ترسی از پاسخگویی ندارد.
وی افزود: طوفان الاقصی معادله بازدارندگی بین مقاومت و رژیم صهیونیستی را به طور اساسی تغییر داد. برای اولین بار در دهههای گذشته، نیروهای مقاومت توانستند خطوط دفاعی اسرائیل را بشکنند، وارد شهرکها شوند و عملیات مستقیم زمینی انجام دهند. این امر شکنندگی امنیت اسرائیل را که مدتها به «برتری مطلق» خود میبالید، آشکار کرد. بازدارندگی دیگر صرفاً با در اختیار داشتن موشک یا توانایی پاسخگویی سنجیده نمیشود؛ بلکه مبتنی بر بازدارندگی روانی، اخلاقی و سیاسی است که مقاومت در آن تا حد زیادی موفق بوده است. پس از طوفان الاقصی، اسرائیل محتاطتر شد و اعتماد کمتری به توانایی خود برای حل و فصل یکجانبه یا بازدارندگی داشت. علاوه بر این، وضعیت فرسایشی در چندین جبهه (غزه، لبنان، یمن) ارتش آن را به جای ابتکار عمل، در موقعیت دفاعی قرار داد.
مشیک در پایان سخنان خود مطرح کرد: عملیات طوفان الاقصی تصویر «ارتش شکستناپذیر» را تضعیف کرد و بر جبهه داخلی اسرائیل، چه از نظر مهاجرت معکوس، تشدید تنشهای سیاسی داخلی و چه از نظر فروپاشی اعتماد به رهبری سیاسی و نظامی، تأثیر گذاشت. در سطح بینالمللی، این عملیات نشان داد که ایالات متحده، علیرغم ادعاهایش مبنی بر حمایت از نظم بینالمللی مبتنی بر ارزشها، از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی کاملاً جانبدارانه به سمت اسرائیل متمایل بوده و گفتمان اخلاقی خود را در برابر مردم جهان تضعیف کرده است. در مقابل، کشورهایی که خواستار جهان چندقطبی هستند، مانند چین و روسیه، نتوانستهاند از فرصت استفاده کنند و اعتبار خود را به عنوان قدرتهای جایگزین هژمونی آمریکا ثابت کنند. این کشورها بدون برداشتن گامهای مشخص متناسب با بزرگی جنایت و حادثه، به بیانیههای دیپلماتیک بیروح بسنده کردهاند. این امر سوالات جدی در مورد توانایی و تمایل آنها برای به عهده گرفتن مسئولیتهای رهبری جهانی جایگزین ایجاد میکند. این امر میزان فشاری را که مقاومت فلسطین تحت آن قرار دارد، توضیح میدهد، فشاری که آن را مجبور به پرداخت هزینه میکند تا هیچ طرف دیگری به فکر احیای مقاومت و آزادسازی سرزمین نیفتد.
طوفان الأقصی موجی از آگاهی و همبستگی ایجاد کرد
زینب اصغریان گفت: دو سال پس از آغاز جنگ، غزه به نماد بیداری جهانی بدل شده است. اگر چه گزارش بانک جهانی و اتحادیه اروپا نشان میدهد که خسارات وارده به زیرساختها و منازل بیش از پنجاه میلیارد دلار است اما چنانچه اندیشکده «رَند» نیز میگوید در سطح افکار عمومی، همین فاجعه انسانی باعث دگرگونی جدی در نگاه جهانیان به مسئله فلسطین شده است.
وی افزود: تحلیلهای منتشرشده در اندیشکدههایی مانند «مرکز کارنگی» و «شورای روابط خارجی اروپا» نشان میدهد که جنگ غزه بیش از هر رویداد دیگری در دو دهه اخیر توانسته افکار عمومی جهانی را نسبت به ماهیت اشغالگری اسرائیل آگاهتر کند. رسانههای مستقل، شبکههای دانشگاهی و جنبشهای اجتماعی در اروپا و آمریکا امروز با زبانی صریحتر از گذشته درباره حقوق فلسطینیان سخن میگویند. این تغییر، نوعی آگاهیبخشی جهانی ایجاد کرده است که مشروعیت سیاسی و اخلاقی رژیم صهیونیستی را در سطح بینالمللی تضعیف کرده است. از سوی دیگر، مقاومت فلسطین و بهویژه حماس، علیرغم فشار نظامی و تخریب بیسابقه، در نگاه بخشی از افکار عمومی جهان عرب و جوامع مسلمان مشروعیتی تازه یافته است. به نوشته اندیشکده «MERIP»، این جنگ حماس را از یک بازیگر صرفاً نظامی به نمادی از مقاومت در برابر سلطه تبدیل کرده است. حتی در فضای رسانهای غرب، بخشهایی از جامعه مدنی و نخبگان دانشگاهی اکنون بین مقاومت مردمی و تروریسم تمایز قائل میشوند. در واقع، میتوان گفت غزه امروز تنها میدان نبرد نیست؛ صحنهای است که در آن شکست انسانی اسرائیل، آگاهی جهانی را برانگیخته و تصویر مقاومت را در حافظه سیاسی ملتها بازسازی کرده است. نظم جدید در فلسطین اگر شکل گیرد، بر پایه همین بیداری جهانی و بازتعریف مشروعیت سیاسی فلسطینیان خواهد بود.
این کارشناس ارشد خاورمیانه ادامه داد: محور مقاومت اکنون در مرحلهای از بازسازی و بازتعریف راهبردی قرار دارد. گزارش اندیشکده «ACLED» نشان میدهد که پس از ۷ اکتبر، فشار امنیتی و نظامی بر شبکههای وابسته به ایران افزایش یافته، اما در عین حال، توانایی این محور برای بقا و تطبیق بالا بوده است. در تحلیل اندیشکده «قرن بیستم» (The Century Foundation) آمده است که محور مقاومت را نمیتوان ساختاری شکستخورده دانست؛ بلکه مجموعهای منعطف از بازیگران محلی است که میتواند پس از هر ضربهای بازتولید شود. بر اساس تحلیل «MERIP»، ایران همچنان مقاومت را بخشی از راهبرد منطقهای خود میداند و از آن برای توازنبخشی در برابر اسرائیل و آمریکا بهره میگیرد. در این شرایط، محور مقاومت سه اولویت کلیدی را دنبال میکند: نخست بازسازی توان بازدارندگی و شبکههای تدارکاتی، دوم استفاده از دیپلماسی عمومی و حقوقی برای مشروعیتبخشی به روایت خود، و سوم تلاش برای حضور سیاسی در روندهای آینده فلسطین. به گفته کارشناسان «کارنگی»، اگر محور مقاومت بتواند از منطق صرفاً نظامی عبور کرده و در سازوکارهای سیاسی آینده مشارکت کند، احتمال دارد به یکی از بازیگران تعیینکننده در شکلدهی نظم جدید فلسطینی تبدیل شود.
اصغریان مطرح کرد: در سطح جامعه جهانی، طوفان الأقصی بیتردید موجی از آگاهی و همبستگی بیسابقه ایجاد کرد. از تظاهرات میلیونی در لندن، پاریس و نیویورک تا جنبشهای دانشجویی و تحریمهای مدنی، صدای مخالفت با سیاستهای اشغالگرانه اسرائیل از مرزهای جهان عرب فراتر رفت. طبق گزارش «شورای روابط خارجی اروپا»، در کشورهای غربی شکاف میان دولتها و افکار عمومی در قبال اسرائیل عمیقتر شده است. اما در سطح دولتها، هنوز جبههای واحد و منسجم شکل نگرفته است. منافع راهبردی و وابستگیهای امنیتی به رژیم مانع از شکلگیری ائتلافی جهانی علیه تلآویو شده است. با این حال، همانطور که اندیشکده «کارنگی» اشاره میکند، مشروعیت اخلاقی اسرائیل در نظام بینالملل بهشدت آسیب دیده و حتی متحدان سنتی آن ناچار شدهاند در بیان عمومی از لحن حمایتی خود بکاهند. در نتیجه، میتوان گفت طوفان الأقصی آغازگر شکلگیری نوعی «جبهه اخلاقی جهانی» علیه اشغالگری بوده است؛ جبههای که هرچند رسمی نیست، اما در عرصه افکار عمومی تأثیری ماندگار بر جای گذاشته است.
وی در پایان سخنان خود تاکید کرد: واکنش متناقض غرب به جنگ غزه، یکی از نشانههای بارز بحران در نظم جهانی کنونی است. اندیشکده «کارنگی» در گزارشی اخیر اشاره میکند که ناتوانی نهادهای بینالمللی در مهار خشونت، اعتبار نظم لیبرال و مفهوم «حقوق بشر جهانی» را تضعیف کرده است. بسیاری از تحلیلگران در اندیشکدههای اروپایی و خاورمیانهای معتقدند که این بحران، معیارهای دوگانه غرب را برملا کرده و به بیاعتمادی در جنوب جهانی دامن زده است. در مقابل، کشورهایی چون چین، روسیه و ایران از این خلأ اخلاقی استفاده کردهاند تا نقش خود را بهعنوان میانجی و حامی آرمان فلسطین تقویت کنند. به گفته کارشناسان «مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه»، این روند میتواند نشانهای از گذار به نظمی چندقطبیتر باشد؛ نظمی که در آن مشروعیت دیگر از قدرت نظامی غرب، بلکه از عدالتخواهی و روایتهای مردمی سرچشمه میگیرد. در مجموع، جنگ غزه آزمونی بود برای اعتبار اخلاقی غرب و کارآمدی نهادهای بینالمللی. نتیجه این آزمون، هرچند هنوز نهایی نشده، نشان میدهد که جهان در حال عبور از نظم قدیمی و ورود به دورهای از چندصدایی و بازتعریف ارزشهای جهانی است.