خیابانهای روایتگر؛ بستری برای زندگی و حمایت

در تصویر(مرکز شهر اراک)، شهر تنها یک مجموعهی بیجان از بتن و آسفالت نیست؛ بلکه بوم زندهای برای روایت داستان زندگی است. اینجا، طراحی شهری هوشمندانه، دست در دست معماری دلسوزانه داده تا فضایی را بیافریند که تعاملات اجتماعی در آن جریان دارد و پشتیبانی از سالمندان نه یک شعار، که یک واقعیت روزمره است.
هر پیادهروی عریض و سایهدار، تنها یک مسیر نیست، بلکه یک “فضای مکث” است. نیمکتهایی که زیر درختان کهنسال جای گرفتهاند، دعوتنامههایی هستند برای گفتوگو. اینجاست که پیرمردی خاطرات جوانی خود را برای نوهاش تعریف میکند و دو همسایهی سالخورده در حین استراحت، حال یکدیگر را میپرسند. این تعاملات ساده، ولی عمیق، تاروپود اجتماعی محله را مستحکم میکند و احساس تنهایی را که میتواند دامنگیر سالمندان شود، میزداید.
خیابانهای “روایتگر” تنها شاهد گذر اتومبیلها نیستند؛ آنها صحنهی زندگی هستند. مغازههای کوچک و آشنا در کنار پیادهرو، تنها برای خرید نیستند، بلکه مقصدی برای یک پیادهروی صبحگاهی و بهانهای برای احوالپرسی با مغازهدارِ محله هستند.
این پویایی، استقلال و احساس مفیدبودن را در سالمندان تقویت میکند. وجود سطوح هموار، پلهای عابر پیاده و عبور ایمن، این اطمینان را به آنان میدهد که میتوانند با آسودگی و امنیت در شهر “حضور” داشته باشند.
این شهر، سالمند را به حاشیه نمیراند، بلکه تجربه و حکمت او را گرامی میدارد و فضایی ایجاد میکند که نسلها در کنار هم زندگی کنند. در چنین فضایی، هر پیادهرو، هر نیمکت و هر میدان کوچک، به صفحهای از یک کتاب مشترک تبدیل میشود؛ کتابی که داستانش دربارهی “حمایت”، “تعامل” و “زندگیِ شرافتمندانه در تمام طول عمر” است.
این تصویر، یادآوری است که شهر موفق، شهری است که برای همهی شهروندانش—از کودک تا کهنسال—طراحی شده باشد و خیابانهایش نه برای عبور، که برای “زندگی کردن” و “روایت کردن” ساخته شده باشند، در این تصویر، میدان شهدای اراک تنها یک میدان شهری نیست؛ بلکه قلب تپندهای است که تاریخ و زندگی معاصر در آن به هم میآمیزد.
یادداشت از: مهدیس مرادی، دانشجوی دکتری تخصصی شهرسازی
انتهای پیام/711/
