دو چهره‌ قدرت در نگاه میرزای نائینی

به تعبیر نائینی، استبداد نه صرفاً انحراف سیاسی، بلکه «شرک عملی» در ربوبیت خداوند است؛ چرا که سلطانِ تملیکی، خود را در مقام ربوبیت بر بندگان می‌نشاند؛ اما ولایت، نه سلطه بر دیگران، بلکه پیوندی از جنسِ محبت و معرفت است.
حوزه امام و رهبری

به گزارش بخش سیاسی وبانگاه به نقل از گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم حجت‌الاسلام دکتر محمدعلی رنجبر عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم (ع) در یادداشتی با عنوان «دو چهره‌ قدرت در نگاه میرزای نائینی» نوشت: مرحوم میرزای نائینی از نادر اندیشمندانی است که در بطن سنت فقهی، به درونِ ماهیت «قدرت سیاسی» چشم دوخت. او در روزگاری می‌زیست که قدرت، چهره‌ای استبدادی داشت و سلطنت، خود را سایه‌ی خدا می‌پنداشت. در چنین فضایی، نائینی در رساله‌ی درخشان خود، تنبیه‌الامة و تنزیه‌الملة، پرده از دو گونه‌ی بنیادین حکومت برداشت: «حکومت تملیکیه» و «حکومت ولایتیه».

در نگاه او، این دو گونه، صرفاً دو شکل از اداره‌ی جامعه نیستند، بلکه دو فلسفه‌ی متقابل از قدرت‌اند؛ دو تفسیر از نسبت انسان با خدا و حاکمیت.

در «حکومت تملیکیه»، قدرت، همانند مال و مِلک است. حاکم، خود را «مالکِ رقاب مردم» می‌بیند و سلطنت را حق شخصی خویش می‌داند. در این نگاه، جامعه، مزرعه‌ی شخصی سلطان است و رعیت، ابزار دوام فرمانروایی او.

قدرت در این منطق، «تملیکی» است؛ یعنی نه از مردم برمی‌خیزد، نه به آنان بازمی‌گردد. منشأ آن زور است و غایتش حفظ سلطه. در چنین ساختاری، سیاست به بازاری از خرید و فروش نفوذ بدل می‌شود و عدالت در پای اراده‌ی شخصی سلطان قربانی می‌گردد.

شهروند، نه شریک، که «مملوک» است؛ و اطاعت، نه برآمده از معرفت، بلکه زاده‌ی ترس است. در این جهان، «قدرت» در دست‌ها انباشته می‌شود، نه در دل‌ها جاری؛ و فاصله‌ی حاکم و مردم، فاصله‌ی مالک و مملوک است.

اما در «حکومت ولایتیه»، قدرت دیگر مِلک نیست، امانت است. در این منطق، حاکم نه مالک مردم، بلکه امین خدا و مردم است. ولایت، نوعی رابطه‌ی الهی است که از «هدایت» برمی‌خیزد، نه از «تسلط».

نائینی این حقیقت را به‌زیبایی در نسبت میان «ولایت» و «ولاء» تبیین می‌کند. ولایت، نه سلطه بر دیگران، بلکه پیوندی از جنسِ محبت و معرفت است. میان حاکم و مردم، رابطه‌ای دو سویه برقرار است: حاکم، ولیّ مردم است، چون خود را «خادم» و «امین» می‌داند؛ و مردم، مولای اویند، چون از سر ایمان و اعتماد، ولایتش را می‌پذیرند.

امام خامنه‌ای: مرحوم آقای نائینی فقیه استثنائی و استوانه رفیع حوزه کهن نجف است

در چنین نظامی، قدرت نه ابزار چیرگی، بلکه مدارِ پیوند است. مشروعیت آن در گرو میزانِ خدمت به رشد، کرامت و تعالی انسان‌هاست. هرگاه قدرت از مدار رشد خارج شود، ولایت نیز از معنا تهی می‌شود. در حقیقت، در منطق دین، ولایت ادامه‌ نبوت و هدایت است، نه ادامه‌ی سلطنت و سلطه.

جالب آن‌که، دهه‌ها پیش از آنکه میشل فوکو در فلسفه‌ پست‌مدرن از قدرت به عنوان رابطه‌ای سیال در میان انسان‌ها سخن بگوید، میرزای نائینی در بطنِ تفکر اسلامی، همین حقیقت را در قالب مفاهیم ولایی دریافته بود. او می‌دید که قدرت، «شیئی» نیست که در دست سلطان انباشته شود، بلکه «نسبتی» است میان «حق» و «انسان»؛ میان «تکلیف» و «آزادی».

در نگاه او، هرجا این نسبت به عدالت و هدایت منتهی شود، قدرت، مشروع و مقدس است؛ و هرجا به ظلم و تملک انسان‌ها بینجامد، به طغیان و استبداد تبدیل می‌شود.

به تعبیر نائینی، استبداد نه صرفاً انحراف سیاسی، بلکه «شرک عملی» در ربوبیت خداوند است؛ چرا که سلطانِ تملیکی، خود را در مقام ربوبیت بر بندگان می‌نشاند. بدین‌سان، نائینی در میانه‌ی عصر قاجار، طرحی از قدرت قدسی ارائه کرد که نه از غرب اقتباس شده بود و نه در حد شعارهای اصلاح‌طلبانه متوقف ماند.

او در دل سنت، از درون فقه و عقلانیت دینی، به کشف ماهیتی تازه از قدرت رسید؛ قدرتی که از ایمان برمی‌خیزد و به آزادی می‌انجامد. قدرت در منطق نائینی، نه «مالکیت بر مردم»، بلکه مسئولیت در برابر خدا و خلق است. چنین است که حکومت ولایتی، نه چهره‌ی استبداد دینی، بلکه چهره‌ی عدالت الهی است؛ و در پرتو آن، ولایت، ادامه‌ی هدایت است؛ نه ادامه‌ی سلطه.

انتهای پیام/

 

 

منابع خبر:‌ © ‌خبرگزاری تسنیم

 

دکمه بازگشت به بالا