مکرون چگونه در هم شکست؟!

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- حدود هشتسال از آن زمان میگذرد که امانوئل مکرون، با وعدههای پرطمطراق “انقلاب میانه” و شکستن ساختارهای سنتی قدرت، بر مسند ریاست جمهوری فرانسه تکیه زد. او بهعنوان پدیدهای سیاسی معرفی شد که قرار بود فرانسه را از رکود و چنددستگی نجات دهد. اما امروز، تندترین و گزندهترین نقدها نه از سوی اردوگاههای سیاسی رقیب بلکه از سوی نزدیکترین مشاوران و حامیان دیرینه او روانه کاخ الیزه شده است.
برجستهترین این انتقادات از سوی آلن مینک، روانشناس برجسته و مربی فکری که زمانی مکرون را همتراز با ناپلئون بناپارت قرار میداد، مطرح شده است. مینک اکنون او را «بدترین رئیس جمهور فرانسه از زمان تأسیس جمهوری پنجم» میخواند. این چرخش 180 درجهای در ارزیابی، نشانهای آشکار از عمق بحران سیاسی و استراتژیکی است که مکرون در آن گرفتار شده است. این مسئله، فراتر از مرزهای داخلی فرانسه، بر ثبات کل قاره اروپا و معادلات ژئوپلیتیک منطقهای سایه افکنده است.
آلن مینک، در تحلیلهای خود، بهطور مکرر بر یک عامل محوری تأکید میکند که بهزعم او ریشه اصلی انحطاط سیاسی مکرون، بهویژه پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2022، بوده است: «خودشیفتگی» مفرط و غیرقابل کنترل. مینک معتقد است که مکرون پس از کسب پیروزی در دوم انتخابات، دچار نوعی انکار واقعیت شده و خود را در یک حباب استراتژیک عایقبندی کرده است. این حباب با خوشبینی افسارگسیخته نسبت به تواناییهای شخصی خود برای حل هر معضلهای، حتی پیچیدهترین بحرانها، شکل گرفته است؛ مینک این حالت را “حقه جادویی” رئیس جمهور مینامد.
این خودشیفتگی، بهجای ایجاد هوشمندی استراتژیک، منجر به مجموعهای از تصمیمات ویرانگر شده است. مینک میگوید که مکرون، بهدلیل باور به منحصربهفرد بودن خود، نهادهای کلیدی دولت فرانسه را بهخطر انداخته و از انتصاب افراد شایسته و متخصص در پستهای حساس خودداری کرده و ترجیح داده است تیمهای متوسط و مطیع را حفظ کند. اوج این بحران زمانی رخ داد که مکرون با فراخوان نسنجیده انتخابات زودهنگام (که پس از شکست در انتخابات پارلمانی اروپا صورت گرفت)، چشمانداز سیاسی کشور را برای دورهای نامعلوم و خطرناک بیثبات ساخت.
مینک هشدار میدهد که مکرون نتوانسته است درک کند که در این برهه، خودش «مشکل» اصلی است، نه صرفاً یک بازیگر که تحت تأثیر بحرانهای خارجی قرار گرفته است. این عدم پذیرش نقش خود در تخریب ساختارها، بزرگترین مانع برای هرگونه اصلاح است.
تأثیر این سیاستهای داخلی، تحت هدایت رهبری متمرکز و خودشیفته مکرون، بر صحنه سیاسی فرانسه فاجعهبار بوده است. با از دست دادن اکثریت مطلق پارلمانی، دامنه مانور رئیس جمهور بهشدت محدود شده است. این محدودیت، مکرون را وادار کرده است تا بهطور فزایندهای به حوزه امور بینالمللی روی آورد، شاید برای فرار از بنبست داخلی! با این حال، در عرصه داخلی، امتناع او از واگذاری کنترل، و مهمتر از آن، عدم تمایل بنیادین برای ورود به ائتلافهای معنادار و سازنده با احزاب جریان اصلی (مانند سوسیالیستها یا بخشهایی از راست سنتی)، منجر به تعمیق شکافها و هرج و مرج پارلمانی شده است.
تحلیل انتقادی مینک تنها به فضای داخلی فرانسه محدود نمیشود، بلکه بهطور ضمنی رویکرد مکرون در عرصه بینالمللی را نیز به چالش میکشد. این تحلیل، زنگ خطری است برای تمام قدرتهای غربی که گمان میکنند میتوانند با تزریق «راه حلهای» خودساخته، که اغلب بر پایه محاسبات سریع و نه درک عمیق تاریخی و فرهنگی شکل میگیرند، ثبات مناطق پیچیدهای مانند غرب آسیا یا شمال آفریقا را تضمین کنند.
انتهای پیام/