تولد ایمان در خون همکلاسیهای آسمانی؛ از آبان 57 تا خرداد 1404

خبرگزاری تسنیم ـ یادداشت ـ |فرنگیس حمزهیی| شرایط سیاسی و اجتماعی ایران بعد از رای اعتماد به جعفر شریف امامی رو به وخامت گذاشت، یازدهم و دوازدهم آبان تظاهرات در دانشگاه تهران بدون درگیری پایان یافت اما شنبه 13 آبان 1357 گروههای دانشآموزی به دنبال تعطیل شدن مدارس به دانشگاه تهران رفتند.
در این میان دانشآموزان و نوجوانان شور و حال دیگری داشتند، آنها در حالی که مدارس را تعطیل کرده به سمت دانشگاه تهران حرکت کردند و به همراه دانشجویان و گروههای دیگری از مردم در زمین چمن دانشگاه اجتماع کردند.
مأموران شاه از ساعت 11 صبح محاصره دانشگاه را آغاز کردند، اجتماع کنندگان اما صدای خود را رساتر کرده و با فریاد اللهاکبر، لرزه بر اندام مأموران مسلح شاه افکندند، ماموران اما به داخل محوطه دانشگاه گاز اشکآور شلیک کردند.
تظاهرکنندگان با روشن کردن آتش اقدام به خنثیسازی اثر گازهای اشکآور کردند اما در این هنگام تیراندازی آغاز شد و جوانان و نوجوانان بیگناه، یکی پس از دیگری در خون خود غلتیدند و صدها نفر نیز مجروح شدند. این تظاهرات خونین شش ساعت ادامه داشت.
در برگهای تقویم، سیزده آبان تنها یک عدد نیست؛ نشانی است از روزی که کودکان این سرزمین، فهمیدند قلم هم میتواند شهادت بنویسد، این روز روایت جوانانی است که با شور مدرسه در دل و عشق وطن در سینه، درس آزادی را نه از کتاب، که از چمن دانشگاه تهران آغاز کردند؛ روزی که دانشآموزان ایرانی برای نخستینبار در تاریخ، مدرسه را به سنگر بدل کردند.
آن شنبه کذایی سیزدهم آبان، آتشی دیگر بود؛ صدها نوجوان از مدارس تعطیلشده به سمت دانشگاه رهسپار شدند، گروهگروه و دستدردست، تا صدای اعتراضشان را در زمین چمن فریاد کنند. در میان آن دریای خون، نامهایی جاودان ماند، چون ایرج استادحسین، منوچهر شجاعی، محمدعلی بیات، مصطفی حاجیان و علیاصغر مطلبنیا نیز در محوطه دانشگاه تهران به خاک افتادند؛ همکلاسیهای آسمانی که بذر صداقت و انقلاب را در دل وطن کاشتند.
دانشآموزان انقلابی برای به دست آوردن انقلاب خمینی بزرگ همچنان خون میدادند و حاضر نبودند زیر یوغ حکومتی بروند که به دانشآموزانش هم رحم نمیکند و از دم گلولههای تفنگ ماموران پهلوی میگذراند، روزی در زمستان 57، در کنار دبستان محمدیه بندرعباس یکی شعارِ «مرگ بر شاه» بر لب داشت که که با وجود سن کم با صف انقلابی های ضد رژیم شاه پیوست و فعالیت های انقلابی خود را آغاز کرد.
نخستین شهید دانش آموز 13 ساله شهر بندرعباس که اعلامیههای امام خمینی را با دستهای کوچک خود مینوشت و در کشوی میز همکلاسیها میگذاشت. کپسول گاز اشکآور به سرش خورد و خونش فواره زد.
دوستانش همان خون را بر دیوار مدرسه نوشتند تا سالها بعد، درس ماندگار آزادی باشد. سایانی در وصیت کوتاه خود نوشته بود: «کاری که قصد انجامش را دارم، پیش از گفتار با کردار نشان خواهم داد؛ زیرا عمل من نقشه مرا به جهانیان ظاهر میکند».
دو سال بعد، امام خمینی در دومین سالگرد پیروزی انقلاب، در وصف آن نسل فرمودند: «رهبر ما آن طفل سیزدهسالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک زیر تانک دشمن رفت و خود نیز شربت شهادت نوشید، آن نوجوان، محمدحسین فهمیده بود؛ فرزند پامنار قم که با جان خود تانک دشمن را متوقف کرد و به نماد جاودان ایمان بدل شد.
تولد ایمان در خون نوجوانان ایرانِجان
قصه شهادت نوجوانان غیور ایرانِ جان به اینجا ختم نمیشود؛ دفاع از حق این بار برای دانشآموزان ایرانی جور دیگری رقم خورد؛ یک روز مانده به آغاز کلاسهای درس دانشآموزان انقلابی؛ این بار اما دشمن خارجی با تحریک شیطان بزرگ که نتوانسته بود از گلآلود کردن 13 آبان1357( سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی و روز دانش آموز) ماهی بزرگی صید کند، 31 شهریورماه سال 1359 وارد معرکه شد.
از مهرماه سال 59 دیگر نوبت «محمدحسین فهمیده» پامنار قم، «جعفر قاسمنژاد» خطه شمال، «حمید پایدارفر» اصفهانی تا بهنام محمدی خرمشهر مقاوم بود، آنها نیز چون سید مهدی سید فاطمی، سید شهیدان 13 آبان 57 نسل مدرسه و شهادت شدند؛ دانشآموزانی که مداد را با نارنجک و دفتر را با جبهه عوض کردند تا معنای «دانشآموز» در لغتنامه تاریخ ایران، هموزن «فداکاری» شود.
روز 13 آبان، یادآور حماسه دانشآموزان در محوطه مقابل دانشگاه تهران در سال 1357، مجالی برای دوباره گفتن از راه فهمیدههاست؛ از «حبیبالله آبسواران» کناوری بندرعباس و «ابراهیم سلامتی» جزیره هرمز تا شهید محمدمهدی حسینی کهنوج کرمان و تا «رضا لیاقت» دانشآموز دبیرستان کاشانی مشهد.
شهید فهمیده باایمانی که با یک نارنجک به زیر تانک دشمن بعثی رفت تا شهید بهنام محمدی سرزبان دار فرزند جنوب(خرمشهر) که با یک اسلحه غنیمتی هفت سرباز عراقی را اسیر کرده بود، هر در دفاع از میهن در سال 1359 در خرمشهر به شهادت رسیدند؛ همه این همکلاسیهای انقلاب پای کار انقلاب آمدند و هشت سال با نثار خونشان حافظ جان، ناموس و ایران شدند.
امام خامنهای، 12 آبانماه سال 1389 در یادآوری عظمت قیام و شهادت دانشآموزان در یومالله 13 آبان فرمودند: «مطلب بسیار مهم سومی که پشت سر این نماد قرار دارد، قضیه دانشآموزان سال 1357 است، در سال 57 جوانهای ما، نوجوانهای ما، دانشآموزان دبیرستانی ما به عنوان پاکترین و بیآلایشترین قشرها توی میدان آمدند و کشته شدند، سیزده آبان روز کشتار دانشآموزان است توی همین خیابانهای تهران. وقتی این نوجوانها و جوانها توی میدان آمدند و فریاد چهارده سال قبل امام را در فضا انعکاس دادند، جلادان مزدور آمریکا از اینها انتقام گرفتند؛ روی اینها آتش گشودند، خون اینها روی آسفالت خیابانهای تهران ریخت و آن را رنگین کرد…»
آری فهرست شهیدان دانشآموز ایرانِ جان کوتاه نیست؛ دشمنی که از خون کودکان غزه سیر نشده بود، این بار در تحریک «شیطان بزرگ»، در خاک ایران تیغ بر بیپناهترینها کشیده شد؛ 23 خرداد 1404، آسفالت شهرهایی از ایران، با خون کودکان کلاس اول رنگین شد و رؤیای مداد و تخته را برای همیشه خاموش کرد.
خرداد امسال جور دیگری ورق خورد، شیطان بزرگ این بار جنایتکاری که از خون کودکان غزه سیر نشده بود را وادار به کشتن نونهالان و نوجوانان باغ سرسبز ایران کرد؛ دانشآموزانی که قرار گذاشته بودند، بعد از پایان امتحاناتشان به پابوس امام مهربانیها بروند و با قصه تیر و کمان مادربزرگهایی که از شالیزار همه چیز را دیده بود، همراه شوند اما بمبهای جنایتکاران بزرگ تاریخ امانشان نداد.
در خردادماه 1404، بُرگی دیگر بر دفتر خون افزوده شد؛ جنگ تحمیلی دوازدهروزه که دوباره دستان دشمن را به سمت کلاس درسِ کودکان ایران دراز کرد. در این جنگ کوتاه اما سنگین، 34 دانشآموز شهید شدند؛ 22 تَن از تهران و باقی از استانهای دیگر. بیشترشان از دورههای ابتدایی بودند، کودکانی با کیف نویی که آرزوی حس کردن زنگ مدرسه را داشتند. در میان آنها، علیسان جباری و طه بهروزی از تبریز کوچکترین شهیدان بودند؛ قرار بود مهرماه امسال نخستین روز مدرسهشان را جشن بگیرند، اما سهمشان از دنیا «پرواز» شد.
13 سال 1357 آن روز، فریاد نوجوانان، تاریخ را بیدار کرد و امروز، آموزگار هر کودک این سرزمین، همان «درس مقاومت» است که از آن روز در دفتر ایران نوشته شد، از خاک دانشگاه تهران تا غبار غزه، از خون فهمیده تا اشک مادران خرداد 1404، مضمون تکراری تاریخ ایران و مقاومت همان است؛ کلاس درس بشر، هنوز در زمین جاری است و معلم امروز آن، همکلاسیهای آسمانیاند.
امروز سهشنبه در 13 آبانماه 1404 در روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، در جنگ تحمیلی 12 روزه آمریکا و اسراییل جنایتکار دیگر 34 دانشآموز ایرانِ جان در کنار همکلاسیهایشان نیستند و در کلاسهای درس جایشان خالی است؛ کودکانی چون «علیسان جباری و فاطمه ساداتی ارمکی» رؤیای مدرسه، آینده و بازیهای کودکانه در دل داشتند که اگر بودند حتما از بین آنها تعدادی دانشمندانی بزرگ میشدند.
روز دانشآموز، روز تولد ایمان در خون نوجوانان ایرانِجان، دیگر تنها یادآور یک واقعه تلخ نیست؛ نشان راهی است که از انقلاب تا امروز امتداد یافته؛ مسیری از «ایمان دبستانیها» در دانشگاه تهران تا «مقاومت فهمیدهها» در خرمشهر پرافتخار. آن روز، مداد از کتاب جدا شد و بر سینه خاک نوشت: از ما بپرسید، معناى آزادی چیست؟
انتهای پیام/864