روایت خبرنگار تسنیم از دیدار هزاران دانش‌آموز و دانشجو با امام خامنه‌ای/ آغاز دلدادگی + تصاویر

این گزارش روایتی است جذاب، از هزاران دانش‌آموز و دانشجو که از دل ایران برخاستند، با پرچم در دست و اشک در چشم، تا صبح حسینیه امام خمینی(ره) را به دریایی از صلوات، شور و عشق به رهبرشان بدل کنند؛ روزی که به واسطه این رویداد خاص، ایمان و امید درهم آمیخت.
استانها

به گزارش بخش استان‌ها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از تهران، از همان نخستین ساعات صبح، کوچه‌های منتهی به بیت رهبری رنگ دیگری داشتند. هوای نیمه‌سرد پاییزی با عطر حضور قشری مهم و آینده ساز و صدای صلوات آنان در هم آمیخته بود. از گوشه و کنار ایران آمده بودند؛ نوجوانان دبیرستانی و دانشجویانی از شهرهای دور و نزدیک، بعضی با لهجه شیرین شمالی، بعضی با لباس‌های محلی جنوب، و جمعی از دل کویر.

در دست‌هایشان کارت‌های دعوتی بود که چون گنجی کوچک محکم گرفته بودند. قدم‌هایشان تند بود، انگار می‌ترسیدند تأخیر کنند و لحظه دیدار را از دست بدهند. کوچه‌های اطراف حسینیه امام خمینی(ره) از همان ابتدای صبح پر شده بود از جمعیتی که شوق در چشمانشان برق می‌زد.

امام خامنه‌ای: اختلاف جمهوری اسلامی و آمریکا، ذاتی است و نه تاکتیکی

در این میان، عده‌ای از مربیان و سرپرستان دانش‌آموزان بودند که کارت حضور در حسینیه را نگرفته بودند. ایستاده بودند گوشه‌ای از خیابان فلسطین، آرام و بی‌کلام، و نگاهشان را به موج جمعیت دوخته بودند. لبخندهای محو روی چهره‌شان پیدا بود، اما در نگاهشان غمی لطیف می‌درخشید؛ انگار دلتنگ لحظه‌ای بودند که در آن حضور نداشتند. بعضی زیر لب می‌گفتند: «کاش ما هم کارت داشتیم…» و بعد سریع لبخندی می‌زدند تا شاگردانشان نفهمند دل‌شان گرفته است.

پشت گیت اول؛ صف انتظار و صلوات

صفی چند صد متری در پشت گیت اول بازرسی شکل گرفته بود. نوجوانان در صف، بی‌تابی می‌کردند و هر چند دقیقه یک بار با صدای بلند صلوات می‌فرستادند. از هر گوشه، یکی شروع می‌کرد و بلافاصله جمعیت پاسخ می‌داد: «اللهم صلّ علی محمد و آل محمد…» و فضا از عشق و صدا پر می‌شد.

مأموران با لبخند کارت‌ها را چک می‌کردند و هر گروه را پس از بازرسی کوتاهی به سمت حسینیه هدایت می‌کردند. اما حتی در همین مسیر بازرسی، موجی از شادمانی و صمیمیت جاری بود؛ هر چند دقیقه کسی شعری می‌خواند، یکی شعار می‌داد، دیگری برای همراهش از خاطره دیدار سال قبل می‌گفت.

چای صلواتی در آستانه دیدار

در ورودی حسینیه، ایستگاه صلواتی برپا بود. چند داوطلب با لباس‌های متحدالشکل، چای و کیک پخش می‌کردند. بخار چای در هوای خنک صبح بالا می‌رفت و لبخندها را روشن‌تر می‌کرد. یکی از دانش‌آموزان که فنجان چای را گرفته بود، رو به دوستش گفت: «انگار همین چای، طعم انتظار داره!» و هر دو خندیدند. این ایستگاه کوچک، گرمایی عجیب داشت، نه فقط از چای، بلکه از دست‌هایی که آن را تعارف می‌کردند.

رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای ,

درون حسینیه، شور عجیبی جریان داشت. نوجوانان و جوانان در تلاش بودند تا جای بهتری برای نشستن پیدا کنند. هر کسی دلش می‌خواست به جایگاهی نزدیک‌تر برسد تا دید بهتری به صندلی سبزرنگ معروف مقابل حسینیه داشته باشد؛ همان صندلی که همیشه رهبر انقلاب در دیدارهای عمومی بر آن می‌نشینند. صدای گفت‌وگوها و خنده‌ها در فضا می‌پیچید.

یکی به شوخی می‌گفت: «اگه جلوتر بشینم، قول می‌دم موقع نگاه حضرت آقا، مستقیم تو چشماش نگاه کنم!» و دیگری با خنده جواب می‌داد: «منم قول می‌دم اشک‌مو قایم نکنم!» حسینیه پر شده بود از لبخند، اشتیاق و هیجان.

پرچم‌های سه رنگ ایران در دستان دانش‌آموزان می‌درخشید. شال‌های زرد و آبی سازمان دانش‌آموزی و شال‌های مخصوص اتحادیه انجمن‌های اسلامی بر دوش بسیاری از نوجوانان دیده می‌شد و ترکیب رنگ‌ها منظره‌ای دل‌انگیز ساخته بود. فضای حسینیه، جوان و پرانرژی شده بود، مثل یک مراسم بزرگ ملی که با ذکر و شعار در هم آمیخته باشد.

رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای ,

یوسف بیا اینجا!

حدود ساعت هشت‌ونیم صبح، حسینیه امام خمینی دیگر جای خالی نداشت. جمعیت تا انتهای سالن نشسته بودند و راهروها پر شده بود. خبرنگاران میان جمع حرکت می‌کردند و دوربین‌ها را آماده نگه داشته بودند. ناگهان صدایی از میان جمعیت برخاست؛ صدای رسا و شوخ‌طبع چند نوجوان که فریاد زدند: «یوسف! بیا اینجا!»

جمعی از حاضران خندیدند و نگاه‌ها به سمت یوسف سلامی، خبرنگار صداوسیما چرخید. نوجوان‌ها مشتاق بودند تا تصویرشان در گزارش خبری ثبت شود. یوسف با لبخند دست تکان داد و گفت: «قول می‌دم همه‌تون تو تصویر بیاین!» و جمعیت برایش کف زدند. این لحظه، صحنه‌ای از صمیمیت بی‌تکلف میان نسل جدید و چهره‌های رسانه‌ای بود که در حافظه‌ حسینیه ماند.

دقایقی تا دیدار؛ دل‌نگرانی در اوج امید

رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای ,

چند قدم آن‌طرف‌تر، گروهی از نوجوانان با ماژیک‌های رنگی مشغول نوشتن شعار روی شال‌ها و کف دستانشان بودند. روی دست یکی نوشته بود: «جانم فدای رهبر» و روی شال دیگری نقش بسته بود: «ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده».

بعضی‌ها پرچم‌ها را بوسیده و روی دوش گذاشته بودند. حسینیه از فریادها و شعارهای همدلانه می‌لرزید: «عشق فقط عشق علی، رهبر فقط سید علی!» و در ادامه، هماهنگ و پرشور: «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست!»

بسیاری از دانش‌آموزان از نیمه‌شب بیدار مانده بودند. یکی از دانشجویان می‌گفت: «از چهار و نیم صبح راه افتادیم، ولی اصلاً خسته نیستم.» با اینکه چشمانشان از کم‌خوابی نیمه‌خمار بود، اما برق شور در نگاهشان بیدارتر از همیشه می‌درخشید.

سرود «ای ایران» و طنین غرور

با این حال، چینش جایگاه و نبود صندلی سبزرنگ معروف که معمولاً مقام معظم رهبری در دیدارهای عمومی روی آن می‌نشینند، اندکی دل‌نگرانی میان جمع انداخته بود؛ زمزمه‌هایی در گوش‌ها می‌پیچید که نکند امروز رهبر شخصاً نیایند. اما هر بار که این نگرانی در دل‌ها می‌آمد، فریاد صلوات و شعارهای بلند، امید را برمی‌گرداند.

لحظه‌ای بعد، صدای همخوانی سرود «ای ایران» بلند شد. همه با هم خواندند، پرچم‌ها بالا رفت، رنگ‌ها در هم تنید، و حسینیه امام خمینی تبدیل شد به دریای هم‌صدا. این همان سرودی بود که رهبر انقلاب پس از جنگ 12 روزه به حاج محمود کریمی توصیه کرده بودند بخواند؛ حالا هزاران نوجوان آن را با جان می‌خواندند.

ساعت 9 و 15 دقیقه صبح قاری قرآن پشت تریبون رفت. صدای تلاوت آیاتی چند از کلام‌الله مجید در فضا پیچید و سکوتی از احترام همه را فرا گرفت. سپس سرود جمهوری اسلامی پخش شد و همگی ایستادند. پرچم‌های کوچک در دستانشان به اهتزاز درآمد و موجی از غرور ملی در حسینیه به راه افتاد.

رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای ,

رسالت بوذری، مجری آشنا و خوش‌بیان تلویزیون، پشت تریبون قرار گرفت و از مرشد خوش صدا و خوش بیان دعوت کرد تا برای حاضران برنامه اجرا کند؛ اجرای مرشد همانا و جاری شدن فریادهای «یا علی (ع)» بر لبان حاضران در حسینیه همان! عجب صحنه‌ای رقم خورد با اجرای برنامه مرشد و همراهی حاضران!

بوذری سپس با لبخند از پنج خانواده معظم شهدا دعوت کرد تا برای حاضران سخن بگویند؛ دختر شهید سلامی، پسر شهید طهرانچی و چند تن از خانواده‌های شهدای والامقام جنگ دوازده‌روزه. جمعیت با احترام گوش می‌داد اما شعارها لحظه‌ای خاموش نمی‌شد. ناگهان، موج فریاد «حیدر، حیدر» از میان جمع برخاست. صدا به سقف خورد، انعکاس یافت و در فضا پیچید. آن لحظه همه یک چیز می‌خواستند: حضور امام خامنه‌ای.

رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای ,

صندلی سبز آمد، دل‌ها آرام گرفت

در همین لحظه بود که همه چیز تغییر کرد. تریبون پایین آمد، صندلی سبزرنگ در جایگاه قرار گرفت، و همهمه جمعیت ناگهان به فریاد تکبیر تبدیل شد. اشک و لبخند با هم جاری شد. کسی گفت: «دیدی؟ خودش میاد!» و بغض‌ها ترکید. فضای حسینیه به لرزه درآمد.

وقتی خانواده‌های شهدا صحبت می‌کردند، جمعیت با دقت گوش می‌داد. صدای گریه آرام چند نوجوان در میان جمع شنیده می‌شد. دختر یکی از شهدا از صبر پدر گفت و جمعیت زیر لب صلوات فرستاد. اشک‌ها از گونه‌ها پایین می‌آمدند بی‌آنکه کسی بخواهد پنهان‌شان کند. این اشک‌ها، اشک اندوه نبودند؛ اشک دلدادگی بودند.

لحظه ورود آقا؛ لحظه شکفتن لبخندها

رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای ,

ورود رهبر انقلاب با موجی از فریاد همراه شد. جمعیت از جا برخاست، بعضی روی صندلی‌ها ایستادند تا بهتر ببینند. فریادهای «حیدر، حیدر» به اوج رسید و حسینیه به دریایی از صلوات و اشک تبدیل شد. نوجوانی در ردیف جلو زیر لب گفت: «خدایا شکرت، بالاخره دیدمش!» و اشک روی صورتش لغزید.

لحظه‌ای بعد، حاج صادق آهنگران به پشت تریبون رفت. جمعیت با شنیدن صدایش به وجد آمد. سرود «مرگ بر آمریکا» را خواند و هزاران نفر با او هم‌صدا شدند. حسینیه لرزید از فریاد، از ایمان، از وحدت.

رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای ,

سکوتی که با صدا معنا گرفت…

اما به محض آغاز سخنان مقام معظم رهبری، سکوتی کامل بر فضا حاکم شد. هیچ‌کس تکان نمی‌خورد. صدای آرام و استوار ایشان در فضای حسینیه طنین می‌انداخت. سخنانشان درباره اهمیت تسخیر لانه جاسوسی بود و نقش جوانان در آن رویداد تاریخی. در میان صحبت‌ها، چند بار با مهربانی خاصی جوانان را به نماز اول وقت سفارش کردند؛ جمله‌ای ساده اما در دل‌ها ماند.

رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , رهبر انقلاب , تسنیم , دانشجو , دانش آموزان , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای ,

چند بار شعار «الله‌اکبر» فضای حسینیه را پر کرد، و هر بار رهبر لبخند زدند. نور مهربانی در چهره‌شان پیدا بود و همین لبخندها، دل‌ها را گرم‌تر می‌کرد. نوجوانی گفت: «همین یه لبخندش، خستگی یه عمرم رو برد.»

وقتی سخنان رهبر به پایان رسید و ایشان از جایگاه برخاستند، جمعیت هنوز سر پا بود. صدای صلوات‌ها و شعار «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست» دوباره بلند شد و تا بیرون حسینیه ادامه یافت. هیچ‌کس نمی‌خواست این لحظه تمام شود.

پایان دیدار، آغاز دلدادگی…

نزدیک اذان ظهر، جمعیت کم‌کم به سمت خروجی حرکت کرد. چهره‌ها آرام اما لبخندها عمیق‌تر شده بود. انگار هر کس چیزی از آن دیدار با خود می‌برد: ایمان، انگیزه یا اشکی که هنوز روی گونه خشک نشده بود.

بیرون از حسینیه، کوچه‌ها دوباره پر از صلوات شد. مربیانی که صبح پشت در مانده بودند، حالا با شوق شاگردانشان را در آغوش می‌کشیدند. یکی گفت: «دیدی بچه‌ها؟ شما نماینده ما بودین اونجا.» و لبخندش آرام و صادق بود.

آن روز، نه فقط دیداری برگزار شد، بلکه نسلی تازه در ایمانش تجدید عهد کرد. نسلی که پرچم در دست داشت و امید در دل، نسلی که شعارش از ته دل می‌آمد: «ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده.»

وقتی آخرین گروه از حسینیه خارج شدند، پرچم‌ها هنوز در باد می‌لرزیدند. بوی چای صلواتی و صدای صلوات‌ها هنوز در هوا مانده بود. حسینیه امام خمینی، شاهد روزی بود که در حافظه این سرزمین ماندگار شد؛ روزی که در آن، رهبر معظم انقلاب لبخند زد و نسل جوان ایران، ایمانش را فریاد زد.

انتهای پیام/363/

 

 

منابع خبر:‌ © ‌خبرگزاری تسنیم
دکمه بازگشت به بالا