یادداشت| راز راهبردی حضرت زهرا(س) در مواجهه با ناملایمات سیاسی

به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از ساری، قرآن کریم در الگوی حضرت مریم(س) سکوت را نوعی «نذر» و «تدبیر الهی» معرفی میکند: «إِنّی نَذَرتُ لِلرَّحمنِ صَوماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیّاً»[1].
این سکوت، نه انفعال، بلکه نوعی کنش زبانیِ عمیق است که در لحظهای حساس پیام الهی را منتقل میکند. در تاریخ اسلام، حضرت زهرا(س) نیز از سکوت به عنوان یک کنش راهبردی بهره بردند؛ سکوتی که گفتمان مظلومیت شیعه را بنا نهاد.
1. سکوت در خانه؛ تبدیل خانه به میدان اعتراض آرام
نخستین سکوت پس از رحلت پیامبر(ص) رخ داد؛ هنگامی که حضرت زهرا(س) تصمیم گرفتند پس از بیعتگیری بدون حضور علی(ع)، خانهنشین شوند. در منابع آمده است: «فَقَعَدَتْ فِی بَیْتِهَا»[2]. این سکوتِ خانهنشینی، اعلان آرام اما صریح نارضایتی سیاسی بود. ایشان میتوانستند بلافاصله سخن بگویند، اما ترجیح دادند «سکوتی کشدار» بر فضای مدینه حاکم شود؛ سکوتی که از یک سو شکاف ایجادشده پس از رحلت پیامبر(ص) را عیان میکرد و از سوی دیگر به مردم فرصت میداد معنای فقدان حضور ایشان را درک کنند.
این عدم حضور، تبدیل به «حجت» شد؛ زیرا شخصیتی مانند دختر پیامبر(ص) ـ که در همه وقایع صدر اسلام فعال بوده ـ وقتی پس از یک واقعهی خاص سکوت و عزلت اختیار میکند، خود نشاندهندهی خطای رخداده است. این سکوت، روایت مظلومیت را بدون یک کلمه گفتن، تثبیت کرد.
2. سکوت در حضور مهاجر و انصار؛ احتجاج بیکلام
از لحظهای که به درِ خانهی علی(ع) آمدند تا ایشان را برای بیعت ببرند، روایات متعددی میگویند حضرت زهرا(س) سکوت کردند و سخن نگفتند، تنها با چهرهی خشمگین و حالت اعتراضی ایستادند و نگاه کردند[3]. سکوتی که سنگینتر از فریاد بود. این سکوت، دو پیام داشت:
1. عدم مشروعیت اتفاق رخداده: اگر کار آنان درست بود، دختر پیامبر(ص) باید به آرامش و رضایت میبود، نه این سکوت غمبار و سنگین.
2. تبدیل بدن و حضور به زبان اعتراض: حضور ایشان کافی بود که حجت تمام شود؛ زیرا مردم شخصیت او را «صِدّیقه» میدانستند و سکوت صدیقه، خود «بیانیه» است.
حتی بعدتر که ایشان به سراغ قبر پیامبر(ص) آمدند، روایت است که ابتدا مدتی طولانی سکوت کردند و نگاه به قبر افکندند و سپس گریستند[4]. این سکوت آغاز حجتخواهی و مطالبهی حق بود.
3. سکوت در خطبهی فدکیه؛ سکوتهای میانکلام
در خطبهی فدکیه نیز سکوتهای ظریف حضرت زهرا(س) میان جملات، ظرفیت خطابه را از یک سخنرانی ساده به یک «فریاد تاریخی» میبرد. راویان تصریح کردهاند که حضرت گاه مکثی طولانی میان جملات داشتند[5]. این مکثها دو اثر داشت:
نشان دادن بغض فروخورده
ایجاد فضای تأمل برای مخاطب
در اینجا سکوت، بخشی از متن خطابه است؛ یعنی احتجاج زهرا(س) نه فقط در گفتهها، که در «نگفتن»هایی است که معنا را میسازد.
4. سکوت پس از خطبه؛ اعتراض آرام اما عمیق
پس از خطبه، حضرت دوباره به سکوت بازمیگردند و تا لحظه شهادت، جز در چند ملاقات خاص، سخن نمیگویند. این بازگشت به سکوت، نشاندهندهی «فرجام احتجاج» است؛ گویی استدلالات بیان شده، اکنون به سکوتی سنگین بدل میشود که مدینه باید خود معنا را از آن استخراج کند.
این سکوت، تبدیل به حافظه تاریخی جامعهی شیعی شد؛ خاطرهای که از انتقال سینهبهسینه، به بنیان گفتمان «مظلومیت اهلبیت(ع)» تبدیل گردید.
5. سکوت در بستر شهادت؛ پایان سخن و آغاز روایت
زمانی که حضرت زهرا(س) در بستر شهادت بودند، در منابع آمده که هنگام دیدار زنان مهاجر و انصار، ابتدا سکوت کردند و سپس پاسخ دادند[6]. این سکوتِ آغازین، «دعوت به مشاهده» بود: بیایید وضع مرا ببینید و سپس قضاوت کنید. این سکوت، روایت را بیواسطه کرد.
در وصیتنامهی ایشان نیز سکوت نهایی معنا دارد: سفارش به دفن شبانه و عدم حضور برخی افراد[7]، نوعی «سکوت پس از مرگ» است؛ یعنی حتی قبر بینشان، تبدیل به فریادی تاریخی میشود که سکوت را جاودانه کرده است.
سکوتهای راهبردی حضرت زهرا(س) بخش جداییناپذیر از منظومهی سیاسی و معرفتی ایشان است. این سکوتها که در خانه، در حضور مخالفان، در دل خطبهها و در بستر شهادت رخ دادهاند، تبدیل به ذخیرهی معنایی شیعه و بخشی از «هویت اعتراض» شدهاند. گفتمان مظلومیت شیعه نه بر فریاد، بلکه بر سکوتی بنا شد که از هر سخنی رساتر بود. چنین سکوتی زبان تاریخ شد و تا امروز حامل پیام حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و مظلومیت اهلبیت(ع) است.
پینوشت
[1] سوره مریم، آیه 26.
[2] بلاذری، أنساب الأشراف، ج1، ص586.
[3] طبری، دلائل الإمامة، ص134.
[4] صدوق، علل الشرایع، ج1، ص185.
[5] سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص251.
[6] مجلسی، بحارالأنوار، ج43، ص175.
[7] کلینی، الکافی، ج1، ص459.
علی رمضان نژاد فعال حوزوی
انتهای پیام/