مشق شهادت؛ استقبال دانشآموزان مدرسه آیتالله صالحی کرمان از شهید گمنام

به گزارش بخش استانها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از کرمان، صبح امروز فضای مدرسه آیتالله صالحی کرمان با روزهای معمولی تفاوت بسیاری داشت. حیاط مدرسه از همان ساعات اولیه میزبان شور و شوقی بود که کمتر در یک محیط دانشآموزی دیده میشود. دانشآموزان با چهرههایی پر از هیجان و احترام، خود را برای استقبال از پیکر مطهر یک شهید گمنام آماده میکردند؛ شهیدی که قرار بود دقایقی بعد وارد حیاط این مدرسه شود و قلبهای نوجوانان را روشن کند.
در هر گوشهای از مدرسه گروهی مشغول کاری بودند؛ از مجری و مداح تا آنهایی که قرار بود تابوت شهید را بر دوش بگذارند، عدهای موکتها را پهن میکردند، چند نفر تمرین تعویض پرچم و صفآرایی داشتند، گروهی دیگر سرود را تمرین میکردند و مجری نوجوان با جدیت متن خود را مرور میکرد. مداح مدرسه نیز با صدایی بغضآلود آخرین بخشهای نوحه را با خود زمزمه میکرد.
از فرزند شهیدی که مسئولیت هیئت عزاداری مدرسه را برعهده داشت و مدیر و معاونان مدرسه همه با چشمانی نگران و افتخارآمیز، لحظهبهلحظه آمادهسازی مراسم را نظارت میکردند؛ مراسمی که قرار بود با شکوهی رسمی و در عین حال صمیمانه برگزار شود.
چند دقیقه بعد، گروه موزیک سپاه ثارالله استان کرمان نیز وارد مدرسه شد. حضور آنان، با لباسهای رسمی و سازهای رزمی، فضا را کاملاً به یک مراسم تشریفاتی مشابه مراسم استقبال از شهدا در فرودگاهها تبدیل کرده بود.
اما تفاوت بزرگ اینجا بود: مسئولان و فرماندهان نبودند؛ میزبانان شهید، دانشآموزانی 12 تا 15 ساله بودند که با چشمانی پر از شوق کنار هم صف بسته بودند چرا که امروز کلاس درسشان، مشق «شهادت» بود.
در میان این جنبوجوش، کبوترهایی که دور حیاط مدرسه پرواز میکردند، تصویری متفاوت خلق کرده بودند؛ گویی آنها نیز برای استقبال آمده بودند. پروازشان در دایرههایی کوچکتر و نزدیکتر، حالوهوایی معنوی به مراسم میبخشید؛ انگار جهان طبیعت نیز خود را برای ورود مهمان آسمانی آماده کرده باشد.
شهید جوانی که امروز مهمان دانشآموزان مدرسه آیتالله صالحی کرمان شده بود، شهید 18 سالهای بود که در عملیات والفجر 3 در مهران به شهادت رسیده و سالها در غربت خاکهای جبهه آرمیده بود تا اکنون در آغوش مردم شهیدپرور کرمان آرام بگیرد.
لحظاتی بعد مراسم رسمی آغاز شد؛ قرائت روحنواز قرآن کریم سکوت عجیبی را بر جمعیت نشاند و سپس سرود جمهوری اسلامی ایران، با صدای دانشآموزانی که دست بر سینه ایستاده بودند، در فضای مدرسه طنینانداز شد.
مجری نوجوان مراسم، با صدایی محزون و مصمم، متن جانسوزی درباره شهادت حضرت زهرا(س) خواند و با اشاره به حادثه درِ نیمسوخته، فضای مراسم را به عمق تاریخ برد و لحظاتی بعد، «دلا بسوز» را با صدایی آمیخته به بغض زمزمه کرد و جمعیت را تحت تأثیر قرار داد.
خبر ورود شهید که رسید، همهچیز برای چند ثانیهای متوقف شد، گویی برای لحظاتی زمان از حرکت ایستاد و نگاهها به سمت در دوخته شد.
خودروی حامل پیکر شهید آرام وارد حیاط مدرسه شد؛ گروه موزیک سپاه ثارالله نواختن شیپور را آغاز کرد و صدای آهنگین آن قلبها را لرزاند و چند لحظه بعد، پیکر مطهر شهید گمنام در میان اشک و احترام دانشآموزان، نوای مداحی و صدای صلوات از خودرو بیرون آورده شد.
نوجوانان با دستان کوچک اما قلبهای بزرگ، تابوت را در آغوش گرفتند؛ برخی اشک در چشمانشان حلقه زده بود و برخی دست بر سینه با تمام وجود احترام میگذاشتند. دانشآموزانی که در صف ایستاده بودند، با خواهش و اشتیاق دست خود را به تابوت میرساندند تا از این لحظه ناب تبرک بجویند.
لحظاتی بعد، بغض دانشآموزان شکست و اشکهای بسیاری جاری شد؛ دانشآموزان، معلمان و مسئولان مدرسه همه یکدل و یکصدا، فضای مدرسه را به صحنهای از دلدادگی تبدیل کردند؛ صحنهای که سالها بعد، شاید در خاطره این نوجوانان بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین لحظههای زندگیشان باقی بماند.
انتهای پیام/511/












