دلالان سرگردان

رهبران اروپایی اکنون به این درک رسیده‌اند اگر آمریکا تصمیم به کنار کشیدن از نقش فعال خود بگیرد، یا حتی به‌سرعت دنبال یک توافق با روسیه باشد، آنها بدون داشتن یک جایگاه رسمی و تثبیت‌شده در مذاکرات، کلید سرنوشت امنیتی و اقتصادی خود را از دست خواهند داد.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- جنگ اوکراین، که در فوریه 2022 آغاز شد، فراتر از یک درگیری نظامی منطقه‌ای، به آزمونی سخت برای ادعاهای استراتژیک و ظرفیت‌های خودمختاری اروپا تبدیل شده است. در طول بیش از سه‌سال اخیر، سه قدرت اصلی اروپایی—آلمان، بریتانیا و فرانسه—در مواجهه با این بحران، نقشی دوگانه و در نهایت متناقض ایفا کرده‌اند. این کشورها، که همواره مدعی رهبری سیاسی، اقتصادی و نظامی در قاره اروپا بوده‌اند و آرزوی تبدیل شدن به یک بازیگر مستقل در عرصه ژئوپلیتیک جهانی را داشته‌اند، در پرونده اوکراین عملاً به زیرمجموعه‌ای از سیاست خارجی ایالات متحده تبدیل شدند.

این وابستگی نه‌تنها توانایی اروپا برای ایجاد یک جبهه متحد و مستقل در قبال بحران را تضعیف کرد، بلکه منجر به شکست ابتکارات صلح در مقاطعی حیاتی شد. تحلیل این دوره نشان می‌دهد که چگونه تلاش برای همسویی کامل با واشنگتن، هزینه سنگینی برای اعتبار و نفوذ استراتژیک پاریس، برلین و لندن به همراه داشته است. این کشورها، به‌جای تبدیل‌شدن به بازیگران محوری در مهار بحران، به عاملی برای تشدید آن بدل شدند، چراکه اولویت سیاست خارجی آن‌ها تبدیل به اجرای خواسته‌های کاخ سفید گردید.

در ماه‌های اولیه جنگ، زمانی که هنوز کانال‌های دیپلماتیک باز بودند و فضای سیاسی برای گفتگو میان مسکو و کی‌یف مهیا بود، سه قدرت بزرگ اروپایی فرصت تاریخی برای ایفای نقش «میانجی فعال» را در اختیار داشتند. این نقش می‌توانست شامل تلاش برای ایجاد یک چارچوب آتش‌بس پایدار و تسهیل مذاکرات مستقیم میان طرفین درگیر، تحت نظارت مستقیم خود باشد. با این حال، آنچه مشاهده شد، یک عقب‌نشینی تاکتیکی و عمدی بود.

برلین، پاریس و لندن به‌طور آشکار از پذیرش مسئولیت رهبری دیپلماتیک در این بحران سر باز زدند. این عقب‌نشینی از نقش میانجیگری، با هدف اصلی «حفظ همسویی کامل» با خط مشی سخت‌گیرانه دولت بایدن و دموکرات‌ها در کاخ سفید صورت گرفت. این رویکرد نشان داد که برای رهبران اروپایی، حفظ روابط استراتژیک با آمریکا و حفظ رضایت واشنگتن، بر ایجاد مسیرهای صلح مستقل اولویت داشت.

این کشورهای اروپایی نه‌تنها خود را در جبهه آمریکا تعریف کردند، بلکه با ارسال مستمر و فزاینده تسلیحات سنگین و پیشرفته به اوکراین، عملاً «میز مذاکرات» را مسموم ساختند. این جریان تسلیحاتی، هرگونه پیشنهاد صلح فوری را، حتی آن‌هایی که در مراحل اولیه از سوی اوکراین (مانند توافقات اولیه استانبول) مطرح می‌شد، از نظر عملی و روانی ناممکن می‌ساخت. اروپا، با این اقدامات، به‌جای تبدیل‌شدن به یک «تسهیل‌گر بی‌طرف» یا حتی «میانجی فعال»، به یک ابزار در دست سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد. این کشورها در عمل نقش یک «تأمین‌کننده» را پذیرفتند، نه یک «حل‌کننده» مسئله.

با نزدیک شدن به انتخابات 2024 آمریکا و زمزمه‌های فزاینده مبنی بر بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به کاخ سفید، محاسبات استراتژیک در برلین، پاریس و لندن به شکلی پارادوکسیکال دچار تحول شد. این تحول نه از یک تغییر در ایدئولوژی، بلکه از یک ترس عمیق ناشی شد: ترس از «خروج ناگهانی» آمریکا از معادله اوکراین. این ترس اکنون در میان اروپاییان تعبیر شده است.

رهبران اروپایی اکنون به این درک رسیده‌اند که اگر آمریکا تصمیم به کنار کشیدن از نقش فعال خود بگیرد، یا حتی به‌سرعت به‌دنبال یک توافق با روسیه باشد (همان‌طور که ترامپ پیشتر وعده داده است)، آن‌ها بدون داشتن یک جایگاه رسمی و تثبیت‌شده در مذاکرات، کلید سرنوشت امنیتی و اقتصادی خود را کاملاً از دست خواهند داد.

اروپاییان خواستار آنند که خود را به‌عنوان «بازیگران اصلی» و «طرف مذاکره ضروری» در هرگونه توافق نهایی معرفی کنند. اما به‌نظر می‌رسد زمان دیگر برای اروپا از دست رفته است! اروپاییان چه بخواهند یا نخواهند بازی را در اوکراین باخته‌اند!

هضم این شکست هنوز برای اروپا مقدور نیست! آن‌ها به «دلالانی سرگردان» تبدیل شده‌اند که نه خریدار (آمریکا)، به معاملات آن‌ها اعتماد کامل دارد و نه فروشنده (روسیه)، برای اعتمادسازی به آن‌ها تمایلی نشان می‌دهد. این سرگردانی صرفاً یک مسئله دیپلماتیک کوتاه‌مدت نیست؛ بلکه عواقب بلندمدت ژئوپلیتیکی عمیقی برای آینده استقلال عمل اروپا خواهد داشت.

 

©‌ وبانگاه > خبرگزاری تسنیم
دکمه بازگشت به بالا