عدالت از اندیشه فارابی تا دولت‌های امروز

در فلسفه سیاسی فارابی بر خلاف فلسفه سیاسی هابز، فرد، اجتماع و دولت داریم، ایشان در عین توجه به فرد، فردگرا نیست و اصالت فرد در کنار اجتماع است.
استانها

به گزارش بخش استان‌ها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، در بحث عدالت در روابط دولت و ملت، چند دیدگاه و نظریه وجود دارد؛ یک دیدگاه، لیبرالی و دیدگاه دیگر اجتماعی و نظریه سوم هم نظریات پست لیبرال است.

با توجه به اینکه نظریات لیبرال توجه بیشتری بر لزوم رعایت آزادی‌های فردی، انتخاب افراد و خیرات اجتماعی دارند این نظریه مورد توجه خواهد بود، البته در بین این نظریات، نظریه اجتماع‌گرایان نسبت نزدیک‌تری با نظریه فارابی دارد؛ البته عرض نمی‌کنم فارابی، اجتماع‌گرا بود، اجتماع‌گرایان نیز طیف گسترده‌ای هستند که نمی‌توان گفت فارابی همانی را گفته که اجتماع‌گرایان گفته‌اند، بلکه می‌گوییم مشابهت‌هایی با همدیگر دارند ولو مشابهت از دور.

سه شرط فرمانروایی از نگاه فارابی 

فارابی معتقد به فضایل انسانی و وظایف دولت در قبال تحقق این مهم است، اظهار کرد: تأکید فارابی بر این نکته، او را از لیبرال‌ها دور می‌کند و اگر قرار است به گروهی نزدیک شود به اجتماع‌گرایان آن هم با تقریری خاص. فارابی از فرد شروع کرده است اما در فرد متوقف نمی‌ماند و به اجتماع می‌رسد و شکل‌گیری حکومت و دولت مسبوق به وجود اجتماع خواهد شد؛ لذا اجتماع، تقدم رتبی بر دولت و حکومت دارد و دولت در خدمت اجتماع است؛ در حقیقت تقدم و اصالت با اجتماع است.

در فلسفه سیاسی فارابی بر خلاف فلسفه سیاسی هابز، فرد، اجتماع و دولت داریم، ایشان در عین توجه به فرد، فردگرا نیست و اصالت فرد در کنار اجتماع است. وقتی قصد داریم یک مدینه فاضله داشته باشیم چگونه فرد فاضل را تشخیص دهیم؟ 

فارابی فرمانروایی را دارای سه شرط می‌داند؛ علم نظری، علم عملی و تعقل؛ مراد ایشان از علم نظری نیز نگاهی الهی به جهان هستی و جهان انسانی است و اینکه انسان از مبدأ، معاد و حقیقت انسان خبر داشته باشد. در مورد علم عملی منظور فارابی، آگاهی به حقیقت فضائل اخلاقی انسان است و منظور از تعقل این است که ما وقتی قصد داریم زندگی اجتماعی سیاسی انسان را سامان دهیم باید از تجارب بشری بهره ببریم.

امروزه اگر بخواهیم از مفهوم تعقل در معنای مدنظر فارابی استفاده کنیم کار یک فرد، دانشگاه و پژوهشگاه نیست، باید کل نظام دانشی، پژوهشی، افکار عمومی و اطلاعات بین مردم با هم جمع شوند و مورد استفاده قرار بگیرند که البته لوازمی دارد.

ما باید بازگردیم و برخی پرسش‌ها را بازخوانی کنیم، مثلا در یک جامعه فرضی مانند آمریکا، فرانسه، افغانستان، عراق و ایران و …، سؤال این است که آیا دولت عادلانه سر کار آمده است؟ با توجه به اینکه ما قصد داریم در چارچوب فلسفه فارابی پاسخ دهیم، منظور این است که آیا این دولت دارای کفایت و شایستگی لازم است یا خیر؟

این نیز به ادعا نیست و باید دید آیا دولتمردان از کفایت و شایستگی مدنظر فارابی برخوردار هستند یا خیر و مفهوم تعقل چگونه در بیین آنان محقق شده است، همچنین آیا مردم دولت را دارای شایستگی و کفایت می‌دانند یا نمی‌دانند؟ اگر مردم این مقام را برای دولت قائل نباشند در این صورت چنین دولتی، از پشتیبانی مردمی برخوردار نیست و نمی‌تواند سر کار بیاید.

حاکمیت انبیاء بر عقول مردم

ممکن است سؤال مطرح شود که در مورد پیامبران الهی چه نظری دارید؛ جواب اینکه پیامبران وقتی مبعوث می‌شدند با مردم گفت‌وگو کرده و به آنان آگاهی داده و عقول آنان را مخاطب قرار می‌دادند و در نتیجه مردمی که به صلاحیت‌های علمی لازم رسیده بودند متوجه می‌شدند که آیا او پیامبر است یا نه، فاضل است یا خیر؟

آیا دولت عادلانه عمل می‌کند؟ چیزی که به ذهن بنده می‌رسد آن است که بگوییم دولت طبق قانون عمل می‌کند و از جایی که قانون عادلانه تنظیم شده است دولت نیز عادلانه رفتار می‌کند؛ در اینجا می‌پرسیم آیا خود قانون، عادلانه است یا خیر؟ و عادلانه بودن قانون را از کجا تشخیص دهیم؛ امثال فارابی، بوعلی، شیخ اشراق و … بر سر سفره اهل بیت(ع) و قرآن نشسته‌اند، احکام و مطالب قرآن به گونه‌ای است که عرب جاهلی نیز اذعان داشت این احکام عادلانه است و آن را می‌پذیرفت. در شرایط کنونی چگونه بفهمیم که در یک جامعه فرضی، قوانین عادلانه است یا خیر.

سؤال دیگر این است که آیا دولت، ضروریات اولیه و سعادت نسبی مردم را تأمین می‌کند؟ و آیا مردم در برابر قانون و دولت برابر هستند؟ سؤال دیگر اینکه آیا دولت عادلانه شکل گرفته است یا خیر که باز پرسش‌هایی مطرح می‌شود از جمله اینکه آیا دولت عادلانه عمل می‌کند و سامان او اصلا قانونی هست یا خیر؛ فرض کنید دولتی مانند انگلیس مدعی است که قانونی عمل می‌کند اما سؤال این است که آیا قانونی که او عمل می‌کند اصلا عادلانه هست؟ اهداف دولت را که سعادت دنیوی و اخروی مردم است اصلا تأمین می‌کند یا خیر، صرف ادعا ثمری ندارد.

لزوم توازن قدرت بین دولت و ملت

آیا واقعا توازن قدرت بین دولت و مردم برقرار است یا خیر؟ در حال حاضر این موضوع به مسئله تبدیل شده است؛ در کشورهایی چون آمریکا و فرانسه، مردم طبق قانون به فرض عادلانه و درست به فردی رأی داده‌اند اما آیا توازن قدرت بین مردم و دولت وجود دارد و مردم امکان نظارت و بازخواست حکومت را دارند یا خیر؟ 

به نظر بنده پرسش‌های فوق از جنبه نظری و عملی قابل بحث است و پرونده عدالت سیاسی از منظر فلسفه فارابی پرونده بازی است و مطالبی که گفته شد خطوط کلی از فلسفه سیاسی ایشان است و باید وارد مباحث جزئی‌تر شویم تا ببینیم پاسخ فلسفه فارابی به این پرسش‌ها چیست.

یادداشت از حجت الاسلام احمدرضا یزدانی مقدم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

انتهای پیام /

 

 

منابع خبر:‌ © ‌خبرگزاری تسنیم
دکمه بازگشت به بالا