خاک می‌خوریم اما خاک نمی‌دهیم: روایت همبستگی ایرانیان

ملت ایران در طول تاریخ، هرگاه بیگانه‌ای به این سرزمین تاخته، به شکلی شگفت‌انگیز متحد شده و چونان سدی استوار از خاک و هویت خود دفاع کرده است.
– اخبار استانها –

به گزارش بخش استان‌ها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، ملت ایران به‌عنوان یک تمدن کهن چند هزار ساله، همواره ترکیبی از اقوام، زبان‌ها و گروه‌های مختلف بوده است. طبیعی است که چنین جامعه‌ای در طول تاریخ بعضا دچار اختلافاتی شده باشد. اما ویژگی ممتاز ملت ایران، برخلاف بسیاری از ملت‌های دیگر، اتحاد شگفت‌انگیز آنان در برابر دشمنان خارجی است. در هر مقطع از تاریخ، هرگاه بیگانگان به ایران حمله کرده یا فشار آورده‌اند، مردمی که شاید در درون کشور با هم اختلاف داشتند، در برابر بیگانه همچون کوه ایستاده‌اند و انسجامی مثال‌زدنی را پدید آورده‌اند.

اگر به ملت‌های دیگر بنگریم، غالباً در زمان هجوم بیگانگان هر گروه ساز خود را زده و قیام‌های پراکنده‌ای شکل گرفته است؛ اما در ایران وضع به‌گونه‌ای دیگر بوده است. ملت ایران را می‌توان به اجزا یک بتن تشبیه کرد که در حالت عادی به ظاهر از هم جدا هستند، اما در هنگام ضرورت به قدری با استحکام در کنار هم قرار میگیرند که هیچ ضربه‌ای نمیتواند آسیبی بر آن وارد کند، یعنی همان آب و ماسه و سیمان نرم به دیواری بتنی در برابر بیگانگان بدل می‌شود.

یکی از نمونه‌های تاریخی این همبستگی در دوران مشروطه رخ داد. ستارخان، سردار ملی، با اینکه وابستگی و دلبستگی خاصی به حکومت مرکزی نداشت، در برابر تجاوز بیگانگان و دشمنان ایران ایستادگی کرد. او در خاطراتش می‌گوید:

«من هیچ‌وقت گریه نمی‌کنم؛ چون اگر اشک بریزم، آذربایجان شکست می‌خورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین می‌خورد … اما در مشروطه دو بار آن هم در یک روز گریستم.»

او روایت می‌کند که در دوران محاصره تبریز، مردم ماه‌ها بدون غذا و لباس به سر می‌بردند. روزی کودکی را دید که از شدت گرسنگی ریشه علفی را از خاک بیرون کشید و با خاک آن را خورد. ستارخان می‌گوید انتظار داشت مادر کودک او را نفرین کند، اما آن زن فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: «عیبی ندارد پسرم … خاک می‌خوریم اما خاک نمی‌دهیم.» اینجا بود که اشک از چشمان سردار ملی جاری شد.

نمونه‌ای دیگر در جنگ‌های ایران و روسیه در دوران قاجار دیده می‌شود. هرچند فتحعلی‌شاه قاجار به دلیل بی‌کفایتی نتوانست از فرصت‌ها بهره گیرد و نهایتاً قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای بر ایران تحمیل شد، اما علما و مردم ایستادگی بزرگی از خود نشان دادند.

سید محمد مجاهد (فرزند آیت‌الله سید علی طباطبایی صاحب ریاض) با همراهی علمایی چون ملا احمد نراقی، ملا محمدتقی برغانی، و دیگران با وجود نارضایتی از حکومت مرکزی، به ایران آمدند و فتوای جهاد علیه روس صادر کردند و حتی خود سید مجاهد لباس رزم پوشید و در جنگ شرکت کرد. این مجاهدت‌ها، اگرچه به‌دلیل ضعف شاهان به نتیجه مطلوب نرسید، اما نشان داد که خاک ایران برای مردم و علما امری مقدس است و حتی مخالفان حکومت نیز در برابر دشمن خارجی حاضر به کوتاه آمدن نیستند.

این روحیه در دوران معاصر نیز ادامه یافت. در دفاع مقدس، با وجود اختلاف‌های سیاسی و قومی، ملت ایران در کوتاه‌ترین زمان ممکن متحد شد و در برابر رژیم بعث عراق ایستاد. صدام گمان می‌کرد که می‌تواند از شکاف‌های داخلی ایران بهره‌برداری کرده و کشور را ظرف چند هفته فتح کند، اما جنگ هشت سال طول کشید و نهایتاً این ملت بود که پیروز میدان شد.

نمونه تازه‌تر این انسجام را می‌توان در «جنگ 12 روزه» اخیر دید. دشمنان ایران تصور می‌کردند که با ترور فرماندهان ارشد نظامی و فشار روانی، مردم از حکومت فاصله خواهند گرفت و حتی ممکن است گروه‌هایی از داخل به خیابان‌ها آمده و به پروژه دشمن کمک کنند. اما نتیجه برعکس شد: ملت ایران یکپارچه و همدل، مانند صخره‌ای استوار در برابر این فشار ایستاد و نشان داد که همبستگی ملی نه یک شعار بلکه حقیقتی ریشه‌دار در تاریخ ایران است.

بنابراین می‌توان گفت در طول تاریخ، هرچند ملت ایران بعضا به صورت طبیعی در عرصه داخلی دچار اختلاف نظرها، رقابت‌ها و… بوده است، اما در برابر بیگانگان همیشه سدّی عظیم و شکست‌ناپذیر ساخته است. چه در برابر تجاوز نظامی و چه در برابر تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی، ایرانیان نشان داده‌اند که اگرچه «خاک می‌خورند، اما خاک نمی‌دهند.»

یادداشت از: حجت‌الاسلام جبار امرایی، پژوهشگر تاریخ معاصر

انتهای پیام/

 

منابع خبر:‌ © ‌خبرگزاری تسنیم
دکمه بازگشت به بالا
هوش مصنوعی خبری قاصدک (در حال توسعه)