کتاب مهجوریت قرآن کریم در حوزه دروندینی و بروندینی منتشر شد

فهرست مطالب این اثر عبارت است از:
فصل اول: مهجوریّت قرآن کریم در حوزهی برون دینی
فصل دوم: مهجوریت قرآن کریم در حوزه درون دینی
فصل سوم: بررسی کاستی های تفسیری
فصل چهارم: بررسی کاستی های ترجمه قرآن کریم
فصل پنجم: زمینههای سیاسی، اجتماعی و اعتقادی مهجوریّت قرآن کریم
مجموعه نوشتار پیش روی شما فرهیختگان دیندار دردمند، نگرشی است بر نیاز بازگشت به معنویت و اخلاق در پناه قرآن کریم در عصر صنعتگرای روز و آسیب شناسی جامعههای دیندار و فاصلهی اندیشه و آرمان و عمل ایشان با حقایق و آموزههای الاهی و برگرداندن قرآن کریم به صحنهی زندگی و اجرایی نمودن تعالیم حیات بخش آن در صحنهی اجتماع و رهایی از مهجوریّت است و روی برگردانی و بریدن رابطه! تا مصداق گلایه و شکایت پیامبر در آستان ایزدی نباشیم به روز رستاخیز و میکوشیم تا چون سقیفه نشنیسان، قرآن و عترت را به مصلحت خویش نگسلیم پیوند! (وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً)
در پیش نوشتار این اثر به قلم مؤلف آمده است: قرآن کریم، قانون و منشور حق، ذکر بزرگ ایزدی و دستور مطور خدای دانا و حکیم است (یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ)، (وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ) قرآن کریم ناطقی است بر نبوّت و شاهدی است بر راستی و درستی و امانت داری. رسول معظّم آفریدگار، بر جهانیان، سند اسلام در عقاید، بایستهها و نابایستهها، قضاوت، سیاست، احکام، آداب، اخلاق و علوم و… است.
معجزهی جاوید پیامبر است. معجزهای که مرزهای فصاحت و بلاغت را با جذبهای خاص در نور دید و مرزها در هم شکست و ندای تحدّی (هم آورد طلبی) سر داد. و تاکنون این تحدّی بیپاسخ مانده و خود گواه بزرگ بر حقّانیت قرآن و گفتار حق است. (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً)
اعجازی است برگرفته از حروف و واژگان و هجاها و کلماتی که در دسترس همهی سخن وران و نادره پردازان جهان بوده و هست. کتابی است از سوی شخصی درس ناخوانده. امّا از نظر شیوایی، رسایی، مضمون و محتوا، قوّت و غلبه و تأثیر و جامعیت، حسن ادا و لطیف تعبیر و هماهنگی در لفظ و معنا و سبک و انشا و عاری از اختلاف و تناقض و تزلزل ساختار، از آغاز تا انجام در حدّ عالیترین اعجازهاست. (أَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً) کتابی است که بیم و امید میدهد. (فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یخافُ وَعیدِ)(اِلّا تَذکِرةً لِمَن یَخشی) منشوری است که دادگری را میستاید، دانش و نیایش را معیار ارزش میداند، از پوچگرایی میرهاند، اندیشهها را به چکاد معنویت و عرفان و تعالی رهنمون میسازد.
از تاریخ ادیان و ملّتها سخن میراند، پرده از اسرار آفرینش انسان و جهان بر میدارد. از خبرهای نهان میگوید. پایان کار را ترسیم میکند و به بهترینها دعوت میکند. (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یهْدی لِلَّتی هِی أَقْوَمُ) بلکه غرایز را تلطیف، آرزوهای دیرپای بشر را در دنیای فریبا تعدیل، ناهنجاریهای رفتاری را درمان، اندیشهها را اصلاح، تجربهها را تقویت و دانش بشری را پشتوانهای بس استوار است. چه بسا روح را پرورشی شایسته، دیدگاهها را بسط و دلها را آرامش میبخشد. و به سوی زندگی پاکیزه و حیات طیّبه فراخوان میدهد.
سزاست برای رهایی از تلاطم دریای پر موج زندگی پر فریب مادّی به ریسمان استوار ایزدی (حبل المتین) دست یازیم و از برکات آن بهرهها گیریم و لوح عظیم خدایی را سر لوحهی زندگی خویش قرار دهیم. نه چون بسیاری از سنّتگرایان راستین و دین داران پیرو و نیاکان پاک! از مغز مانده و به پوست بسنده کردهاند!
بلی بیپوست ناپخته است هر مغز نیابد مغز هر کو پوست نشکست.
از قرآن همان را به نمایش بگذاریم که مصلحت است. اگرچه حقیقت نباشد! قرآن میخوانند نه برای سازندگی و شناخت بهتر آن! بلکه برای یافتن راهحلهای گریز از مسئولیت، زیرا گشودن آن و پژوهش و تفسیر و نگرش ژرف و عمل به آن در صحنهی زندگی سخت است و دشوار! از این رو به چاپ و نشر و جلد زیبا و تذهیب و صفحهپردازی و… آن همّت مینگارند. محافلی چون اُنس با قرآن برپا میکنند و به شبی با قرآن بسنده میکنند!
تقدیر قرآن میکند، نه برای بازکردن، بلکه برای بستن و ختم آن (چون راهحلهای آن را در دعاها یافته است)
قرآن خواندن را هدف میداند و به اثر گذاری آن هیچ نگاه روشنی ندارد! بر این باور است که هرکه قرآن خواند و نماز گزارد و… به کعبهی مقصورد رسیده است! دیگر مسؤولیتی بارش نیست. و این اندیشه و آرمان و عمل، یعنی: خود بیگانگی مذهبی! یعنی، دین داران خود باخته! آن هم به دست مذهب! کردار این گروه جهل زده بر سان این است که «رفتن» را نه برای رسیدن، که برای قدم زدن برگزیده باشند. و مشمول سخن گران سنگ امام علی (علیه السّلام) است که فرمود:« آنهایی که بیدانش به پرستش میپردازند مانند خر گردندهی خراسند! راه میپیمایند و به جایی نمیرسند. صبح تا شام در حرکتاند. امّا در پایان راه، به همان نقطهای میرسند که آغازگر آن بودند.»
و این یعنی عبادت برای عبادت! بلکه عادت به عبادت! بیایید؛ به طور جدی و از سر ذوق و تکلیف و تمسّک و عمل به فرمان خدا و رسولش، آن را بشناسیم. (نه سطحی)! بخوانیم (نه بر سر مزار مردگان آن هم انتفاعی)! پاس بداریم (نه در کتابخانهها و تاقچههای خانهها)! به یکدیگر توصیه و هدیه کنیم. پندهای سازنده و دستورهای منطبق بر فطرت پاک بشری آن را، آویزهی گوشجان نماییم (نه در مهریّهی نو عروسها در کنار آیینه و شمعدان مقیّدش داریم) در سایهسار آن زندگی کنیم. (نه از زیر آن بگذریم و راهیان سفر را راهی سازیم).
در پناه احکام و آیات تعالی بخش آن به سعادت و رستگاری رسیم (نه فقط بر سر بگیریم)! آن را به کردار و آموزشهای عملی خود در جامعهی دینی بیاراییم (نه بسنده به تذهیب جلد و…)! نه مشغولیت روزهداران (فقط روخوانی) و به سوگندهایش گوش جان سپاریم و عظمتهایش را دریابیم 0 نه فقط به آن سوگند یاد کنیم)! تا دروغ و فریب ما بهتر شود باور! قرآن باشد نه در صحنههای عمل، که در دست قاریان و نهاندانان برای استخاره و تفأل! سزاست دستور جلسات و تصمیمات و تصویبهای نشستها بر پایهی آموزههای قرآن باشد (نه تلاوت چند آیه در آغاز نشستهای رسمی به عنوان نمادی از مسلمانی)! بیایید از تعالیم عالیاش درس بگیریم (نه فقط در کنار دیگر دروس در مقاطع مختلف تحصیلی درسی گذاریم چون نظام اسلامی است)! یا زینت قفسهها و کتابخانهها و سرمایهی کتاب فروشیها! بیایید در عمل به آموزههایش کسی بر ما پیشی نگیرد. (نه به مسابقه و حفظ و مفاهیم آن بسنده کنیم).
و اگر توجه و رویکردی داریم، گزینشی، به دلخواه و سلیقهای برای سلامت سفر، شفا، رد نظر و بیداری از خواب و… از میان آیات و داستانهای آن است. مثل: و ان یکاد و آیه الکرسی و آیهی آخر سورهی کهف و… و اگر استشهادی میشود به آیات جهت تلمیح در گفتار و نوشتار خویش بیانی بر فضل و دانش و چه بسا ایمان و باور ما باشد! و این منطق و اندیشهی بیپایه چه جایگاه رفیعی یافته است در جوامع دینی! و همهی باورها، احکام، مذهب و شعایر دینی را نشانه رفته است! زیرا مصلحت سود و سرمایه و سلطه و سلطنت در این است! و حقیقت اسلام و قرآن و تشیع همیشه قربانی تیغ تیز شرعی مصلحت (مونتاژ دین و دنیا) شده است. و این سخن حقیقت است اگرچه بیانش مصلحت نیست! تا از پرده برون افتد راز.
بیایید همه وقت بخوانیم و رو کنیم بدان، با تفهیم و تفهّم و اخلاص و تدبّر و به کردار بیاراییم و به آرامش برسیم و به آن دعوت عملی نماییم و مدینهی فاضلهای در سایهسارش بسازیم، شایستهی عاملان و حاملان قرآن.