یادداشت| اظهارات محقق‌داماد؛ یک قرائت فروکاهنده از عدالت دینی

گفت‌وگوی محقق‌داماد با روزنامه هم‌میهن صرفاً مجموعه‌ای از توصیه‌های اخلاقی یا بحث‌های انتزاعی فلسفی نیست، بلکه حاوی مبانی نظری مشخص در باب عدالت، عقل، شریعت و نسبت دین و سیاست است.
به گزارش بخش استان‌ها در وبانگاه به نقل از خبرگزاری تسنیم از کاشان، گفت‌وگوی محقق‌داماد با روزنامه هم‌میهن صرفاً مجموعه‌ای از توصیه‌های اخلاقی یا بحث‌های انتزاعی فلسفی نیست، بلکه حاوی مبانی نظری مشخص در باب عدالت، عقل، شریعت و نسبت دین و سیاست است.

این سخنان را باید نه در سطح «موعظه» بلکه در سطح نظریه‌پردازی اجتماعی ـ سیاسی نقد کرد، چرا که نتایج آن مستقیماً به مشروعیت حکومت دینی و فقه سیاسی شیعه مربوط می‌شود.

در برخی قرائت‌های معاصر از عدالت، از جمله آنچه در گفتارهای اخیر آقای محقق‌داماد دیده می‌شود، عدالت بیش از آنکه یک مقوله‌ی دینیِ ساختارمند و اجتماعی تلقی شود، به یک فضیلت اخلاقیِ انسانی فروکاسته می‌شود؛ فضیلتی که گویا می‌تواند مستقل از وحی، شریعت و حتی نظام دینی تحقق یابد.

این نگاه در ظاهر، عقلانی، انسانی و اخلاق‌محور جلوه می‌کند، اما در لایه‌های عمیق‌تر، حامل یک جابجایی بنیادین در نسبت دین و جامعه است.

در منطق قرآن، عدالت نه یک توصیه‌ اخلاقی فردی، بلکه هدف صریح بعثت انبیاست و از این رو در قرآن آمده است که «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» لذا قسط، به‌معنای عدل در مناسبات اجتماعی و نه صرفاً پاک‌دستی افراد است.

بلافاصله پس از این هدف، قرآن از «حدید» سخن یعنی قدرت، صلابت و ضمانت اجرا می‌گوید و این پیوستگی نشان می‌دهد که عدالت اجتماعی، بدون ساختار، قدرت و نظام سیاسی، اساساً قابل تحقق نیست و جدا کردن عدالت از حکومت، به معنای تقلیل آن به اخلاق فردی است؛ مسیری که قرآن صریحاً آن را ناکافی می‌داند.

در این قرائت، عقل بشری به‌گونه‌ای برجسته می‌شود که گویی می‌تواند به‌تنهایی معیار نهایی تشخیص عدالت و ظلم باشد حال آنکه در سنت فقاهت شیعه، عقل یکی از ادله و نه داور مطلق است و عقل، کاشف حکم الهی و نه مؤسس مستقل ارزش‌ها است.

وقتی عقلِ عرفی و تاریخیِ بشر جایگزین وحی شود، عدالت ناگزیر نسبی، متغیر و تابع قدرت می‌شود؛ همان تجربه‌ای که جهان مدرن بارها از سر گذرانده است؛ وحی، نه برای تعطیل عقل، بلکه برای هدایت و تصحیح آن نازل شده است، به‌ویژه در عرصه‌هایی که عقل انسانی گرفتار منفعت، قدرت و خطای ادراکی می‌شود.

این نگاه همچنین میان عدالت الهی، اخلاق فردی و عدالت اجتماعی خلط ایجاد می‌کند. عدالت در اندیشه اسلامی، صرفاً به معنای رفاه یا نفی فقر نیست؛ بلکه به معنای نفی تبعیض، رانت، ظلم ساختاری و نابرابری ناعادلانه است.

جامعه‌ای ممکن است از نظر اقتصادی در وضعیت قابل قبولی باشد، اما به‌دلیل تبعیض و بی‌عدالتی نهادی، جامعه‌ای ظالمانه محسوب شود و تقلیل عدالت به رفاه، همان نگاه اقتصادمحور سکولار و نه نگاه تمدنی اسلام است.

از سوی دیگر در این قرائت، حسن و قبح بیش از آنکه ضرورت‌های اخلاقیِ واقعی و ریشه‌دار در نظام خلقت باشند، به داوری عقل بشری سپرده می‌شوند حال آنکه بر اساس اندیشه متفکرانی چون شهید صدر، حسن و قبح واقعیتی دارند که عقل به‌تنهایی در کشف کامل آن‌ها کفایت نمی‌کند و وحی نقش تعیین‌کننده در هدایت انسان به سوی عدالت دارد.

عدالتِ منهای وحی، دیر یا زود به ابزاری در دست قدرت و نه معیاری برای مهار آن تبدیل می‌شود ومجموع این مبانی، هرچند با ادبیاتی دینی و اخلاقی عرضه می‌شود، اما در نهایت به یک نتیجه مشخص منتهی می‌شود و آن محدود کردن دین به ساحت فردی و اخلاق شخصی و نفی نقش آن در سامان‌دهی حیات اجتماعی و سیاسی است.

این رویکرد، برخلاف صریح آیات قرآن، سنت پیامبر و سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام است که دین را برنامه جامع زندگی فردی و اجتماعی می‌دانند؛ پیامبران نیامدند تا صرفاً انسان‌های خوب تربیت کنند، بلکه آمدند تا جامعه عادلانه بسازند.

مسئله اصلی در این‌گونه دیدگاه‌ها، اختلاف بر سر مصداق یا روش اجرای عدالت نیست، بلکه اختلاف در «جایگاه دین» است یا دین را حقیقتی می‌دانیم که حق ورود و داوری در عرصه اجتماع، سیاست و اقتصاد را دارد، یا آن را به حوزه وجدان فردی تقلیل می‌دهیم.

واکنش جامعه مدرسین حوزه درباره اظهارات سلیمانی اردستانی

مسیر دوم، هرچند با واژه‌های زیبا آغاز می‌شود، اما پایانش همان سکولاریزاسیونی است که دین را از متن زندگی کنار می‌زند.

یادداشت از حجت‌الاسلام مهدی بصیرتی، رئیس اداره تبلیغات اسلامی کاشان

 

©‌ وبانگاه > خبرگزاری تسنیم
دکمه بازگشت به بالا