مستندی از خدمات پنهان حاج حدادپور و زنان اهوازی

به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از اهواز، در روزهایی که آفتاب، بر شانهی داغ مردم میتابید و صدای رنج در کوچهها میپیچید مردی از دل بازار برخاست که در ترازوی تجارت، سود را با صداقت سنجید، نه با زر. حاج ابوالقاسم حدادپو از نسل بازاریانی بود که ایمان را سرمایهی اصلی خود میدانستند. آنان که در روزهای ظلمت، با مال و جان، چراغ انقلاب را روشن نگاه داشتند. پیشهاش داروفروشی بود اما داروهایش، تنها برای زخم تن نبود بلکه مرهمی بود برای روحهای مجروح، برای دلهای تبدار مبارزان انقلابی او در روزهای التهاب و خطر، دارو و امکانات را بیهیچ نام و نشانی در اختیار مبارزین میگذاشت تا مجروحان نه در بیمارستانها، که در خانههای امن مداوا شوند خانههایی که به یُمن ایمان او، مأمن جانهای بیپناه شده بود.
دوستیاش با چهرههای برجسته انقلاب، از جمله سید آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی، به همان روزهای خفقان بازمیگردد. روزهایی که خانهی حدادپور در اهواز، پناهگاه خاموش انقلابیون بود. با پیروزی انقلاب، او به شورای انقلاب خوزستان دعوت شد، اما دیر نپایید که از مقام و منصب دل کند و راهی را برگزید که همواره به آن باور داشت وان راه چیزی نبود جز خدمت بینام به مردم. با آغاز دفاع مقدس، حاج حدادپور بار دیگر به میدان آمد او مسئول پشتیبانی جبههها بود و «زینبیهی اهواز» را که پیش از انقلاب پایگاه بانوان انقلابی بود این بار به ستاد پشیبانی جنگ تبدیل کرد.
رد پای او هنوز در شهر پیداست در مصلای جامع اهواز، در حسینیه حضرت فاطمهالزهرا در باغ معین، در کتابخانهای که نام همان بانو را دارد، در مسجد جزایری و مسجد اعظم، در مدرسههای کوچک مناطق محروم… هر جا که نیاز بود، دست او آنجا رسیده بود. در سالهای آخر عمر، قلم را جانشین بازوان خستهاش کرد و شعر گفت، ترجمه کرد و سرود. نه جلد کتاب شعر و ترجمه از او به یادگار مانده است از جمله ترجمهی منظوم صحیفهی سجادیه، که نشانی از عمق ایمان و ذوق لطیفش دارد.
حاج ابوالقاسم حدادپور را باید از نسل نخستین انقلابیون دانست. نسلی که انقلاب را نه با شعار، بلکه با جان زیست. او تا واپسین روزهای عمر، خود را پاسدار آرمانهای جمهوری اسلامی میدانست و این روحیه را به فرزندانش نیز سپرد. مستند «جنگ چهره زنانه دارد» که در حوزه هنری انقلاب اسلامی خوزستان تهیه شده و محصول مرکز مستند سوره است نمی ازیم خدمات این بزرگ مرد را به تصویر کشیده است. حمیدرضا بهوندی کارگردان این مستند در گفتوگو با رواق از روند شکلگیری و دشواریهای تولید این اثر سخن گفت.
ایده ساخت این مستند از کجا شکل گرفت؟ ماجرای این مستند به سال 1394 بازمیگردد. آن زمان خانم سید اعظم حسینی، نویسنده کتاب دا، سوژهای ارزشمند در اهواز پیدا کرده بود. با همکاری دفتر حسینیه «راه»، ضبط بخشهایی از مصاحبهها آغاز شد و تا سال 1395 ادامه داشت. در همان دوران، مرحوم آقای حدادپور درباره اتفاقات مهم دوران جنگ در سطح استان، بهویژه اهواز، صحبتهایی داشتند که ضبط شد. من آن زمان فقط 22 ساله بودم و برایم عجیب بود که چنین روایتهای مهمی تا آن روز جایی منتشر نشده بود. متأسفانه با درگذشت مرحوم حدادپور در سال 1397، روند تولید متوقف شد.
سالها بعد، در 1402 تصمیم گرفتم این طرح را بازنویسی کنم و برای مرکز مستند سوره ارسال کردم. خوشبختانه با حمایت آقای امامقلی، پروژه دوباره جان گرفت و ساخت مستند آغاز شد.
این مستند چه زاویهای از دوران جنگ را مورد توجه قرار داده است؟ از ابتدا تصمیم گرفتیم زاویهای تازه را انتخاب کنیم. همواره در ذهنم این پرسش بود که در زمانی که مردان خوزستانی در خط مقدم میجنگیدند، زنان شهر چه نقشی بر عهده داشتند؟ اهواز تا خط مقدم کمتر از صد کیلومتر فاصله داشت و زیر آتش توپخانه و بمباران بود، اما زنان و دختران این شهر با ایمان و شجاعت، ستونهای پشتیبانی جنگ را در پشت جبهه تشکیل میدادند. به همین دلیل، تمرکز اصلی مستند بر نقش زنان خوزستانی در دهه شصت است. زنانی که در کارگاههای مردمی، مساجد و حسینیهها، بینام و نشان، دوشادوش رزمندگان تلاش میکردند.
در روند تولید با چه چالشهایی روبهرو بودید؟ یکی از سختترین مراحل، دسترسی به آرشیو تصویری و صوتی آن دوران بود. متأسفانه در استان خوزستان بخش زیادی از تصاویر تاریخی مربوط به انقلاب و دفاع مقدس از بین رفته است. ما برای یافتن تصاویر مربوط به اهواز در دهه 60 ناچار شدیم به آرشیوهای خارج از استان و حتی خارج از کشور مراجعه کنیم. بخش بزرگی از تصاویر دیدهنشده در این مستند – از جمله تصاویری از کارون، مصلای اهواز و بازار عبدالحمید در دهه شصت – برای نخستین بار منتشر میشود. جمعآوری و تدوین این منابع حدود دو سال زمان برد. درباره ساختار روایی و تیم تولید هم بفرمایید.
در این اثر تلاش کردیم از قالبهای تکراری مستندسازی خارج شویم و به زبانی تازه برای نسل امروز برسیم. مستند «جنگ چهره زنانهدارد» ترکیبی است از روایتهای آرشیوی، مصاحبههای تاریخ شفاهی و بازآفرینی فضاهای آن دوران. حدود 200 ساعت مصاحبه ضبط و بررسی شد تا به روایت نهایی برسیم.
در تولید این کار از همراهی و تجربه ارزشمند دوستان زیادی بهره بردیم تدوین این کار به عهده ایمان ایزی بوده است نویسنده و مشاور کارگردان سید محمدیوسف جلالی و تصویربردار نیز حسین حسن آبادی بوده است. دوستان عزیز دفتر «راه» مانند آقایان امید نعیمیفر، اسماعیل هاشمآبادی و حمید صالحی نیز در خلق این اثر همکاری ویژه ای با ما داشتند. در پایان، اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید. تنها خواسته من از اصحاب رسانه این است که به دیدهشدن این اثر کمک کنند. این مستند تلاشی است برای زنده نگهداشتن بخشی از تاریخ پنهان خوزستان تاریخی که قهرمانان بیادعایش زنان همین سرزمیناند. امیدوارم «جنگ چهره زنانه دارد» بتواند مرجعی مستند و الهامبخش برای نسل امروز باشد.
انتهای پیام/به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از اهواز، در روزهایی که آفتاب، بر شانهی داغ مردم میتابید و صدای رنج در کوچهها میپیچید مردی از دل بازار برخاست که در ترازوی تجارت، سود را با صداقت سنجید، نه با زر. حاج ابوالقاسم حدادپو از نسل بازاریانی بود که ایمان را سرمایهی اصلی خود میدانستند. آنان که در روزهای ظلمت، با مال و جان، چراغ انقلاب را روشن نگاه داشتند. پیشهاش داروفروشی بود اما داروهایش، تنها برای زخم تن نبود بلکه مرهمی بود برای روحهای مجروح، برای دلهای تبدار مبارزان انقلابی او در روزهای التهاب و خطر، دارو و امکانات را بیهیچ نام و نشانی در اختیار مبارزین میگذاشت تا مجروحان نه در بیمارستانها، که در خانههای امن مداوا شوند خانههایی که به یُمن ایمان او، مأمن جانهای بیپناه شده بود.
دوستیاش با چهرههای برجسته انقلاب، از جمله سید آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی، به همان روزهای خفقان بازمیگردد. روزهایی که خانهی حدادپور در اهواز، پناهگاه خاموش انقلابیون بود. با پیروزی انقلاب، او به شورای انقلاب خوزستان دعوت شد، اما دیر نپایید که از مقام و منصب دل کند و راهی را برگزید که همواره به آن باور داشت وان راه چیزی نبود جز خدمت بینام به مردم. با آغاز دفاع مقدس، حاج حدادپور بار دیگر به میدان آمد او مسئول پشتیبانی جبههها بود و «زینبیهی اهواز» را که پیش از انقلاب پایگاه بانوان انقلابی بود این بار به ستاد پشیبانی جنگ تبدیل کرد.
رد پای او هنوز در شهر پیداست در مصلای جامع اهواز، در حسینیه حضرت فاطمهالزهرا در باغ معین، در کتابخانهای که نام همان بانو را دارد، در مسجد جزایری و مسجد اعظم، در مدرسههای کوچک مناطق محروم… هر جا که نیاز بود، دست او آنجا رسیده بود. در سالهای آخر عمر، قلم را جانشین بازوان خستهاش کرد و شعر گفت، ترجمه کرد و سرود. نه جلد کتاب شعر و ترجمه از او به یادگار مانده است از جمله ترجمهی منظوم صحیفهی سجادیه، که نشانی از عمق ایمان و ذوق لطیفش دارد.
حاج ابوالقاسم حدادپور را باید از نسل نخستین انقلابیون دانست. نسلی که انقلاب را نه با شعار، بلکه با جان زیست. او تا واپسین روزهای عمر، خود را پاسدار آرمانهای جمهوری اسلامی میدانست و این روحیه را به فرزندانش نیز سپرد. مستند «جنگ چهره زنانه دارد» که در حوزه هنری انقلاب اسلامی خوزستان تهیه شده و محصول مرکز مستند سوره است نمی ازیم خدمات این بزرگ مرد را به تصویر کشیده است. حمیدرضا بهوندی کارگردان این مستند در گفتوگو با رواق از روند شکلگیری و دشواریهای تولید این اثر سخن گفت.
ایده ساخت این مستند از کجا شکل گرفت؟ ماجرای این مستند به سال 1394 بازمیگردد. آن زمان خانم سید اعظم حسینی، نویسنده کتاب دا، سوژهای ارزشمند در اهواز پیدا کرده بود. با همکاری دفتر حسینیه «راه»، ضبط بخشهایی از مصاحبهها آغاز شد و تا سال 1395 ادامه داشت. در همان دوران، مرحوم آقای حدادپور درباره اتفاقات مهم دوران جنگ در سطح استان، بهویژه اهواز، صحبتهایی داشتند که ضبط شد. من آن زمان فقط 22 ساله بودم و برایم عجیب بود که چنین روایتهای مهمی تا آن روز جایی منتشر نشده بود. متأسفانه با درگذشت مرحوم حدادپور در سال 1397، روند تولید متوقف شد.
سالها بعد، در 1402 تصمیم گرفتم این طرح را بازنویسی کنم و برای مرکز مستند سوره ارسال کردم. خوشبختانه با حمایت آقای امامقلی، پروژه دوباره جان گرفت و ساخت مستند آغاز شد.
این مستند چه زاویهای از دوران جنگ را مورد توجه قرار داده است؟ از ابتدا تصمیم گرفتیم زاویهای تازه را انتخاب کنیم. همواره در ذهنم این پرسش بود که در زمانی که مردان خوزستانی در خط مقدم میجنگیدند، زنان شهر چه نقشی بر عهده داشتند؟ اهواز تا خط مقدم کمتر از صد کیلومتر فاصله داشت و زیر آتش توپخانه و بمباران بود، اما زنان و دختران این شهر با ایمان و شجاعت، ستونهای پشتیبانی جنگ را در پشت جبهه تشکیل میدادند. به همین دلیل، تمرکز اصلی مستند بر نقش زنان خوزستانی در دهه شصت است. زنانی که در کارگاههای مردمی، مساجد و حسینیهها، بینام و نشان، دوشادوش رزمندگان تلاش میکردند.
در روند تولید با چه چالشهایی روبهرو بودید؟ یکی از سختترین مراحل، دسترسی به آرشیو تصویری و صوتی آن دوران بود. متأسفانه در استان خوزستان بخش زیادی از تصاویر تاریخی مربوط به انقلاب و دفاع مقدس از بین رفته است. ما برای یافتن تصاویر مربوط به اهواز در دهه 60 ناچار شدیم به آرشیوهای خارج از استان و حتی خارج از کشور مراجعه کنیم. بخش بزرگی از تصاویر دیدهنشده در این مستند – از جمله تصاویری از کارون، مصلای اهواز و بازار عبدالحمید در دهه شصت – برای نخستین بار منتشر میشود. جمعآوری و تدوین این منابع حدود دو سال زمان برد. درباره ساختار روایی و تیم تولید هم بفرمایید.
در این اثر تلاش کردیم از قالبهای تکراری مستندسازی خارج شویم و به زبانی تازه برای نسل امروز برسیم. مستند «جنگ چهره زنانهدارد» ترکیبی است از روایتهای آرشیوی، مصاحبههای تاریخ شفاهی و بازآفرینی فضاهای آن دوران. حدود 200 ساعت مصاحبه ضبط و بررسی شد تا به روایت نهایی برسیم.
در تولید این کار از همراهی و تجربه ارزشمند دوستان زیادی بهره بردیم تدوین این کار به عهده ایمان ایزی بوده است نویسنده و مشاور کارگردان سید محمدیوسف جلالی و تصویربردار نیز حسین حسن آبادی بوده است. دوستان عزیز دفتر «راه» مانند آقایان امید نعیمیفر، اسماعیل هاشمآبادی و حمید صالحی نیز در خلق این اثر همکاری ویژه ای با ما داشتند. در پایان، اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید. تنها خواسته من از اصحاب رسانه این است که به دیدهشدن این اثر کمک کنند. این مستند تلاشی است برای زنده نگهداشتن بخشی از تاریخ پنهان خوزستان تاریخی که قهرمانان بیادعایش زنان همین سرزمیناند. امیدوارم «جنگ چهره زنانه دارد» بتواند مرجعی مستند و الهامبخش برای نسل امروز باشد.
انتهای پیام/

