از روزهای کودکی تا قهرمانی ورزشکار پارالمپیکی/ دیدار با رهبر انقلاب یک هدیه معنوی

به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از همدان، زهرا نجاتی عارف، ورزشکار پارالمپیکی از روزهای کودکی تا قهرمانی، از دوستانی که با وجود قطع عضو زندگی رؤیایی ساختهاند، و از رسالتی که امروز برای خودش قائل است صحبت میکند. رساندن امید به کسانی که فکر میکنند زندگی متوقف شده است.
او از همان کودکی دانست که زندگیاش قرار است شکل دیگری رقم بخورد. خانوادهاش حقیقت را از او پنهان نکردند و گفتند تو با بقیه فرق داری، اما این پایان دنیا نیست. همین صداقت، نقطهی شروع مسیری شد که بعدها او را به تیم ملی، مدالها و سفر به دهها کشور رساند.
تسنیم: چه زمانی برای اولینبار متوجه شدید که شرایط فیزیکیتان با دیگران متفاوت است؟
نجاتی: از همان دوران کودکی گاهی ناراحت میشدم و خودم را با دوستهایم مقایسه میکردم، اما پدر و مادرم همیشه حقیقت را به من گفتند. خیلی صریح گفتند تو یا بقیه فرقی داری و یک نوع معلولیت همراهت هست؛ اما این هیچ مشکلی برای ما نیست. همین صداقت کمک کرد خیلی زود با شرایط کنار بیایم.
تسنیم: چه شد به سمت والیبال نشسته رفتید؟
نجاتی: در مدرسه، معلمها تشویقم کردند که والیبال نشسته را امتحان کنم. اولش که رفتم سالن استان همدان، با دیدن شرایط بعضی از ورزشکارها ترسیدم و فکر کردم من اصلاً نمیتونم اینطوری تمرین کنم. میدیدم بعضی پا ندارند و دچار معلولیتهای بیشتری هستند. پدرم که فرهنگی است ما همه مثل هم هستیم و کمی شرایط متفاوتی داریم. این حرف باعث شد دوباره به والیبال نشسته برگردم و ادامه بدهم.
تسنیم: چطور استعدادتان در این زمینه کشف شد؟
نجاتی: سن من کم بود و سریع استعدادیابی شدم و خیلی زود به تیم ملی دعوت شدم. از همانجا دنیای جدیدی برایم شروع شد.تیم ملی تجربهای جدید و متفاوت بود که باعث شد دنیایم تغییر کند.
دوستانی که الهامبخشاند
تسنیم: چرا همیشه از دوستان ورزشکارتان با احترام و افتخار سخن میگویید؟
نجاتی: هر کدام از دوستانم دچار معلولیتهایی هستند و یک کتاب انگیزشی زندهاند. دوستانی دارم که بر اثر تصادف، مادرزادی دچار معلولیت و قطع عضو شدهاند.
لیبروی تیم ما هر دو پایش را در چهار سالگی بر اثر تصادف از دست داده است، اما ورزشکار موفقی است، ازدواج کرده است و صاحب فرزند دختر شده است و توانسته زندگی فوقالعادهای را بسازد.
دوستانی دارم که در 12 یا 18 سالگی به خاطر سرطان عضو قطع کردهاند. اما یک چیز در همهی ما مشترک است، امید به زندگی در ما از بسیاری آدمهای به ظاهر سالم بیشتر بوده است.
تسنیم: مهمترین افتخارات ورزشیتان چیست؟
نجاتی: بهعنوان تنها بانویی که در رشتهام تجربه حضور در المپیک دارم، چهار دوره بازیهای آسیایی را هم پشت سر گذاشتم؛ رقابتهایی که از نظر ارزش تقریباً همسطح المپیک هستند. خدا را شکر از نظر اجتماعی و شخصی به جایگاهی رسیدم که همیشه آرزو داشتم.
تسنیم: زندگیتان خارج از ورزش چه تغییری کرد؟
نجاتی: شاید کسی فکر کند با معلولیت محدود میشوی، اما برای من برعکس بود. من 20 تا 30 کشور سفر کردم، شغل، آرامش و جایگاه اجتماعی خوبی پیدا کردم. خیلی از دوستانی که معلولیت ندارند شاید چنین فرصتهایی را تجربه نکرده باشند.
تسنیم: حرف شما برای مردم، بهویژه افراد دارای معلولیت چیست؟
نجاتی: میخواهم بگویم موفقیت فقط برای آدمهای کاملاً سالم نیست. ما، ورزشکاران پارالمپیکی، به همه نشان دادیم که حتی با سختترین شرایط میشود زندگی زیبا و موفق ساخت.
دوست دارم همه شما به افراد دارای معلولیت، یا حتی کسانی که فقط از سختیهای زندگی خسته شدهاند، امید بدهید.
من خودم شاید بیش از 500 نفر را به باشگاه فرستادهام. اعتقاد دارم ورزش برای همه ضروری است.توصیه میکنم، از خانه بیرون بیایید، یک زندگی جدید پیدا کنید و بگذارید جریان زندگی دوباره حرکت کند.
دیدار با استاندار و ادای یک دین قدیمی
تسنیم: اخیراً دیداری با استاندار همدان داشتید. ماجرا چه بود؟
نجاتی: بله، به دعوت ایشان رفتم. همین که مسئولان وقت میگذارند و پای صحبت ورزشکارها مینشینند، برای ما خیلی ارزشمند است حتی اگر تصمیم فوری گرفته نشود. همین گفتوگوها دلگرمی میدهد.
من از قبل قول داده بودم چفیهای را که از حضرت آقا هدیه گرفته بودم، به استاندار تقدیم کنم؛ چون یک سال پیش، وقتی انگشتر اهدایی رهبر را برای آزادی زندانیان مزایده گذاشتم، همانجا گفته بودم چفیه را هم هدیه میکنم. دوست داشتم به قولم عمل کنم.
در کنار این موضوع، کمی هم درباره مشکلات ورزشکاران دارای معلولیت صحبت کردیم.
مطالبه 15 ساله؛ یک سالن برای معلولان
تسنیم: مشکل سالن ورزشی برای افراد دارای معلولیت، دقیقاً چیست؟
نجاتی: سالهاست که دنبال ایجاد یک مجموعه ورزشی مخصوص معلولان هستیم. استان بزرگی مثل همدان باید سالن استاندارد برای بچههای معلول داشته باشد.
زمینش تعیین شده، حتی کلنگزنی هم شده، اما 15 سال است فقط زمان میگذرد. در ملاقات با استاندار دوباره این موضوع را مطرح کردم. ایشان گفتند قرار است یک قطعه زمین به ورزشکاران آسیایی اهدا شود، اما این قرار استها تا عملی نشود فایدهای ندارد.
چین جامعه ورزشی بسیار بزرگی دارد. مثلاً فقط در تنیس میگویند 180 میلیون ورزشکار دارند یعنی حتی چند برابر جمعیت ایران. طبیعی است که رقابت سخت باشد. ما همیشه برای قهرمانی تلاش کردیم و امیدواریم روزی آن را از چین بگیریم.
دیدار با رهبر انقلاب و ارزش یک هدیه معنوی
تسنیم: هدیه گرفتن انگشتر و چفیه از رهبر انقلاب چه تجربهای بود؟
نجاتی: بعد از هر مدال مهم، دیداری با حضرت آقا داریم. سه سال پیش پس از بازیهای آسیایی هانگژو، ایشان یک انگشتر و چفیه به ما هدیه دادند. بعدها تصمیم گرفتم انگشتر را برای آزادی زندانیان جرایم غیرعمد به مزایده بگذارم. ستاد مربوطه این کار را انجام داد و حدود 4 میلیارد تومان جمع شد. برای من مهم این بود که این هدیه بتواند زندگی چند خانواده را نجات دهد.
یک گزارش تلویزیونی دیدم درباره مردی که بدون تقصیر درگیر حادثه شده بود و توان پرداخت خسارت را نداشت. زندان بود و بچههایش بدون پدر. وقتی این صحنه را دیدم، حس کردم باید کاری هرچند کوچک انجام دهم. همانجا به انگشتر فکر کردم و گفتم شاید بتواند گرهای باز کند.
پدری که ستون زندگیست
تسنیم: نقش پدرتان در مسیر شما چقدر بوده؟
نجاتی: بسیار زیاد. او از کودکی حقیقت را آرام و درست برایم گفت و همیشه کنارم بود.
هنوز هم تمرینهایم در همدان با پدرم انجام میشود. خیلی از تصمیمهای بزرگ زندگیام تحت تأثیر حمایت او بوده است. بدون کمک و حمایت پدرم به این جایگاه دست نمیافتم.
تسنیم: لحظهای که پرچم ایران بالا میرود چه احساسی دارید؟
نجاتی: هیچ توصیفی ندارد. تعداد کمی از آدمها این فرصت را دارند که با تلاش خودشان پرچم کشورشان را در یک کشور دیگر بالا ببرند و سرود ملی را بشنوند.
این تصویر همیشه انگیزه من بوده؛ هر وقت خسته میشوم، همین حس را یادآوری میکنم. این صحنه تمام خستگیهای چند ماه یک ورزشکار را از تن بیرون میکند. آرزوی هر ورزشکاری است که بتواند پرچم کشورش را بر فراز دیگر پرچمها ببرد.
تسنیم: احساسیترین خاطره ورزشی شما چه بوده است؟
نجاتی: سالی بود که در مسابقات قهرمانی آسیا بودیم و خبر رسید ایران درگیر جنگ شده است. هیچ پروازی برای بازگشت نبود؛ چند پرواز عوض کردیم و آخرش زمینی آمدیم. در فینال، وقتی مدال گرفتیم و پرچم بالا رفت، همهمان اشک میریختیم. حس سنگینی، غیرت و دلتنگی توأمان بود.
مصاحبه از فرناز خوش شنو
انتهای پیام/


