کشتار دانشجویان در 16 آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!

متن و فیلم این گفتار به شرح ذیل است:
برای درک حرکت بزرگ دانشجویان در 16 آذر 1332، ضروری است زمینههای تاریخی و شرایطی را که این واقعه در آن رخ داد، با دقت بررسی کنیم. این ماجرا را میتوان از سه منظر تحلیل کرد: انگلیس، آمریکا و دربار پهلوی.
1) منظر انگلیسیها: انحصار کامل بر نفت ایران
در دوران رضاخان، انگلیسیها بهطور کامل بر نفت ایران مسلط بودند. آنان نفت ایران را تقریباً رایگان ــ و در برخی موارد کاملاً رایگان ــ دریافت میکردند؛ سهم ایران از این ثروت، تنها 16 درصد بود. این شرایط بهقدری مطلوب انگلیس بود که به هیچ رقیبی، حتی آمریکا، اجازه ورود به عرصه نفت ایران را نمیداد.
آمریکاییها چند بار کوشیدند وارد این حوزه شوند، اما انگلیس با شدت و حتی «حذف فیزیکی» مانع آن میشد. یکی از نمونهها «امبری»، دیپلمات آمریکایی بود که برای بستن قراردادی در شمال ایران وارد کشور شد، اما بهطرزی خونبار از صحنه حذف شد و پرونده ورود آمریکا برای مدتی بسته ماند. نمونه دیگر، تلاش علیاکبر داور بود. داور معتقد بود ایران برای افزایش قدرت چانهزنی نفتی، باید شریک جدیدی وارد کند و قراردادی با آمریکاییها بست. اما رضاخان پس از اطلاع، بهشدت به داور اعتراض کرد و سپس داور بهطور مشکوکی کشته شد.
اگرچه درباره نحوه مرگ او روایتهای گوناگونی وجود دارد، اما تردیدی نیست که خشم رضاخان ــ و تضاد این اقدام با منافع انگلیس ــ در حذف داور نقش داشت؛ حتی اجازه نداد کسی در تشییع جنازه او شرکت کند. به این ترتیب، هر تلاشی برای ایجاد رقابت در حوزه نفت، با خشونت خاموش میشد.
2) منظر آمریکاییها: ورود از مسیر کودتا
در دهه 20 و دوران اشغال ایران توسط متفقین، با وجود حضور نظامی آمریکا و شوروی، هیچ قراردادی در حوزه نفت منعقد نشد؛ زیرا انگلیسیها صحنه را چنان مدیریت کردند که هیچ توافقی امکانپذیر نباشد. اما نهضت ملیشدن صنعت نفت ورق را برگرداند. موفقیت ملت ایران در اداره مستقل نفت، انگلیسیها را به حاشیه راند و آنان را به طراحی کودتا و ایجاد اختلافات داخلی واداشت. انگلیس، آمریکا را نیز با خود همراه کرد و سرانجام کودتای 28 مرداد به ثمر نشست.
پس از کودتا، آمریکا برای نخستینبار توانست بر سر سفره نفت ایران بنشیند. بهدلیل نقش اصلی آمریکا در طراحی و تأمین هزینههای کودتا، انگلیس ناچار شد 40 درصد نفت ایران را به آمریکا واگذار کند. 20 درصد نیز میان چند کشور اروپایی تقسیم شد.
آمریکاییها که پیشتر حاضر بودند قرارداد پنجاه–پنجاه ببندند، اکنون بدون پرداخت چنین سهمی، جای انگلیس نشستند و سهم ملت ایران همچنان اندک باقی ماند. طبیعی بود که آمریکا خواهان تثبیت این وضعیت و سرکوب مردم باشد.
فرمانداری نظامی و نقش تیمور بختیار
در همین دوره، فرمانداری نظامی به رهبری تیمور بختیار ــ فردی خشن و بیرحم ــ شکل گرفت. او بسیاری از متهمان را در دفتر کار خود میکشت؛ از جمله یکی از اعضای فدائیان اسلام را که تنها به بددهانی او پاسخ داده بود. آمریکاییها نهتنها مانع جنایات او نبودند، بلکه وی را تشویق کردند، برای آموزش امنیتی به آمریکا فرستادند و پس از بازگشت، ریاست ساواک ــ مخوفترین سازمان امنیتی عصر پهلوی ــ را به او سپردند.
سند مهم از سفارت انگلیس
در کتاب «نگاهی به شاه»، نوشته عباس میلانی، سند گفتگوی بختیار با یکی از مأموران سفارت انگلیس آمده است. بختیار تلاش میکرد شدت شکنجهها را شایعه جلوه دهد، اما در جریان گفتوگو یکی از مخوفترین شکنجهها را تأیید کرد: استفاده از «خرس» برای تجاوز جنسی به یک زندانی؛ زندانیای که گفته بود «کاخهای سلطنت باید به موزه تبدیل شود.»
بختیار این اقدام را «متناسب با جرم» توصیف کرد (!) و سپس اذعان نمود که مخالفان را در بشکههای پر از شیشه خردشده میانداختند و آن را میچرخاندند. وقتی این گزارش در سفارت انگلیس خوانده شد، یکی از اعضا ابتدا اعتراض کرد و نوشت: «حداقل از منظر انسانی باید از شاه خواست این شکنجهها را منع کند.» اما وزارت خارجه انگلیس تصمیم گرفت از شاه دفاع کند، زیرا «هدف مشترک ایران و انگلیس، ریشهکنی کمونیسم است.»
بنابراین، شاه، آمریکا و انگلیس، هر سه در این جنایات شریک بودند. در همین زمان، برخی نیروهای سیاسی، بهجای رویارویی با کودتاچیان، به سفارت آمریکا نامه نوشتند تا شاه را «سر عقل بیاورد»؛ در حالی که همان سفارت، مرکز فرماندهی کودتا بود.
3) منظر دربار پهلوی: سرکوب مستقیم و وحشیانه
در دربار پهلوی نیز جنایات بسیاری ثبت شد. «کریمپور شیرازی»، روزنامهنگار منتقد اشرف پهلوی، پس از کودتا دستگیر و در حضور اعضای خانواده سلطنتی، زندهزنده در نفت سوزانده شد و اطرافیان با پایکوبی شادی کردند. دکتر حسین فاطمی، وزیر خارجه دولت مصدق، در تب شدید، تعمداً به دست گروه شعبان بیمخ سپرده شد، با چاقو زخمی شد و سرانجام در برانکارد اعدام گردید. این جنایتها برای ایجاد وحشت عمومی و خاموشکردن هر صدای اعتراضی انجام میشد.
قیام دانشجویان: شکستن دیوار ترس
در چنین شرایط خفقانآلودی، جنبش دانشجویی برخاست. دانشجویان در اعتراض به سفر معاون رئیسجمهور آمریکا وارد میدان شدند. شاه برای ایجاد رعب، ارتش را به دانشگاه فرستاد و سه دانشجو به شهادت رسیدند. اما دانشجویان عقب ننشستند. هنگام بازگشت مقام آمریکایی، او را از مسیر فرعی به فرودگاه بردند، اما دانشجویان در اطراف تهران با تخممرغ و گوجه گندیده به استقبالش رفتند و او را وادار به فرار کردند.
این اقدام پیام روشنی داشت: ملت ایران هرگز در برابر سلطه تسلیم نمیشود؛ جوانان این کشور حاضرند برای استقلال ایران بایستند و هزینه آن را بپردازند.
.