ممنوعیت تنفس احزاب مستقل در آمریکا

بررسی میدانی نظرسنجی‌ها در این کشور، نشان‌دهنده افول محبوبیت برای جناح حاکم فعلی است. این کاهش مشروعیت، نه معلول یک عامل واحد، بلکه محصول ترکیب پیچیده‌ای از معضلات اقتصادی مزمن، شکاف‌های عمیق اجتماعی و تحولات نامتعادل ژئوپلیتیکی است.
سیاسی

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- نظاره‌گرِ تحولات سیاسی ایالات متحده بودن، بیش از آنکه تماشای یک درام پویای دموکراتیک باشد، خود نمایش تکرار یک سناریوی از پیش نوشته‌شده است؛ چرخه‌ای که در آن، منافع حقیقی مردم این سرزمین، ناگزیر در قربانگاه رقابت‌های دوقطبی و جاه‌طلبی‌های زودگذر جناح‌ها قربانی می‌شود. این فضای مصنوعی، امکان هرگونه تنفس برای یک جریان سوم و مستقل را سلب کرده است.

بررسی میدانی نظرسنجی‌ها در این کشور، نشان‌دهنده افول محبوبیت برای جناح حاکم فعلی (خواهان تداوم ریاست جمهوری ترامپ و جمهوری‌خواهان) است. این کاهش مشروعیت، نه معلول یک عامل واحد، بلکه محصول ترکیب پیچیده‌ای از معضلات اقتصادی مزمن، شکاف‌های عمیق اجتماعی و تحولات نامتعادل ژئوپلیتیکی است. در این فضای مه‌آلود، انتخابات میان‌دوره‌ای 2026 می‌تواند مسیری را هموار سازد که منجر به پیروزی غیرمنتظره‌ای برای دموکرات‌ها شود؛ پیروزی‌ای که ریشه در قدرت ایدئولوژیک یا انسجام فکری ندارد، بلکه ثمره مستقیم ضعف و فرسودگی ساختاری جناح رقیب است.

نگران‌کننده‌تر آنکه، اگر نارضایتی عمومی کنونی ادامه یابد، سناریوی 2028 به‌گونه‌ای رقم خواهد خورد که نامزدی جدید از حزب دموکرات، با وعده «تجدید حیات از طریق جایگزینی مهره‌ها»، سکان هدایت را به‌دست گیرد. با این حال، نکته اساسی اینجاست: این بازیگر جدید نیز ساختار معیوب حاکم را هدف قرار نخواهد داد. تمرکز او همچنان بر موضوعات تاکتیکی و روزمره خواهد بود؛ از مهاجرت تا مدیریت قیمت‌ها، و نه اصلاح بنیادینی که خود سبب تداوم این دور باطل است.

ریشه این معضل بنیادین در سیاست آمریکا، نه در تفاوت‌های عقیدتی میان دموکرات و جمهوری‌خواه، بلکه در سازوکار حاکم بر نزاع آن‌ها نهفته است. این ساختار، شهروندان را به یک انتخاب دردناک و اجباری محکوم می‌کند: رأی‌دهنده آمریکایی مجبور است از میان دو حزب، که هر دو دچار ضعف مشروعیت و عدم کارآمدی هستند، گزینه‌ای را انتخاب کند که «کمترین زیان» را در پی داشته باشد؛ این همان «نظریه انتخاب عقلانی» در شرایط فقدان گزینه مطلوب است.

هر جناحی که به قدرت می‌رسد، به ناچار، در همان الگوی تکراری، توسط جناح رقیب (که خود روزی در مسند بوده) مورد انتقاد قرار می‌گیرد و چرخه ادامه می‌یابد. در این گردش سیاسی، تغییراتی در ریتم (از راست به چپ یا بالعکس) رخ می‌دهد، اما تغییر اساسی در جهت‌گیری کلان حکمرانی برای نیل به منافع عمومی عملاً متوقف شده است.

مهم‌ترین سدی که مانع از شکسته‌شدن این حلقه بسته می‌شود، غیاب کامل یک نیروی سیاسی مستقل و مردمی است که بتواند هر دو ستون اصلی قدرت (دموکرات و جمهوری‌خواه) را به چالش بکشد. میزان تقاضای عمومی هرگز به‌قدری به ظهور یک حزب سوم واقعی منجر نمی‌شود که بتواند ساختار قدرت مستقر را متزلزل سازد. در واقع، ذی‌نفعان اصلی قدرت در واشنگتن—لابی‌های عظیم صنایع انرژی، فناوری، مالی (وال استریت) و نظامی—به‌شدت به تداوم سیستم دوقطبی وابسته‌اند.

این سیستم، تضمین می‌کند که با هر تغییر در کاخ سفید، منافع کلیدی آن‌ها، از معافیت‌های مالیاتی گرفته تا بودجه‌های دفاعی، دست‌نخورده باقی بماند.

هرگاه جریانی مستقل با آرمان‌هایی برخیزد که مستقیماً امنیت اقتصادی این صاحبان قدرت را تهدید کند، واکنش‌ها سریع، هماهنگ و قاطع خواهد بود. تا زمانی که سایه منافع خاص بر سر اراده عمومی سنگینی می‌کند و تا آن هنگام که سازوکارهای انتخاباتی، راه هرگونه انتخاب رادیکال خارج از سیستم را می‌بندند، مردم آمریکا محکوم به تماشای دور باطل خسته‌کننده‌ای در گذر از یک جناح به جناح دیگر خواهند بود.

انتهای پیام/

 

 

منابع خبر:‌ © ‌خبرگزاری تسنیم
دکمه بازگشت به بالا